بهائیت و دخالت در سیاست
عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت معتقد بود که هرگاه رهبرای ادیان در امور حکومت و سیاست دخالت کردن و نظری دادن، ضرر بزرگی به جامعه وارد شد.[1]
عبدالبهاء در کنار دفاع از مشروطیت، خود را مخالف مشروطه و استبدادطلب هم معرفی میکرد! ...
اما به راستی، عبدالبهاء و بهائیت، مشروطهخواه بودند یا استبدادطلب؟
فرقه بهائیت در دوره پهلوی، به دنبال تکرار تراژدی اشغال فلسطین در مورد ایران بود و زمینههای فتح ایران را بطور موازی پیش میبرد. امام خمینی (ره) در آن برهه حساس، هشداری تاریخی به مردم و حکومت داد که بهائیت به دنبال حکومت و سلطه بر شماست؛ اگر غفلت کنید، همه چیزتان را خواهد برد.
اسناد تاریخی نشان میدهد که بهائیت در کودتای انگلیسی رضاخان در 3 اسفند ۱۲۹۹ نقش داشته است.
در آییننامههای بهائی صراحتاً به وجود دولت مخفی و موازی بهائیت اعتراف شده و حکومت بهائی، دارای سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه دانسته شده است. اما چگونه بهائیت از حکومتی موازی برخوردار و به دنبال ایجاد حکومت دینی جهانی برای خود است، درحالی که تا توانسته علیه حکومت بر مبنای دین، نفرتپراکنی کرده و عامل عقبافتادگی ایران را حکومت دینی دانسته است.
تخریب ایران با حضور بهائیت | با حضور و مشاوری بهروز آفاق (بهائی)، مدرسه روزنامهنگاری میدپوینت در واشنگتن، توسط معصومه نادری (روزنامهنگار سابق اصلاح طلب)، با هدف فعالیت علیه جمهوری اسلامی تأسیس شد.
تشکیلات بهائیت، محکومیت مجدد ده ساله مهوش ثابت و فریبا کمال آبادی را بخاطر عقاید آنان دانست و از این حکم، به ظلمی آشکار تعبیر کرد؟! اما اگر این دو فقط باورمند به بهائیت بودند، پس مجری سیاست ها و اجرای نقشه های ترسیمی سازمان برانداز بهائیت در ایران کیست؟! پس خطاب بیت العدل به تبلیغ، جاسوسی و تلاش برای براندازی به کیست؟!
پیشوایان فرقهی بهائیت برای آیندهی رهبری دنیا تحقق حکومت جهانی بهائی را پیشبینی کردهاند. اما به راستی چگونه میتوان از یکسو دخالت در امور حکومتی را حرامی الهی برشمرد و از سویی دیگر، انتظار حکومتی بهائی، آن هم در سطح جهانی را کشید؟! آیا این، نمونهی بارزی از دورویی و تناقض آشکار در بهائیت نیست؟!
عبدالبهاء با توجیه عدالت برخی سلاطین، به قدری جناح سیاسی خود را تغییر داده که واژهی عدالت، دستمایهی توجیه این چرخشهای او گشته است. همچنان که عبدالبهاء پیش از اشغال فلسطین، حاکمان عثمانی را عادل خوانده و پس از اشغال آن به دست انگلیس، منطق او نیز تغییر و از شکست عثمانی ابراز خوشحالی نموده و دشمن این حکومت را عادل دانسته است.