ملی گرایی
شعر "خدای عرب" او به قدری نژادپرستانه و موهن بود که نه تنها اعتراض شاعران و هنرمندان درون خانواده انقلاب را به همراه داشت که حتی با تقبیح پیروان سایر مکاتب ادبی نیز مواجه شد. کینهتوزی، نژادپرستی و نفرتپراکنی مصطفی بادکوبهای تا آن جاست که وی در اهانتی آشکار، چنین میگوید که حاضر است به قعر جهنم برود اما صدای اعراب را نشنود...
زنان هخامنشیِ به اسارت درآمده به این گمان که داریوش سوم کشته شده، زاری و شیون سر دادند. چه اینکه میپنداشتند سرنوشتی بس تلخ و ناگوار در انتظارشان است. اسکندر کبیر هنگامی که صدای گریه و نالۀ آنان را شنید، لئوناتوس را نزد آنان فرستاد و پيغام داد كه از سوی من آسیبی به شما نخواهد رسید. شأن و منزلت شما حفظ خواهد شد. اين چنين پيغام مهرآميز...
لیکن به راستی دلیل ذوالقرنین بودن کورش چیست ؟! این نوشتار به نقد دلایل ذوالقرنین بودنِ کورش میپردازد، آن هم از دریچه نگاه به موضوع شاخ (چه اینکه مدعی هستند کورش تاجی با دو شاخ داشت، لذا او همان ذوالقرنین به معنی «صاحب دو شاخ» است). ادعای برخی این است که تصویر زیر همان نقشنگاره کورش هخامنشی است که در کاخ دروازه پاسارگاد...
تصویر ساختمان دروازۀ پاسارگاد را مدتها تصویر آرمانی شاه بزرگ میدانستند. در حقیقت این تصویر ایزد نگهبان فینیقی را نشان میدهد: یک بعل جوان با چهار بال و تاجی مصری بر شاخ قوچ. در بالای این نگاره تا میانۀ سدۀ پیش هنوز یکی از نبشتههای بیشمار سه زبانهای قرار داشت که داریوش نویسانده بود: «من، کورش، شاه، هخامنشی». ظاهراً کورش نظیر این پیکرههای ایزدان را پس از گشودن سرزمینها دیده بود...
روشن است که منظور از دین واپسین (یا آخرین دین) دین زرتشتی نیست بلکه دین دیگری است. اکنون برای روشن شدن مفهوم «دینِ آخرین» به شاهنامۀ فردوسی که بر اساسِ خوذاینامگها (یا همان خداینامهها: متون تاریخی و عقیدتی عصر ساسانیان) نوشته شده است، مراجعه میکنیم. خواب ديدن نوشين روان (انوشیروان) و گزارش بوزرجمهر (بزرگمهر) آن را به پيدايش پيغمبر...
در فقه اسلامی، شکنجهی پیروان ادیان آسمانی برای گرفتن جزیه (مالیات) ممنوع است. اما برخی خلفای ستمگر خلاف این حکم عمل میکردند. روزی فضیل بن عیاض که یکی از شاگردانِ امام صادق علیه السلام بود بر هارون الرشید گذشت، و دید که از مردم با شکنجه جزیه میگیرند، پس به هارون الرشید گفت: «از اینان دست ...
مدت زمانی است که شاهد یک شانتاژ خبری از سوی برخی شبکههای مجازی معاند، نسبت به تعمیرات و اصلاحات محوطۀ تاریخی پاسارگاد هستیم. این اعتراضات ناشی از منش غوغاسالاری از سوی کسانی رخ میدهد که در هشت سال دفاع مقدس، به کشورهای اروپایی و امریکایی فرار کرده بودند و اکنون به وقاحت تمام دم از وطنپرستی و میهندوستی میزنند.
بخشی از صحبتهای ایشان به جایگاه زبان فارسی در ایران امروز و مخاطراتی که به دلیل عدم توجه کافی به این مؤلفه تأثیرگذار به وجود آمده است، اختصاص داشت. برآیند این سخنان را میتوان در «پیشگیری از یک استحالهی فرهنگی خزنده» خلاصه نمود. رویدادی که اگرچه علائم ملموس و فوری ندارد، اما در بلندمدت دارای پیامدهای نامطلوبی است...
بُشر مَروزی، از نامداران جامعه مسلمین در قرن دوم هجری است. منابع تاریخی وی را اهل زهد و راستی معرفی کردهاند. برخی پا را فراتر از این گذاشته؛ وی را «سریر معرفت» و «تاج اهل معاملت» خواندهاند.[2] هرچند ما معتقدیم که بسیاری از این نسبتها، اغراقآمیز است، لیکن نگاهی به زندگانی و توبۀ او خالی از لطف نیست...
لحظاتی بعد حواسم به اطراف جلب شد. دیدم هیچ کس در کنار آرامگاه کورش بزرگ نیست. نم نم باران سبب شد تا همه آرامگاه را رها کنند. آنجا ناگهان این مسئله برایم تداعی شد که عاشقان مکتب شیعه، حتی زیر بارش گلوله و خمپاره، معشوق و امامِ خود را رها نمیکنند. اما مدعیان عشق به کورش بزرگ، نم نم باران را نیز تحمل نکردند! و این است قدرت معنوی شیعه...
نشریه اشپیگل (spiegel) چاپ آلمان در شماره 28 در سال 2008 نوشته ای با عنوان فرمانروای دروغین صلح (Der falsche Friedensfürst) به قلم ماتیاس شولتس (Matthias Schulz) منتشر کرد. این نوشتار به نقدی مختصر پیرامون رفتارهای استبدادی و خشن کورش دوم هخامنشی (کورش بزرگ) میپردازد و از سویی به افشای جریانهای پشت پرده که سعی در بزرگنمایی درباره او دارند...
پیرامون کوروش دوم (مشهور به کورش کبیر)، پادشاه هخامنشی سخن بسیار است. گذشته از اختلافاتی که پیرامون او وجود دارد، دانستن نکتهای اساسی پیرامون مقبره احتمالی وی، خالی از لطف نیست و آن اینکه مقبره به همراه محوطهی روی صُـفه قرنها پیش شرعاً به عنوان مسجد خوانده شد و هم اکنون نیز در حکم یک مسجد اسلامی...
اقدامات امنیتی او گاهی چندان با تندی و خشونت توأم میشد که هدف اصلی را تحتالشعاع قرار میداد و سرکوب گری رضاخان مساوی با ناامنی روحی، سیاسی و فرهنگی بود. از همینرو هیچکس از مردم ایران از سقوط او ناراحت نشد و مردم ایران با برکناری و تبعید او هیچ مخالفتی نشان ندادند.
واقعیت این است که ملکم و فراتر از او آخوندزاده، با نگاهی جزم گرایانه به بحث خط میاندیشیدند. آنها خود را انسانهایی مترقی در برابر ملتی نادان با علمایی جزم گرا میدیدند. توهمشان این بود که آنچه آنان میاندیشند درست و غیر از آن هر چه هست نشانهی عقب ماندگی است. این در حالی است که با دقت در ...