تصوف

پیروان فرقه قادریه صادقیه، قطب خویش را مجدّد دین در عصر حاضر می دانند، در صورتی که باید گفت که دیدگاه آنها به علل متعدد از جمله این که آن روایتی که بیان کننده آمدن مجدّد در هر صد سال می باشد، فقط از طریق ابوهریره نقل شده است، پس از حیث سند ضعیف می باشد و از حیث معنی نیز دارای معنای صحیحی نمی باشد.

متصوفه معاصر به بزرگان سلف خویش می نازند. یکی از این اشخاص که برخی از صوفیه سلسله خویش را به او می رسانند ابوالقاسم گورکانی است. وی از جمله صوفیانی است که به ترویج انحرافات متعددی همچون تایید سماع، تقدیس ابلیس و سیدالموحدین دانستن ابلیس و... پرداخته است.

متصوفه برای اقطاب خویش مناصبی قائل هستند که از آن جمله می توان به دادن اجازه های مختلف به مریدان و مشایخ خویش مانند اجازه امام بودن برای نماز جماعت، قضاوت و ارشاد، اشاره کرد.

در بین ما سخنان و آموزه هایی وجود دارد که تصور ما بر این است که از سرچشمه وحی و از زبان معصومین(ع) صادر شده است اما با اندک پژوهشی، در می یابیم که آن سخن از معصومین(ع) نیست. البته باید خاطر نشان کرد که تمام مشهورات این گونه نیستند و نمی توان به صورت کلی تمام مشهورات را بی اساس دانست.

یکی از مباحث مطرح شده درمتون صوفیانه، بیان سلسله مراتب برای اولیای خویش می باشد که باید این سلسله مراتب با متون دینی سنجیده شود تا میزان مطالبی که متصوفه برای این اولیای خویش ذکر می نمایند به وضوح روشن گردد. یکی از این سلسله مراتب اولیا،، ابدال می باشند.

بین فرقه های تصوف و اهل حق شباهت هایی از جمله شکستن جوز، اعتقاد به افسانه هفت تنان و چهل تنان، احترام به سبیل، دم گرفتن و جمع شدن در مراسمات مذهبی و عبادی و مراسم ذکر جلی و خفی وجود دارد.

کتاب پند صالح تالیف محمد حسن بیچاره بیدختی (صالح علیشاه) بعد از تالیف، مورد توجه اقطاب بعد از خود واقع شد و با توجه به اینکه سخنان اقطاب صوفیه برای پیروانشان حجت است لذا این کتاب می تواند ملاکی باشد برای سنجش پیروان این فرقه صوفیه که تا چه میزان تابع دستورات اقطاب خویش می باشند.

یکی از انحرافات متصوفه، اعتقادات مخالف آیات قرآن است. یکی از این اندیشه های نادرست، مطالبی است که آنها در مورد ابلیس در آثار خویش نوشته اند که او سید الموحدین می باشد، در صورتی که آیات قرآن در توبیخ ابلیس بسیار است و علت اخراجش از بهشت را تکبر او می داند.

بزرگان فرقه صوفیه گنابادی برای کسب وجهه در بین متدینین و انقلابیون، مدعی دیدار یکی از اقطاب خویش با حضرت امام خمینی شده اند. در صورتی که با دلایل متقن می توان ثابت نمود که هیچ ارتباطی بین حضرت امام با این فرقه نبوده است. سلوک سیاسی امام با سلوک سیاسی این فرقه مانند دو خط موازی می باشند که در هیچ جایی به هم نخواهد رسید.

از نظربزرگان گنابادی، اتصال شجره اقطاب بسیار مهم است و انقطاع در این شجره باعث غیرقانونی و غیر شرعی شدن آن سلسله خواهد شد. در فرقه صوفیه گنابادی از زمان معصوم علیشاه تا حال حاضر که فرقه گنابادی به سه دسته تقسیم شده اند انقطاع های متعددی صورت گرفته است که این مسئله طبق مبانی خود این فرقه باعث غیرشرعی و غیرقانونی شدن این فرقه خواهد شد.

صوفیان فرقه گنابادی ادعا می کنند که اقطاب ایشان دارای مقام ولایت و علم غیب هستند. اما دروغ بودن این ادعا با کوچک ترین پرسش علمی از این اقطاب، روشن خواهد شد.

فرقه های صوفیه از آغاز با شعار دوری از سیاست پا به عرصه اجتماع گذاشته و با این ترفند مسلمانان را از عرصه های سیاست دور کرده و به انزوا بردند.اما تاریخ نشان دهنده این است که اقطاب این فرقه ها در برهه های مختلف تاریخ برای تحکیم جایگاه اجتماعی خویش همراه با حکومت های ظلم تعامل داشته اند و در زمان معاصر نیز با جریان های استعماری هم مسیر گشته اند.

دکتر نورعلی تابنده در حین سخنان خود اشاره ای به شخصیت ابوبکر کرده و او را قبل از غصب فدک و خلافت، مسلمانی باتقوا و با گذشت معرفی کرده است. با جست و جو در تاریخ و منابع روایی، هیچ گونه مطلبی که اشاره به فضیلت و تقوای او داشته باشد به دست نیامده و باید دقت نمود که روایات در فضلیت ابوبکر در منابع اهل سنت، به اعتراف عالمان اهل سنت در زمان معاویه جعل شده اند.

یکی از انحرافات متصوفه، اعتقاد صلح کلی آنهاست که البته برای این اعتقاد خویش دلایلی نیز ذکرمی کنند. نورعلی تابنده در سخنرانی خویش برای تایید این مسئله، به داستانی از زندگی حضرت موسی (ع) تمسک کرده و آن را دلیل بر مدعای خویش می دانست. در صورتی که آن داستان در هیچ یک از منابع حدیثی، بیان نشده است و باید دانست که معنای آن با آیات قرآن متعارض است به همین دلیل برای ما قابل پذیرش نیست.