آیا نبوت هم به همراه رسالت ختم شده است؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خداوند متعال در کتاب آسمانی قرآن، به صراحت ختم سلسلهی پیامبران را به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) اعلام داشته است: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليماً [احزاب/40]؛ محمّد (صلّی الله علیه و آله) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است». از اینرو مدعی پیامبری بهائیت که میدانست ادعایش با صریح کتاب الهی قرآن در تعارض است، به پیروان خود هشدار داده است: «إیّاکُم أن یَمنَعَکُم ذکر النّبی عَن هذا النَباء الأعظَم [1]؛ بپرهیزید از اینکه بیان "نبی" شما را از این خبر بزرگ (ادعای پیامبری خودش) بازدارد».
در این راستا مبلّغان بهائی، برای انحراف ذهنهای پیروان خود، به توجیهات سُست و بیاساسی روی آورده تا ادعای ظهور پیامبرخواندهی خود را مطابق با آیات الهی قرآن جلوه دهند. همچنان که در یکی از این توجیهات، مبلّغان بهائی مدعی میشوند که بر اساس این آیه، سلسلهی انبیاء پایان پذیرفته و نه رسولان؛ حال آنکه حسینعلی نوری، رسول بهائیان است؛ همچنان که میخوانیم: «خداوند در قرآن آن حضرت را رسول خدا و خاتم انبیاء معرفی نموده نه خاتم رسولان تا مدل بر عدم بعثت بعد از آن حضرت باشد».[2]
بر این اساس بهائیان تفاوت رسول و نبی را اینگونه معرفی میکنند: «رسول کسی است که دارای شریعت مستقله و کتاب تازه باشد به خلاف نبی که مقام ترویج و تبیین دارد».[3] البته در ادامه، بهائیان از زیرکی خاصی استفاده کرده و نسبت بین رسول و نبی را عموم و خصوص مِن وجه معرفی میکنند: «ممکن است شخصی هم رسول باشد و هم نبی باشد و ممکن است رسول باشد و نبی نباشد و ممکن است نبی باشد و رسول نباشد».[4] بنابراین بهائیان اینگونه نتیجه میگیرند که مراد از آیهی 40 سورهی احزاب، ختم نبوّت بوده و این آیه، هیچگونه تعارضی با ادعای رسالت پیامبرخواندهی آنان ندارد.
اما در پاسخ به برداشت بهائیان از این آیه خواهیم گفت:
هرچند میان رسول و نبی تفاوت وجود دارد، اما بر اساس روایات اهل بیت (علیهم السلام)، نبی آنچه را که به او وحی میشود در خواب میبیند ولی رسول، فرستادهی خدا را میبیند و با او سخن میگوید و وحی را به صورت مستقیم دریافت میکند. همچنان که نویسندگان بهائی نیز به این مطلب اذعان داشتهاند: «نبی کسی است که مُلهِم به الهامات الهیه بوده و از آینده غیب سخن بگوید... ولی رسول پیغمبران مستقل را نامند که مستقیماً به وسیله امواج روحانی و اشعه رحمانی با ذات منیع لایدرک الهی ارتباط داشته و دارای کتاب جدید و شرع جدید میباشد».[5]
در نتیجه رسول، از امتیازهایی برخوردار است که وجود آنها در نبی معتبر نیست؛ از جمله: «مأمور باشد آنچه به او وحی شده است را برای مردم یا گروهی تبلیغ نماید؛ دارای شریعت جداگانهای باشد؛ دارای کتاب آسمانی باشد».[6] از اینرو با توجه به مطالب بیان شده در خصوص ویژگیهای رسول، نبی أعم (فراگیرتر) از رسول خواهد بود (نه رابطهی عموم و خصوص مِن وجهی که بهائیان ادعا نمودند) و لذا ممکن است شخصی نبی باشد و رسول نباشد، اما یقیناً هر رسولی، نبی بوده است.
چرا که رسالت، أخص (گزیدهتر) از نبوت است؛ لذاست که وقتی قرآن کریم میفرماید: پیامبر اسلام، خاتَم سلسلهی نبوّت است، یعنی نه تنها پس از ایشان رسولی به همراه شریعتی جدید نخواهد آمد، بلکه نبیای هم نخواهد آمد. زیرا بر اساس قانونهای ثابت شدهی عقلی: «ارتفاع أعم (نبود عموم)، مستلزم ارتفاع أخص (نبود خاص) است».[7] همچنان که وقتی میگوییم انسانی در خانه نیست، یعنی وجود تمام افراد آن را أعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ را منتفی میدانیم.
پینوشت:
[1]. حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 159.
[2]. روحی روشنی، خاتمیت، تهران: لجنهی ملّی نشر آثار امر بهائی، 107 بدیع، ص 7.
[3]. همان، ص 8.
[4]. همان، ص 10.
[5]. همان، ص 21.
[6]. آیتالله جعفر سبحانی، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل، قم: مؤسسهی سیدالشهداء (علیه السلام)، تابستان 1369 ش، ص 28-27.
[7]. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ پنجم، زمستان 1372 ش، ج 2، ص 150.
افزودن نظر جدید