اخراج صحابه پیامبر از مسجد بخاطر حق‌گویی

  • 1396/09/28 - 11:16
برخی از اصحاب پیامبر عظیم الشان اسلام به خاطر مصاحبت نزدیک با خود پیامبر در اخلاق و رفتار و کمالات چنان پیشرفت کردند که بعد از رحلت آن پیامبر به همان خوی و خصلت و منش رفتار میکردند و مقید به حلال و حرام خدا بودند ولو این که از همه چیز محروم شوند و از جمله این افرادی که به این روز گرفتار شد عبدالله بن مسعود است که در زمان عثمان به خاطر برخی مسائل چشم پوشی نکرد و مظلوم واقع شد

عبدالله بن مسعود یکی از کسانی است که زمان پیامبر اکرم را درک نموده و جزء قراء هفتگانه معروف است. او طبق نقل تاریخ جزء یکی از آن (عشره مبشره) ده نفری است که به بهشت بشارت داده شده است بر حسب اختلاف میان او یا ابوعبیده جراح. و در زمان خلافت عثمان کلیددار بیت المال مسلمین در کوفه بود و به خاطر اختلاف با نزدیکان عثمان و سخنان حقی که زد مورد سعایت اطرافیان نزدیک عثمان قرار گرفت و از کوفه به طرف مدینه احضار شد. البته این برخورد عثمان چیز تازه‌ای نبود چرا که خلفای قبلی هم اصحاب جلیل القدر پیامبر را مورد ضرب و شتم و بعضاً تبعید قرار می‌دادند، چرا که اینان قبول نمی‌کردند آنچه را که پیامبر و دین اسلام بیان داشته است، به خاطر هوی و هوس و امیال شخصی برخی تحریف شود. لذا اگر از مسیر اصلیش خارج می‌گردید بلافاصله اعتراض می‌کردند و خلفا هم که اینان را سدّ راه خواسته‌های خود می‌دیدند جبهه‌گیری و موضع سختی در مقابل اینان می‌گرفتند.
در کتاب بلاذری از عباس بن هشام از پدرش از ابومخنف و عوانه در سندی که ذکر کردند نقل شده است که: وقتی عبدالله بن مسعود کلیدهای بیت‌المال را به سوی ولید بن عقبه به خاطر عدم پرداخت نکردن قرضش به بیت‌المال و دستور عثمان از صرف نظر کردن آن قرض از ولید انداخت، ابن مسعود گفت کسی که تغییر دهد آنچه را که خداوند مقرر داشته، خداوند هم سرنوشت او را تغییر می‌دهد.[1] و کسی که حکمی را تبدل کند خداوند بر او خشم می‌گیرد و من درباره‌ی صاحب شما –عثمان- عقیده‌ای ندارم جز این که وی تغییر و تبدّل بوجود آورده است، آیا شخصی مثل سعد بن ابی وقاص برکنار شود و ولید بن عقبه –زنا کار و شارب الخمر- والی مسلمین گردد؟ او پیوسته کلامی را بیان می‌کرد و رها نمی‌کرد و می‌گفت: «انّ اصدق القول کتاب الله، و احسن الهدی محمد، و شرّ الامور محدثها و کل محدث بدعه . کلّ بدعه ضلاله و کل ضلاله فی النار[2] راست‌ترین سخن کتاب خداست و نیکوترین راه و روش، راه و روش محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است و بدترین امور تازه‌های آن است و هر تازه‌ای بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است».
ولید بن عقبه این ماجرا را برای عثمان نوشت و گفت، او بر تو عیب می‌گیرد و تو را سرزنش می‌کند، و عثمان هم او را به مدینه احضار کرد، وقتی این جریان را مردم فهمیدند به عبدالله بن مسعود گفتند: برخیز و ما نمی‌گذاریم به تو چیزی که دوست نداری برسد، ابن مسعود گفت: عثمان بر  من حق اطاعت دارد و خوش ندارم که اولین نفری باشم که باب فتنه‌ها را می‌گشاید، لذا مردم را برگردانید و رهسپار مدینه شد.[3] بعد بلاذری می‌نویسد: که مردم کوفه او را بدرقه و مشایعت کردند... و هنگامی که عبدالله بن مسعود به مدینه رسید، عثمان بالای منبر رسول خدا خطبه می‌خواند،و به مجرد این که چشم عثمان به ابن مسعود افتاد از همان بالای منبر به او ناسزا گفت و اظهار داشت: «الا انّه قد قدمت علیکم دویبهّ سوء، من یمشی علی طعامه یقیء و یسلح[4] همانا جنبنده‌ی حقیر و بدی بر شما وارد شد که بر غذای هرکس راه برود بر آن قی می‌کند و غائط می‌کند». کنایه از این که عبدالله بن مسعود افکار دیگران را نسبت به ما فاسد می‌کند. و عبدالله بن مسعود بلافاصله گفت: ای عثمان من چنین نیستم که تو گفتی، بلکه من در روز بدر و روز بیعت رضوان بودم. و عایشه هم ندا داد ای عثمان، آیا این سخن را به مصاحب رسول خدا می‌گویی؟ سپس عثمان دستور داد که ابن مسعود را به زور از مسجد پیامبر اخراج کردند و افرادی مانند عبدالله بن زمعه –کسی که به همراه عثمان کشته شد- او را به زمین انداخته و دنده‌هایش شکسته شد و سهم او از بیت المال قطع گردید و در همین مرض فوت کرد در حالی که وصیت کرده بود که عثمان بر جنازه‌ی او نماز نخواند...
حال این عبدالله بن مسعود کسی است که به پیامبر نزدیک بود، قاری و مفسر قرآن و اولین کسی که در مکه آشکارا قرآن خواند.[5] و ششمین نفری است که اسلام آورد، او از مکه به حبشه هجرت کرد و سپس به مدینه آمد و روز بیعت رضوان حضور داشت و در جنگ بدر و جنگهای دیگر پیامبر فعال بود. عمر بن خطاب او و عمار یاسر را به کوفه فرستاد و به مردم آن دیار نوشت که: «انهما من النجباء من اصحاب محمد من اهل بدر، فاقتدوا بهما و اسمعوا قولهما...[6] این دو از نجباء اصحاب محمد و از اهل بدر هستند پس به این دو اقتدا کنید و سخن آن دو را بشنوید...». با این اوصاف می‌بینیم که چگونه عثمان با او برخورد کرد. یا اولی الابصار.

پی‌نوشت:

[1]. انساب الاشراف، بلاذری، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ج6 ص146.
[2]. حلیه الاولیاء، ابونعیمم اصفهانی، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص138 رقم21.
[3]. الاستیعاب، ابن عبد البرّ، چاپ نهضه مصر، قاهره، مصر، ج3 ص993 رقم1659.
[4]. انساب الاشراف، بلاذری، موسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ج6 ص146.
[5]. سیره النبویّه، ابن هشام، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1 ص336.
[6]. الاصابه، ابن حجر عسقلانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص369 رقم4954.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.