صحابه
برخی از اصحاب پیامبر عظیم الشان اسلام به خاطر مصاحبت نزدیک با خود پیامبر در اخلاق و رفتار و کمالات چنان پیشرفت کردند که بعد از رحلت آن پیامبر به همان خوی و خصلت و منش رفتار میکردند و مقید به حلال و حرام خدا بودند ولو این که از همه چیز محروم شوند و از جمله این افرادی که به این روز گرفتار شد عبدالله بن مسعود است که در زمان عثمان به خاطر برخی مسائل چشم پوشی نکرد و مظلوم واقع شد
لفظ شیعه از زمان پیامبر شروع و رواج پیدا کرد، نه از زمان صفویه؛ احمد امین مصری میگوید: «پیدایش و شروع تشیع در میان گروهی از صحابه پیامبر بود که در محبت به حضرت علی بسیار مخلص بوده و ایشان را بهخاطر صفات و فضائلی که راجع به او رسیده سزاوارتر به امامت میدانستند، و مشهورترین آنان سلمان و ابوذر و مقداد بود.»
حدیث غدیر از احادیثی است که میان فرق اسلامی جایگاه ویژهای دارد و هیچیک از مذاهب اسلامی آن را انکار نمیکنند. منتها برداشت شیعه از آن به معنای جانشین و خلافت بعد از پیامبر است و مذهب اهل سنت و برداشت آنها به معنای دوست و ناصر است که قطعاً این معنا غلط است و حضرت علی آن را به معنایی که شیعه فهمیده، در مواردی استناد نموده است.
یکی از فضایل معصومین ولایت تکوینی آنهاست؛ وقتی از این فضیلت سخن بهمیان آید، میگویند شیعیان در حق اهل بیت غلو میکنند؛ اما در روایتی که خطیب بغدادی نقل کرده، و ذهبی و ابن حجر عسقلانی آن را صحیح دانستهاند، به وضوح تصریح به ولایت تکوینی اهل بیت و تصرف در عالم مادی توسط آن حضرات توسط عمر شده است و این قول موافق کلام خداوند است.
ابن تیمیه میگوید: همه احادیث فضایل معاویه دروغ هستند. ابن قیم نیز در کتابش تعدادی از فضائل جعلی معاویه را آورده و گفته: برخی از جهله اهل سنت در مورد فضل معاویه اینها را جعل کردهاند، و قول اسحاق بن راهویه در مورد عدم فضیلت معاویه درست نیست، چون روایاتی که در مورد صحابه و قریش است، به دلیل صحابی بودن معاویه در مورد او نیز هست.
امام امیرالمومنین(علیه السلام) با عثمان بیعت کرد نه از رو که عثمان شایسته مقام خلافت باشد بلکه تنها برای حفظ وحدت جامعه اسلامی با عثمان بیعت نمود چراکه اگر با عثمان بیعت نمیکرد و راه مقابله را برمیگزید وحدت جامعه اسلامی و مصالح امت اسلام، به خطر میافتاد و تفرقه و آشوب، مانع گسترش اسلام و باعث تضعیف اسلام میگشت.
معمولاً تمام ادیان الهی بعد از رحلت پیامبرشان دچار تحریف و دگرگونی فراوانی شدند و دین اسلام هم از این مسئله مستثنی نبود، لذا بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از صحابه اعمالی را انجام دادند که نو آوریهایی را به دین اضافه کردند که نه پیامبر راضی به آن بود و نه خداوند دستور به انجام آن داده بود.
بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) چند تن از اصحاب خاص ایشان و یاران نزدیک امیرالمومنین علی (ع) هیچ گاه با خلفای غاصب کنار نیامدند و با اعتراضات مداوم خود و سخنان مستدل، عمل سخیف خلفا و حامیان آنها را به باد انتقاد میگرفتند و خلافت و جانشینی حضرت علی (ع) را حق مسلّم آن امام همام میدانستند و هیچ گاه از مواضع خود کوتاه نیامدند.
برخی از صحابه مانند معاویه در دل کینه نسبت به پیامبر و اهل بیت داشتند، اما بعد از فتح مکه و با اسلام آوردن ظاهری، به جرگه مسلمانان درآمدند و در مراسمات مسلمانان شرکت میکردند تا اینکه پیامبر رحلت کرد؛ خلافت غصب شد، و معاویه از طرف همین خلفا، حاکم بلاد مسلمین شد، در حالیکه نیک میدانست این سمت حق او نیست، اما با خلفا همراه شد.
مفهوم «ثانی اثنین= دومین دونفر» یعنی حضرت يك نفر بيشتر همراه نداشت؛ چون در این لفظ فضیلتی نیست ابوبكر در هيچ كجا به فضيلت «ثانی اثنین» بودن با نبی اشاره هم نكرده، در حالیکه در روز سقيفه به كمتر از آن تاکید كرده؛ بههر حال «ثانی اثنین» هرکه باشد، مؤمن راسخ نبود که خداوند حزن وترس او را بهعنوان یک نقطه ضعف در قرآن متذكر شده است.
حدود 250 سال پیش و در سال 1157 قمری تفاهم نامهای ننگین، بین محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود امضاء شد تا جهان اسلام را به آشوب بکشند. طبق این قرارداد محمد بن عبدالوهاب با فتوا علیه مسلمین راه را برای دخالت نظامی محمد بن سعود باز میکرد. به این ترتیب دین در خدمت سیاستبازی دغلکارانه آل سعود قرار گرفت.
پیامبر اکرم باعث گردید تا افراد مختلف عیار شخصیتی خود را نشان دهند، برخی از صحابه از ویژگیهای خاصی برخوردار شدند که پیامبر در وصف آنها مطالب ارزشمندی را بیان کردند؛ اشخاصی که کمک کار و همراه پیامبر و یار و غمخوار حضرت علی (علیه السلام) در زمانهای مختلف بودند و چه صدماتی را برخی از اینان که متحمّل نشدند.
از نظر الفاظ قرآنی «صاحب» به معنى همراه است اعم از خوب یا بد و حتی کافر، لذا خود ابوبكر نیز در هيچ كجا به فضيلت «یار غار» بودن با نبی اعتراف نكرده، چه بسا که حتی در بحث هجرت با نبی همراه نیز نبوده باشد، البته «یار غار» هرکه باشد مومن راسخی نبود که خداوند متعال حزن و پریشانی او را بهعنوان یک نقطه ضعف در قرآن متذكر شده است.
چگونه میتوان تصور کرد که اکثر صحابه و تابعین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نعوذ بالله به ایشان دشنام دهند. و از آن بالاتر بلکه به خداوند متعال نیز اهانت نمایند. شاید این کلام در نگاه اول از ابن تیمیه بعید باشد. اما خود ایشان میگوید که اکثر صحابه و تابعین به علی (علیه السلام) دشنام میدادند. حال اگر این عبارت را کنار بیان رسول گرامی اسلام قرار دهیم...