وهابیت
گر وهابیت بپذیرند که حضرت زهرا از شیخین (ابوبکر و عمر خشمگین شده و با همین حال از دنیا رفته، اصل و اساس مشروعیت خلافت آنها را زیر سؤال برده، چرا که این موضوع ثابت میکند تنها یادگار پیامبر اکرم برترین بانوی دو عالم، سرور زنان اهل بهشت با خلافت آنان مخالف بوده که طبق روایات رضایت و خشم حضرت زهرا، رضایت و خشم رسول خدا میباشد.
عالمان بزرگ اسلام در موضوع ایمان و کفر با احتیاط عمل میکنند و ایمان را تصدیق به زبان و قلب میدانند به همین جهت مرتکب کبیره را تکفیر نمیکنند. اما وهابیت ایمان را به زبان و قلب و عمل میدانند.بنابراین اشخاص زیادی را تکفیر میکنند.
از مهمترین شبهاتی که وهّابیت با تحریک احساسات مردم، به منظور تشکیک در هجوم به خانه وحی و شهادت حضرت زهرا (علیها السّلام) مطرح میکنند، این شبهه میباشد که اگر به فاطمه (علیها السّلام) حمله شد چرا علی (علیه السّلام) دست به شمشیر نبرد؟ که در پاسخ میگوییم تا مهاجان به آن مقصود اصلی و شوم دست پیدا نکنند.
یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در موضوع شهادت حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) وارد میکنند این شبهه میباشد که میگویند: «طبق روایات شیعیان، حضرت زهرا پس از بازگشت از مسجد و ایراد خطبه در آن جا به علی ـ رضی الله عنه ـ عتاب نمود؛ مگر شما شیعیان معتقد نیستید که فاطمه زهرا معصوم است، آیا یک معصوم با معصوم دیگر دعوا میکند؟.»
از جمله اشکالات و شبهاتی که در موضوع شهادت حضرت صدیقه طاهره وارد شده آن که دفن شبان آن حضرت نه بدان سبب است که شیعه به آن اعتقاد دارد که به عنوان اعتراض به حاکمان وقت و سندی برای مظلومیت و شهادت حضرت فاطمه باشد، بلکه این اقدام به جهت وصیتی بوده که وی به اسماء بنت عمیس نموده و نمیخواسته اندازه حجم پیکر مطهرش را نامحرمان ببینند.
ابنتیمیه حرّانی که در راستای پیروی از سیره بنیامیه، مبنی بر کاستن از جایگاه والای اهلبیت (علیهم السّلام) کوششی مستمر، امّا بیثمر دارد به حزن حضرت زهرا (علیها السّلام) در فراق پدر بزرگوارش اعتراض و آن را مورد نکوهش قرار داده و گفته بر فرض هم بنا باشد این حزن ممدوح باشد به حزن ابوبکر در غار برای پیامبر نمیرسد.
دیدگاه خوارج و وهابیت در موضوع ایمان و کفر بسیار نزدیک است. خوارج و وهابیت ایمان را تصدیق به زبان و قلب و عمل می دانند از این جهت اگر مسلمانی گناهی مرتکب شود او را کافر می پندارند.
حدیث ثقلین به عنوان یکی از معتبرترین و مهمترین احادیثی که بر حقانیت اهل بیت و ولایت آنان دلالت دارد توسط وهابیت، دستمایه تحریف و تدلیس آنان شده و آنان در این راستا، جای «اهل بیتی» یا «عترتی» را با عبارت «سنتی» عوض کردند تا اینگونه القاء کنند که سنت پیامبر، ثقل ثانی و عِدل قرآن و همسان با کتاب الله است.
از شاخصههای فرقهی وهابیت به پیروی از سرکرده و سردمدار خود، ابنتیمیه حرّانی به کارگیری کلمات و عبارات تند، زشت و اهانتآمیز نسبت به اهلبیت و شیعیان است؛ چنان که گویا فرهنگ استدلال و احترام به نظز مخالف، جایی نزد او و پیروانش ندارد. او و پیروانش در موضوع عزاداری سیدالشهداء نیز تعبیرات زشت و زنندهای به کار بردهاند.
از شاخصههای فرقهی وهابیت به پیروی از سرکرده و سردمدار خود، ابنتیمیه حرّانی به کارگیری کلمات و عبارات تند، زشت و اهانتآمیز نسبت به اهلبیت و شیعیان است؛ چنان که گویا فرهنگ استدلال و احترام به نظز مخالف، جایی نزد او و پیروانش ندارد. او و پیروانش در موضوع عزاداری سیدالشهداء نیز تعبیرات زشت و زنندهای به کار بردهاند.
از شاخصههای فرقهی وهابیت به پیروی از سرکرده و سردمدار خود، ابنتیمیه حرّانی به کارگیری کلمات و عبارات تند، زشت و اهانتآمیز نسبت به اهلبیت و شیعیان است؛ چنان که گویا فرهنگ استدلال و احترام به نظز مخالف، جایی نزد او و پیروانش ندارد. او و پیروانش در موضوع عزاداری سیدالشهداء نیز تعبیرات زشت و زنندهای به کار بردهاند.
وهابیهایی داعیهدار هدایت امت اسلامی شدند که از هیچ دروغ و تهمت و تحریف حقائق تاریخی ابایی ندارند. عبدالله ابن محمد الغنیمان از مفتیان زبردست در حوزه تحریف حقائق و دستبردن در احادیث است که نمونههای متعددی در آثار او مشهود است که اکنون یک نمونه از آن تحریفها و دروغهای وی را در این پست به عرض میرسانیم.
محمد بن عبدالوهاب رهبر معنوی و بنیانگذار وهابیت در شبه جزیره، بدعتهای زیادی را به بهانه توحید، در دین وارد کرد و از بسیاری از سنتها و سیرههای مسلمانان را بدعت شمرد و از آنها جلوگیری و منع کرد. یکی از سنتهای حسنهای که او با آن به مقابله پرداخت صلوات بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود.
علمای معاصر افراطی عربستان یا عالم به فقه و عقاید سایر مذاهب نیستند و یا آن را به طور غیر اصولی و در قالب امری فرعی، حاشیهای و سطحی فرا گرفتهاند. این علما نه تنها عالم به فقه، معرفت و زیرساختهای فکری سایر گرایشهای اسلامی نیستند بلکه حتی نسبت به عقاید سایر مذاهب اهل سنت آگاهی ندارند. این علما بیشتر تابع تفکر ابنتیمیه هستند و به نوعی از تفکر احمدبنحنبل نیز عدول کردهاند