اسناد
مفتیان وهابی فتوا دادهاند: پوشیدن هرگونه شلوار و غیر شلوار و لباسی که ایجاد مشابهت با فرنگیها کند، حتی اگر لباس پلیس باشد، بدعت و حرام است.
الدرر السنیه فی الاجوبه النجد، عبدالرحمن نجدی، ج15، ص367.
از ابن عثیمین سؤال شد: حکم شستن دستها و صورت با صابون در هنگام وضو چیست؟
جواب داد: شستن دستها و صورت با صابون در هنگام وضو، مشروع نیست، و بدعت و حرام است.
مجموع فتاوی و رسائل، ابن عثیمین، ج11، ص151.
لجنهی دائم هیئت افتاء عربستان، فتوا دادهاند: گفتن «صدق الله العظیم»، بعد از پایان قرائت قرآن، بدعت و حرام است.
فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء، ج4 ص118.
بزرگان وهابی در گذشته، انتسابشان به این لقب را نفی نمیکردند؛ در کتاب «الدرر السنیة فی اجوبة النجدیة» آمده است: «شما میگویید که این دین وهابیت است و ما میگوییم: بله شکر خدا این دین ما است»
«مخالفین ما بدانند که ما بغض ایشان را داریم و ما بر راه و طریق وهابیت هستیم.»
وهابیها، در توبه نامهای که برای علمای مکه نوشته بودند و ایشان را مجبور به پذیرش و امضای آن کردند، از قول ایشان آوردهاند: «ما علمای مکه، شهادت میدهیم، دینی که محمد بن عبدالوهاب برپا کرده است و سعود بن عبدالعزیز مردم را به آن دعوت کرده است، اعم از توحید و نفی شرک، همان دین حقی است که کسی در آن
محمد بن عبدالوهاب درباره خود چنین بیان میکند: «من در مورد خودم به شما خبر میدهم، به خدایی که جز او خدایی نیست، سوگند یاد میکنم که همانا من طلب علم کردم و هر که مرا میشناخت گمان میکرد که من صاحب معرفتم و من در آن وقت معنای «لا اله الا الله» را نمیدانستم و قبل از این، دین اسلام را نمیشناختم،
تعدادی از نوادگان محمد بن عبدالوهاب، به عالمان نجد نامه نوشتند که: «خداوند بهوسیله محمد بن عبدالوهاب، بر مردم نجد در آخرالزمان منت نهاد، که فهمیدید چيزهايى كه رسول خدا به سبب آن مبعوث شده از دين اسلام و عمل به آن، اقامه دليل براى آن و ردّ اهل بدعت و گمراهى (همانهايى كه از دين اسلام خارج شدند
شیخ عبدالله بن عیسی المویسی از علمای معاصر محمد بن عبدالوهاب بود که روشنگری کرده و مردم را از پیروی محمد بن عبدالوهاب برحذر داشت، ولی با جملات تند و همراه با تکفیر محمد بن عبدالوهاب روبرو شد؛ محمد بن عبدالوهاب در نامهای خطاب به او نوشت: «من يقين دارم كفر كسانیكه گنبد ابوطالب را مىپرستند، به يك
سلیمان بن سحیم از عالمان همعصر محمد بن عبدالوهاب بود که به خاطر روشنگریهایش مغضوب وی قرار گرفت. او در نامهای خطاب به سلیمان نوشت: «اما تو! مردى جاهل، مشرك و دشمن دين خدا هستى.
عبدالله بن عیسی میگوید: «به من خبر دادهاند که گروهی از مردم تهامه در یک شب زیر نور، ششصد نفرشان از ترس موهای خود را تراشیدند؛ در روز، دیگر چگونه بوده؟!»
دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب عرض و نقد، عبدالعزیز بن محمد بن عبداللطیف، ص181.
رملی شافعی مینویسد: «استغاثه به انبیاء (علیهمالسلام)، اولیاء و صالحین، بعد از رحلتشان نیز جایز است. چراکه معجزه انبیاء (علیهمالسلام) و کرامات اولیاء الهی، با مرگ، متوقف نمیشود. (لذا آنان بعد از مرگ نیز، میتوانند معجزات و کراماتی داشته باشند.)»
فتاوی الرملی، رملی، ج4، ص382.
نبهانی تصریح میکند: «استغاثه به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، از امور دینی معلوم نزد همه علما و مردم مسلمان بهحساب میآید، تا جایی که برخی از پیشوایان مالکیه (نظیر سُبکی و ابن حجر)، مانعین استغاثه را تکفیر کردهاند.»
شواهد الحق في الاستغاثة بسيد الخلق، نبهانی، ص106.
رملی شافعی تصریح میکند: اگر به نیت تبرکجویی، ضریح صالحین را ببوسیم، اشکالی ندارد.
فتاوى الرملی، رملی، ج4، ص106.
مقاله: «نقد و بررسی دیدگاه بن باز راجع به مسئله تبرک جویی به قبوراولیاء الهی»
از محب الدین طبری، عالم شافعی قرن هفتم، در مورد حکم بوسیدن و مس کردن قبور پرسیده شد؛ پاسخ داد: «علمای صالح به آن عمل کردهاند. (یعنی عالمان صالح، قبور را میبوسیدند و به نیت تبرک مس میکردند.)»
وفاء الوفاء، سمهودی، ج4، ص1406.