تناقضات بهائیت
پیامبرخواندهی بهائیان در توجیه ناتوانی خود از توان پاسخ به درخواست معجزهی مردم، اساساً حجیت معجزه را منکر میشود و تنها کلمات انبیاء را بزرگترین نشانهی مظهریت آنان معرفی میکند. این در حالیست که وی از یکسو حجیت عامهی کلام الهی را منکر شده و آن را قابل تأویل میداند و از سویی دیگر دلیلیت معجزه را منکر میشود!
در حالی پیشوایان بهائی مهمترین تعلیم خود را تحری حقیقت معرفی کرده و اعتقاد موروثی و تقلیدی را باطل و ناپسند میشمارند که عملاً در مورد کودکانشان، چنین تعلیمی را اجرا نمیکنند. چرا که به دستور پیشوایان بهائیت، بهائیزادگان پیش از رسیدن به سنّ بلوغ، تحت آموزشهای فشردهای قرار میگیرند تا گزینهای جز انتخاب بهائیت برایش باقی نماند.
خداوند متعال در قرآن، به صراحت ختم سلسلهی پیامبران را به وسیلهی حضرت محمّد (صلّیاللهعلیهوآله) اعلام داشته است. این در حالیست که بهائیان با اشکال به واژهی نبوت، سعی در توجیه ادعای مدعی پیامبری خود دارند. حال آنکه نبی أعم از رسول است و هنگامی که خداوند میفرماید سلسلهی انبیاء ختم شد، لزوماً ارسال رسولان نیز پایان پذیرفت.
بهائیان استقامت و شهرت را به عنوان دلیلی بر حقانیت خود معرفی میکنند. این ادعا در حالیست که استقامت و شهرت پیشوایان بهائی را نمیتوان پذیرفت (چرا که بهائیت در دو قرن فعالیت تنها 7 میلیون جمعیت دارد و پیشوایان این فرقه عملا خود را تکذیب کردهاند) و بر فرض پذیرش لازم میآید پیامبرانی چون حضرت موسی (علیه السلام) تکذیب گردند.
یکی از کانالهای وابسته به تشکیلات بهائیت با انتشار عکسنوشتهای مدعی شد که جناب میرزای شیرازی (مرجع عام شیعیان)، بهائی شده است. این در حالیست که بعلاوهی آنکه مبلّغان بهائی برای این ادعای بزرگ و گزاف خود سندی ارائه ندادهاند، این سؤال را نیز بیجواب نهادهاند که چرا مؤمن به بهائیت توسط پیشوای بهائیان، «دجال» خطاب شده است؟!
هنگامی که تشکیلات بهائیت رژیم پهلوی را شکست خورده میدید، تلاش نمود تا سفرهی خود را از این رژیم جدا کرده و به عبارتی تمام جنایات و غارتهای خود را در زمان این رژیم منکر شود. اینها همه در حالیست که تاخت و تاز بهائیت در عصر پهلوی به حدی بود که موجب شد یکی از مبلّغان بهائی، محمدرضا شاه را صراحتاً بهائی خطاب کند!
پیامبرخواندهی بهائیان در شرح حکایت تولدش میگوید: در آن روز، کسی زاده شد که نمیزاید و زاییده نمیشود! اما در نقد گفتهی وی میگوییم: اولاً: این صفت مختص ذات خدای تعالی است و به کار بردن آن برای بشری فانی، شرک محسوب میشود. ثانیاً: چنین ادعایی با عقل نیز سازگاری ندارد؛ چرا که اگر زاییده شده پس چگونه زاده نمیشود و نمیزاید؟!
بهائیان در حکومت پهلوی، نفوذ بسیاری در دربار شاه ایران پیدا کردند. حمایتهای بیدریغ رژیم پهلوی از بهائیان موجب شد که تعدادشان در کشور، به سه برابر افزایش یابد. تلاش محمدرضا پهلوی برای رسمیت بخشیدن به فرقهی ضالّهی بهائیت در ایران موجب شد تا رئیس جمهوری مصر بگوید: شاه ایران بهائی شده و دستورات اسلام را زیر پا گذاشته است.
یکی از نقاط مشترکی که خبرگزاریهای بهائی در بازداشت عناصر خود در ایران بدان اشاره میکنند، به همراه داشتن وسایل تبلیغی بهائیت است. اما همانگونه که میدانیم، تبلیغ بهائیت در ایران خلاف قانون بوده و ارتکاب آن جرم به حساب میآید و از سویی دیگر، پیشوایان بهائی پیروان خود را به اطاعت بیقید و شرط از حکومتها فراخواندهاند!
مبلّغ بهائی در کانال خود، مدعی نوشتن نامهای توسط پیامبرخواندهی بهائیان میشود که در آن، ادعای علم الهی و اُمیّت خود را مطرح نموده است. اما لازم است بدانیم بر خلاف ادعای اُمیّت پیامبرخواندهی بهائیان، مبلّغین بهائی، در عین حفظ ظاهر اُمیّت پیامبرخواندهی خود، در لابهلای آثارشان به درس خوانده بودن حسینعلی نوری اعتراف کردهاند.
پس از مرگ علیمحمد باب، حسینعلیبهاء برای به دست گرفتن ریاست بابیان، اقدامات بسیاری انجام داد. وی پس از پذیرش موذیانهی ریاست برادرش یحیی صبحازل و آمادهسازی زمینهی ریاست خود؛ برادر را آماج توطئهها و توهینهای خود قرار داد. اینها همه در حالیست که عبدالبهاء ملاک انتخاب رهبر جامعه را، دوری از حس قدرتطلبی او برمیشمارد.
یکی از کانالهای تلگرامی بهائیت، مطلبی با عنوان «نامه بهاءالله در شش سالگی» به انتشار درآورد و درآن، پیامبرخواندهی بهائیان را درس نخوانده و اُمی معرفی نمود. اما این ادعا در حالیست که عزّیه نوری (خواهر پیامبرخواندهی بهائیان)، صراحتاً برادر خود را اهل درس و مشق معرفی کرده و اساساً ادعای اُمیت حسینعلی نوری را رد میکند.
جناب عباس افندی در توصیهای که به مناسبت انتخاب رهبر جامعه نمود، مردم را به انتخاب بیمیلهای به قدرت فراخواند. این در حالیست که با بررسی نوع رهبری او درمییابیم که وی، در مسیر حفظ قدرت خود، از هیچ اقدامی دریغ نکرده است. همچنان که با برادر خود ستیز نمود و در این راه، وصیت پیامبرخواندهی بهائیان را نیز زیر پای نهاد.
مبلّغ بهائی در کانال خود به نقل از عبدالبهاء مدعی شد: رئیس جامعه باید از حبّ ریاست و خودخواهی به دور باشد. اما توصیه به پرهیز از خودخواهی رهبران در حالیست که اساساً، مهمترین انگیزهی تشکیل بهائیت، رسیدن پیشوایان به قدرت بوده است. همچنان که عزّیه نوری، اقدام حسینعلی نوری در ترور ناصرالدینشاه را در این راستا برمیشمارد.