صلح کل مدعایی بدون دلیل
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از انحرافات جریان تصوف ، صلح کل بودن این جریان است و برای این اعتقاد خود دلایلی ذکر کرده اند و توصیف هایی به ظاهر عامه پسند از آن ارائه می دهند.
دکتر قاسم غنی، در تعریف صلح کل می نویسد: «در نظر عارف كامل، اديان و مذاهب يكسانند! و براى هيچ يك ترجيحى قائل نيست. يعنى ديانت اسلام با بت پرستى يكسان است و «كعبه» و «ميخانه» و «صمد» و «صنم» يكى است! و صوفى پخته هيچ وقت ناظر به اين نيست كه انسان پيرو چه مذهبى است يا صورت عبادت او چيست؟ زيرا به عقيده عارف، مسجد واقعى قلب صاف و پاك است و خدا را فقط در قلب پاك بايد پرستش كرد»(1)
برای این مسئله ادله مختلفی آورده شده است. یکی از دلایل دکتر نورعلی تابنده مجذوب علیشاه در بیانیه خود به مناسبت نوروز در اول فروردین ماه 1388شمسی آمده است که می گوید: «خداوند متعال حضرت موسی(علیه السلام) را خطاب فرمود و از او پرسید ...تو چندین هزار نفر از بنی اسرائیل را کشته ای! و حضرت عرض کرد: بار الها! به امر تو بود. خداوند فرمود: بلی به امر من بود و بنابراین بر تو گناهی مترتب نیست، ولی دلت نسوخت که این همه جمعیت را کشتی؟!»(2)
پس استدلال ایشان برای مسئله صلح کل بودن، داستانی از حضرت موسی(علیه السلام) که مورد توبیخ خداوند قرار میگیرد. استدلال ایشان را با چند دلیل می توان رد کرد.
1.تناقض با آیات قرآن کریم:
در آیات مختلف خداوند متعال از عذاب خود بر امت های مختلف سخن گفته است و در آیاتی خبر از وساطت حضرت ابراهیم داده که درباره عذاب قوم لوط انجام شد ولی مورد پذیرش واقع نشد. «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَىٰ يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ*إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ*يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ.وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ(هود/ 74، 75، 76) پس هنگامی که ترس و دلهره از ابراهیم برطرف شد و آن مژده به او رسید، با ما درباره قوم لوط [به قصد دفع عذاب از آنان] به گفتگو پرداخت* به راستی که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روی آورنده [به سوی خدا] بود.*ای ابراهیم! از این [گفتگو] درگذر؛ زیرا فرمان پروردگارت [بر عذاب قوم لوط] فرا رسیده و یقیناً آنان را عذابی بدون بازگشت خواهد آمد.»
در آیه بالا مشاهده می شود که حضرت ابراهیم(علیه السلام) وساطت کرده اما خداوند بر نابودی قوم لوط اصرار داشته و آنها را از بین برده است و این آیه دقیقاً بر خلاف داستانی است که دکتر نورعلی تابنده ذکر می کند. داستان نقل شده، با تمام آیاتی که متضمن عذاب دنیایی امت ها و آیاتی که در مورد عذاب جهنم است تعارض دارد.
2.بررسی احادیث:
تابنده در نقل این داستان، هیچ منبعی ارائه نداده است و تنها به صرف نقل داستان اکتفا کرده است و با جستجو در منابع حدیثی شیعه، فهمیده می شود که این داستان در هیج منبع معتبری، نقل نشده است. پس داستان ذکر شده، بدون منبع و سند می باشد که دلالت بر بی اعتباری این داستان دارد.
پس طبق ادله ذکر شده، دلیل نورعلی تابنده برای تایید عقیده خود نامعتبر و مردود است. ایشان مطلب نادرستی را به خداوند و حضرت موسی(علیه السلام) نسبت داده است. مدعای او که تایید مسئله صلح کل بود هم قابل تایید نخواهد بود، چون دلیل او نادرست بود؛ در نتیجه مدعای او نیز بدون دلیل خواهد بود.
پی نوشت:
(1). تاریخ تصوف در اسلام، قاسم غنی، مترجم:حلمی، محمد مصطفی، مكتبة النهضة المصریة، ص 429، قاهره،۱۹۷۰ میلادی.
(2). بیانیه دکتر علی تابنده مجذوب علیشاه، نوروز، اول فروردین ماه، 1388شمسی .
افزودن نظر جدید