عکس
محمد بن عبدالوهاب که ادامه دهنده تمام و کمال راه ابن تیمیه است، تمامی مسلمانانی را که به ملائکه، انبیا و اولیای الهی متوسل میشوند و از آنان درخواست شفاعت میکنند و آنان را وسیله تقرب به خداوند قرار میدهند، مشرک و کافر دانسته و ریختن خون آنان و غارت کردن اموالشان را جایز شمرده است.
محمد بن عبدالوهاب در سخنان غلوآمیز خود، نه تنها متوسلین، بلکه کسانی را که متوسلین به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را تکفیر نکنند نیز کافر شمرده است. این اقدام محمد بن عبدالوهاب باعث شد، برادرش سلیمان بن عبدالوهاب خطاب به وی بگوید:
یکی از شبهاتی که وهابیت بر مکتب اهل بیت وارد میکنند، بدعت وانمود کردن عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) است، رستنگاه این شبهه کتاب منهاج السنه ابن تیمیه است، آنجا که درباره شیعه میگوید: «ومن حماقتهم اقامه الماتم والنیاحه علی من قتل من سنین عدیده؛ از حماقتهای شیعیان این است که مجلس نوحه ومات
یکی از شبهاتی که وهابیت بر مکتب اهل بیت وارد میکنند، بدعت وانمود کردن عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) است، رستنگاه این شبهه کتاب منهاج السنه ابن تیمیه است، آنجا که درباره شیعه میگوید:
«ومن حماقتهم اقامه الماتم والنیاحه علی من قتل من سنین عدیده.»
واقعیت این است که وهابیت را باید آیینی بر خلاف اسلام بدانیم، زیرا اسلام شرط ورود مسلمانی را شهادتین میداند، اما آیین وهابیت حداقل مسلمانان شش قرن را خارج از دین اسلام معرفی میکنند و در واقع به جز پیروان خود، دیگر مسلمانان را کافر و ملحدی میدانند که باید اعمال خود را (پس از ورود به آیین وهابیت)
غالیان و غلو کنندگانی که همواره اتهام غلو را به شیعیان نسبت میدهند، در اقدامی عجیب، محمد بن عبدالوهاب را با شخصیت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مقایسه کرده و جنگهای وی را بیشتر و مهمتر از غزوات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) دانستهاند.
ابن تیمیه، رسماً اعلام کرده است: هر کس کنار قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یا قبور افراد صالح رفته و حاجت خود را از آنان بخواهد، مشرک است. چنین شخصی را باید وادار به توبه کرد و اگر توبه نکرد، باید کشته شود.
محمد بن عبدالوهاب در کلامی غلوآمیز شرک مشرکان زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را سبکتر از شرک (توسل، شفاعت و استغاثه) مسلمانان عصر حاضر میداند و عقل آنها را نیز خردمندانهتر از عقل و درایت مسلمانان فعلی بر میشمرد و میگوید:
یکی از ادله (مصادر) احکام، قول صحابی است.
زیدان، عبدالکریم، الوجیز فی الاصول الفقه، موسسه قرطبه، بیجا، بیتا، ص 423 و 425.
مقاله: «حجیت قول صحابه»
مراد از قول صحابی همان فتوا و یا مذهب فقهی در مسائل اجتهادی است و یا به عبارت دیگر میتوان گفت که هر آنچه از مجتهدین صحابه در مسائل اجتهادی صادر شده است.
به گواهی کتب معتبر اهل سنت، اصحاب پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نه تنها در مسائل اجتهادی، برخورد مجتهدانه داشته، بلکه گاهی نیز در امور توقیفی و تصریحی (نصوص)، اجتهاد کردهاند. از نمونههای این موارد میتوان به اقامه جماعت نماز تراویح اشاره کرد.
با توجه به معنای اجتهاد، باید بیان داشت که برخی از کردارهای صحابه مصداق اجتهاد نبوده و تنها اصطلاح اجتهاد، توجیهی از سوی ایشان برای تصحیح عملکردشان است. مثلاً دستور سوزاندن «فجائه سلمی» توسط ابوبکر چگونه اجتهادی بوده است؟
«الاجتهاد: بذل الوسع فی طلب الامر.»
اجتهاد به معنای به کار بردن تلاش در جهت رسیدن به امری است.
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی الغریب الحدیث و الاثر، بیجا و بیتا، ج 1، ص 319.
یکی از راههایی که امام علی(سلاماللهعلیه) برای کسب آرامش به فرزندشان امام حسن(سلاماللهعلیه) توصیه میکند این است که میفرماید: «...غم و اندوه خود را در پیشگاه خداوند مطرح كن تا غمهای تو را برطرف كند و در مشكلات تو را یاری رساند...» [نهج البلاغه، نامه 31] یوگا، انسان را در یک چرخهی پوچ، رفت