اسناد
مجیرالدین مقدسی، در تفسیر عبارت «وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ» از آیه 113 سوره نساء، مراد از علم را احکام و علم غیب بیان کرده است.
فتح الرحمن في تفسير القرآن، مقدسی، ج2، ص195.
ابنتیمیه نقل میکند: صلة بن اشیم سوار بر اسب بود و در یکی از جنگها، اسبش افتاد و مُرد؛ ناراحت شد و دعایی کرد و اسبش زنده شد و خود را تا خانهاش رساند.
مجموع الفتاوی، ابنتیمیه، ج11، ص280.
ابنتیمیه نقل میکند: مردی از قبیله نخع که سوار بر الاغی در راهی میگذشت، در بین راه، الاغش از دنیا رفت. دوستانش به او گفتند: حال که الاغت مرده، ما بار تو را با الاغهای خود حمل میکنیم.
باشمیل، یکی از نویسندگان وهابی مینویسد:
غزالی در توصیهای که برای افراد دارد، تصریح میکند: لازم است که شخص با ذکری مأنوس باشد؛ مثلاً مدام زیر لب، ذکر «الله، الله» یا ذکر «سبحان الله، سبحان الله» را بر زبان جاری سازد.
إحياء علوم الدين، غزالی، ج3، ص75.
زبیدی پایبند به گفتن ذکر بود؛ ذهبی نقل میکند: فرزند زبیدی گفت: پدرم در اواخر عمرش، هر شبانهروز بیش از پانزدههزار مرتبه ذکر «الله، الله» را میگفت.
سير أعلام النبلاء، ذهبی، ج20، ص318.
ابنماجه روایتی با سند صحیح از امیرالمؤمنین نقل کرده که فرمودند: همانا من بنده خدا و برادر رسولشان هستم و همانا من صدیق اکبر هستم و پس از من، هیچ کسی این کلام را نمیگوید، مگر اینکه دروغگو است؛ هفت سال قبل از مردم نماز خواندم.
ابنماجه روایتی با سند صحیح از امیرالمؤمنین نقل کرده که فرمودند: همانا من بنده خدا و برادر رسولشان هستم و همانا من صدیق اکبر هستم و پس از من، هیچ کسی این کلام را نمیگوید، مگر اینکه دروغگو است؛ هفت سال قبل از مردم نماز خواندم.
ابن برهان بغدادی در مورد صحیح بخاری و مسلم تصریح دارد: «خبر واحد مفید علم نیست، ولی برخی از اهل حدیث، در مورد این دو کتاب غلو کردهاند، اینها گمان کردهاند، آنچه را که در مسلم و بخاری وارد شده است، حتماً صحیح است، ... در حالیکه بخاری معصوم نیست، پس قطع به قولش نمیشود کرد.
ابن ملقن، ذیل روایت امقیس که طفل کوچکش را از باب تبرک نزد رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) آورده بود، تصریح دارد: این حدیث، گویای جواز تبرک به انسانهای صالح و اهل فضل و استحباب بردن اطفال نزد ایشان برای تبرک است، و نووی در اینباره گفته است: فرقی ندارد این عمل زمان تولد بچه باشد، یا بعد از آن.
غزالی در باب جواز تبرک میگوید: هر کسی که در زمان حیاتش، تبرک جویی از آن، به واسطه دیدنش جایز بوده، بعد از مرگش هم تبرک به او، بهواسطه زیارت قبرش جایز است.
احیاء علوم الدین، غزالی، ج2، ص248.
اگر قرار بر این باشد که امر حادثی، اعم از شرعی یا عرفی را به دلیل انجام ندادن سلف، بدعت بدانیم زندگی روزمره مردم بسیار سخت و طاقتفرسا میشود، حتی بسیاری از اموری که خود وهابیها نیز انجام میدهند، از قبیل ساخت پل و یا ساخت مدارس، بیمارستان و خیریه باید بدعت باشد، چون سلف این امور را انجام نداده
مبارکفوری در باب استحباب تبرک جویی به قبور شهدا، بعد از بیان مقدمهای در باب عظمت مقام شهیدان تصریح دارد: شهیدان کسانی هستند که مردم به قبور و مشاهد شریف ایشان تبرک میجویند و این همان دلیلی است که مردم به خاطر آن، به سوی کوه احد میروند و به آن تبرک میجویند.
ابن بلبان در کتاب خود که روایات صحیح مسند ابن حبان را جمع کرده است، بابی را با عنوان «ذکر مواردی که بر شخص تبرک به صالحین مستحب است» آورده است.
صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان، ج2، ص319.