یار غار محزون و ترسو
برخی افراد با سوء استفاده از کلمه لِصاحِبِه در آیه «إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا.[توبه/40] وقتى به همراه خود مىگفت اندوه مدار كه خدا با ماست.» سعی کردند فضیلتی برای خلیفه اول بتراشند، در حالیکه از نظر الفاظ قرآنی «صاحب» به معنى همراه است، اعم از خوب یا بد و حتی کافر؛ مانند آیه: «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ.[کهف/37] همراهش به او گفت: آيا به خدايى كه تو را از خاك آفريده كافر شدى؟» لذا خود ابوبكر نیز در هيچ كجا به فضيلت «یار غار» بودن با نبی اعتراف نكرده، در حالیکه در روز سقيفه به كمتر از آن اشاره كرده: «ما چون هم عشیره پیامبر هستیم و از نظر نسب برتریم، ... پس سزاوار ریاست!» (البداية و النهاية، ج6، ص205) شاید هم ابوبکر اصلا یار غار نبوده، زیرا طبق روايت بخارى ابوبكر قبل از پيامبر (صلی الله علیه و آله) وارد مدينه شده و به استقبال حضرت آمده. (صحيح بخارى، ج2، ص128)
البته «یار غار» هرکه باشد، مؤمن راسخی نبود که خداوند متعال حزن و پریشانی او را بهعنوان یک نقطه ضعف در قرآن متذكر شده، مگر مؤمن با حضور پيامبر خدا و وحی الهی حزن و ترس به دل خود راه میدهد، همراهی با پیامبری كه به وحی متصل است و پشتيبانی چون خداوند دارد، باور مؤمن را به خدا و رسولش به یقین میرساند که تمام قدرت زمين و آسمان در دست خداست و تمام هستی با اراده او، اداره میشود، لذا از کشته شدن در راه خدا نیز محزون نمیشود.
پینوشت:
«نحن عشيرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و ليست قبيلة من قبائل العرب الا و لقريش فيها ولاده.» البداية و النهاية ، ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، دار الفکر،بیروت، ج 6، ص 205.
صحيح بخارى، محمد بن اسماعیل بخاری، دار الفکر، بیروت، 1401ق، ج 2، ص 128، كتاب الاذان ج 4 ص 240، كتاب الاحكام باب إستقضاء الموالي و استعمالهم
افزودن نظر جدید