مباحث کلامی
صبحی منصور (از مروجان فرقه اهلسنت قرآنیان) مدعی است که با توجه به آیات قرآن، تنها قرآن راه مستقیم است و در نتیجه احادیث پیامبر، مسیری ناصحیح است. این در حالی است که آیات قرآن بر این اعتقاد خط بطلان میکشد.
قرآنیان، سنت نبوی را تنها برای دوره خودِ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مشروع دانسته و جاری ساختن آن را برای زمان جدید، جایر نمیدانند. این دیدگاه با مخالفت جدی آیات قرآن روبروست.
گروهی از قرآنیان که از فرقههای اهلسنت منشعب شدهاند، منکر احادیث بوده و خود را در لوای قرآن قرار دادهاند. این گروه مدعی هستند رتبه پیامبر همچون دیگر مجتهدان است و جواز خطا در قول ایشان، جاری است. این قول در تقابل با خود قرآن، تاریخ و عقل است.
قرآنیون از جمله گروههای اهلسنت هستند که در پرتوی قرآن و با سوء استفاده از آن سنت نبوی را به گوشهای طرد کردهاند. ایشان معتقدند که قرآن همه چیز را بیان کرده و دیگر نیازی به سنت نیست. این در حالی است که قرآن حامل کلیات بوده و تفسیر آن به دست پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است.
امام حافظ شرع بوده و حافظ شرع باید معصوم باشد. چرا که او شرع را به ما منتقل میکند و در صحت انتقال آن عصمت شرط است. در این صورت امام باید معصوم باشد تا توان حفاظت از شرع را داشته باشد. از سوی دیگر امت نیز نمیتوانند امام را از احتمال خطا در انتقال معارف بازدارند، چرا که ایشان نیز مشتکل از افراد بوده و احتمال خطا در ایشان نیز است.
اهلسنت به دو دلیل در امام عصمت را شرط نمیدانند: 1. شناسایی شخص معصوم در توان خداست و افزون بر این احکام دینی بر همه آشکار است. در پاسخ باید گفت که بنا بر رای شیعیان امام معصوم توسط امام مشخص شده و آشکار بودن احکام در عمل امام موثر نیست.
ماتریدیه از فرقههای اسلامگرای اهلسنت است که نقش امام را تنها به امور دنیوی تنزیل داده و از جایگاه وی در تقرب الهی غفلت کرده است. این در حالی است که از دیدگاه شیعه، امام هم در امور دنیوی و هم در امور اخروی دارای نقش است.
بر فرض اثبات بیعت حضرت علی با خلفا پس از شش ماه نمیتوان حقانیت خلفا را ثابت کرد، زیرا حضرت علی (علیهالسلام) به جهت حفظ مصالح اسلام با خلفا همکاری کرد.
ابنقتیبه میگوید: «بسیاری از محدثان از بازگو کردن فضائل حضرت علی (علیه السلام) و اظهار مواردی که شایسته مقام آن حضرت بود خودداری میکردند. هر محدثی را که نامی از حضرت علی (علیه السلام) میبرد و یا حدیثی درباره فضائل ایشان بیان میکرد، طرد میکردند.»
دشمنی مروان بن حکم با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و جسارتهای بیادبانه وی به امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام) بر کسی پوشیده نیست، اما بخاری در کتاب صحیح خود از وی حدیث نقل کرده که مورد اعتراض برخی علمای اهل سنت نیز واقع شد.
عصمت امام، به عنوان مسالهای پر اهمیت از دیرباز مورد توجه بوده است. از اینروی عقل بر آن، مهر صحت نهاده و نبودن امام معصوم را در میان انسانها منجر به تسلسل میداند. چرا که هیچگونه امری همچون عدالت نفسانی و... تا زمانی که در پرتو تایید الهی قرار نگیرید (یعنی عصمت)، جواز خطا را در کسی زائل نمیکند.
عصمت برای امام ضرورت ندارد، چرا که ما توان انتخاب امام معصوم را نداشته و افزون بر آن نیز امامانی همچون ابوبکر، عمر و... دارای عصمت نبودهاند؛ پاسخ به این گفتهها: اولا ابوبکر و... از سوی خداوند به عنوان امام مشخص نشدهاند و اجماعی بر امامتشان محقق نگشته است، ثانیاً خداوند امام را مشخص کرده و این از وظایف بشر نیست.
کسانیکه خود را منتسب به اهل سنت پیامبر میدانند، سالها علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را مورد سب و دشنام قرار دادند و به راحتی از کنار آن گذشتند. ایشان نسبت به قاتلان عثمان بنعفان که اکثرشان صحابی بودند بغض و کینه داشته و آنان را سبّ و شتم میکنند.
بغوی برای افضلیت نماز جماعت مستحبی به فعل عمر بنخطاب استناد کرده است و برای فرادا خواندن آن به سنت پیامبر تمسک کرده است. وی در نهایت عمل عمر را حجت دانسته و آن را بر فعل و قول پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مقدم داشته است.