اهل بیت و تصوف
آنچه از تاریخ و روایات امام صادق (علیهالسلام) دیده میشود این است که حضرت، همواره در حال مبارزه با فرقه صوفیه بوده است، که گاه در این راه برخی از صوفیان را فاسد و مستحق لعن و نفرین و گاه برخی دیگر را نصحیت کردهاند چرا که آنها را انسانهایی فریبخورده میدانند، که ریاکاری و نفاق صوفیه آنها را از راه راست دور کرده است.
بسیاری از محققین تصوف به این مطلب اشاره کردهاند که در بین مسلمانان تا قرن هشتم هیچ صوفی شیعهای وجود نداشته است و آنچه از بزرگان صوفیه بهعنوان شاگردان و ملازمان ائمه اطهار (علیهمالسلام) از آنها یاد میشود، همه از پیروان مکتب بنی امیه و مخالفین غدیر هستند و این پیروی تا قرن هشتم ادامه داشته است. اما صوفیان شیعه نیز همچون بزرگان سنی مذهب خود، دست ارادت از مخالفین غدیر نکشیدند. کما اینکه صفی علیشاه به فضیلت خلیفه اول اشاره میکند و سلطانعلی گنابادی، اداره سلطنت را حق خلفا دانسته است.
برخی از متاخران صوفیه سعی میکنند سلسله بزرگان خود را به اهلبیت (علیهم السلام) برسانند. اما ادعای مولفان صوفیه کاملا واهی و بی اساس و کذب محض است و مخالف روایات فراوانی است که ائمه اطهار (علیهم السلام) در مذمت و نکوهش صوفیه رسیده است. ضمن آنکه کتب متقدم صوفیه شاهد بر این مدعاست.
از وظایف و تکالیف شرعی و اخلاقی هر مسلمان رعایت ادب و احترام گذاشتن به پیامبر اعظم (ص) و اهلبیت وی (ع) است، اما عدهای از صوفیان که ادعای شیعه بودن دارند، سخنانی سخیف و نامربوط نسبت به پیامبر اکرم (ص) بیان کردند که دور از شأن و منزلت ایشان است.
فلسفه مبعوث شدن پیامبران رشد عقول بشیری برای پذیرش دین حق بود. همه پیامبران تلاش خود را کردند تا دین کامل به بشر عرضه گردد و بدین طریق مردم را به مقام قرب الهی برسانند. برخلاف آموزههای انبیاء، فرقههای منحرفی پدید آمد که خود را برحق دانسته و مردم را به خود دعوت میکردند. صوفیه جزو گروههای منحرف جریان اسلام است که ادعای ناجی بودن را به دروغ به یدک میکشد.
قاطبه متون صوفیه اولین صوفی را ابوهاشم کوفی معرفی میکنند و اعتقاد دارند که اولین کسی که بدین نام مشهور گشت، ابوهاشم کوفی بود. در این میان روایاتی در مذمت ابوهاشم کوفی از جانب اهل بیت (علیهم السلام) صادر شده است که نشانگر شروع جریانی انحرافی توسط شخصی است که عقیدهای فاسد داشته است.
به عقیده برخی اشخاصی همانند سفیان ثوری که از بزرگان صوفی قرن دوم میباشد، از جمله پاکانی هستند که مخالف سیاستهای خلفا بوده و با گوشهگیری و زهدگرایی، قصد اعتراض به حاکمان را داشتند، در صورتی که همین افراد در روایات اهلبیت (علیهم السلام) مورد مذمت قرار گرفته و عامل انحراف جامعه معرفی شدند.
زهد حقیقی و اسلامی، که شیوهی معصومین(علیهمالسلام) بود، بیاعتنایی به دنیا، کم خرج بودن و ساده زندگی کردن، تعلق نداشتن به تشریفات زاید و عدم تجملگرایی است که یک زاهد حقیقی، علاوه بر استفاده کردن از نعمتهای حلال خداوند، باید جامعهگرایی و مسئولیتپذیری نسبت به افراد را سرلوحهی زندگی خود قرار دهد و از انجام عبادتهای مفرط و طاقت فرسا و از مردم و جامعه دوری کردن، اجتناب کند.
گفته شده است در طول حیات پیامبر(ص) هیچ فرقه انحرافی در میان مسلمانان واقع نشد و اگر هم قرار بود انحرافی در میان امت اسلامی رخ دهد، پیامبر اسلام (ص) با درایت کامل با موضوع پیش آمده برخورد میکردند. نهی از جریان صوفیه که معلول عواملی چند از جمله زهد افراطی در دین بود، از جمله اخباری بود که پیامبر (ص) قبل از رسمی شدن این جریان، خطر آن را گوش زد کرده بودند.
گریه و عزاداری بر سید سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله (ع) مورد تأکید ائمه معصومین (ع) و علمای شیعه است که شیعیان را تا قیامت، به ماتم وعزا بر این مصیبت توصیه کردهاند، اما نورعلی تابنده، قطب فعلی فرقه صوفیه گنابادیه، این گریه و عزاداری و مسائل دیگر از قبیل سلام بر امام حسین (ع) بعد از نوشیدن آب را، در زمان فعلی بیتأثیر دانسته و با تفسیر به رأی روایات صادره در اینباره را ردّ میکند.
دربارهی حادثهی کربلا و شهادت حضرت اباعبدالله (ع) روایات فراوان و متواتری از ائمهی معصومین (ع) نسبت به سوگواری و عزاداری برای سیدالشهدا صادر شده است خصوصا در روز عاشورا، تاکید کرده اند که کارهای دنیوی را رها کرده و در ماتم این مصیبت عظیم، محزون و مهموم باشد، درحالیکه بعضی از سران صوفیه، روز عاشورا را مبارک و عزاداری در این روز را جایز ندانسته و روزهی این روز را فضیلت دانستند.
مراحل نورانی و باطنی دین مشروط به سلوک در صراط مستقیم و تقوای الهی است. مراتب باطنی اسلام همان مراتب ایمانیست که سالک الی الله طی مینماید. در روایات شریفه باطن و حقیقت دین را وجود نورانی امام معصوم (علیه السلام) معرفی می کند. بر این اساس، طریق االی الله، امام معصوم (علیه السلام) میباشد و طریق ولایت معصومین را درعصر غیبت، علما و و روات حدیث به عهده گرفته و برخلاف ادعای صوفیه هیچ نامی از صوفی یا حتی عرفا نیست!
اختلافی که اکنون بین عرفان و تصوف در ایران قائل میشوند، شاید به مناسبت وضعیت سوء سیاسی است که نمیتوانند از عرفان بدگویی کنند زیرا خیلی از بزرگان از آن تعریف کردهاند و محبوبیت عمومی دارد، از طرفی نمیتوانند تصوف را قبول کنند چون بر زندگی دنیوی ایشان ممکن است لطمه بخورد؛ بنابراین میگویند عرفان غیر از تصوف است.
علمای صوفیه معاصر اصرار بر شیعه بودن خود و تمام اقطاب سلسله خودشان دارند و طبیعتاً هرکسی به هر مذهبی که باشد کتب علمای مذهب خود را قبول دارد و بدان ملتزم میشود. در این مقاله بخشی از روایاتی را که در مورد صوفیه و اهل بدعت در کتب شیعه آمده بررسی میکنیم. در اصول کافی مرحوم کلینی متوفای 329 هجری قمری در مورد اهل بدعت، از معصومین چنین...