توهمات قلمداران

  • 3 آذر, 1400 - 13:40
در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفتهای خیره کننده غرب و تهاجم همه جانبه استعمار به کشورهای اسلامی، جریانهایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی و برخی غیردینی بودند. یکی از این جریانها که با شعار اتحاد امت اسلامی و بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت؛ «جریان قرآنیان شیعه» است.
نقد و پاسخ به نظریه قلمداران در بحث خمس

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفت‌های خیره کننده غرب و تهاجم همه جانبه استعمار به کشورهای اسلامی، جریان‌هایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی و برخی غیردینی بودند. یکی از این جریان‌ها که با شعار اتحاد امت اسلامی و بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت؛ «جریان قرآنیان شیعه» است. طرفداران این جریان که قرآن را در بخش اعتقادات، کافی و بی‌نیاز از سنت می‌دانستند، چشم خود را بر روی بخش وسیعی از روایات بستند و سنت را به طور جدی مورد نقد قرار دادند.[1]

یکی از بزرگان این جریان حیدرعلی قلمداران‌ فرزند محمد اسماعیل‌، نویسنده‌، معلم‌، روشنفکر دینی و دگراندیش در مسائل اسلامی بود که طی چهار دهه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت فرهنگی فکری داشت‌. نام خانوادگی وی هیربد بود که به قلمداران تغییر یافت.

وی که یکی از عناصر شاخص جریان قرآن بسندگی معاصر شیعی در ایران است، برای احادیث اهمیت لازم را قائل نیست و قرآن را برای فهم اسلام کافی می‌داند. او بسیاری از روایات شیعه را نقد کرده و آنها را مردود اعلام می‌کند. وی از اصول و مبانی شیعه فاصله گرفته و برخی از اعتقادات شیعه را ضعیف و مردود می‌داند.

قلمداران در مقدمه کتاب «خمس از نظر حدیث و فتوی» می‌گوید: «با نگاه و تدبری عمیق به کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به آسانی روشن می‌گردد که زکات و خمسی که اکنون بین مردم معروف و معمول است، چندان ارتباطی به دین مبین اسلام ندارد.»[2] وی در ادامه می‌گوید: «می‌توان گفت پاره‌ای از آن ساخته آراء و بافته اهواء رجالی است که چندان به حکمت احکام و حرمت و عظمت اسلام توجهی ندارند. زیرا زکات از طرف خداوند به نص قرآن کریم هشت صنف عمده برای مصرف آن پیشنهاد و تعیین شده است، مصارف آن را به صورت منحصر در چند چیز می‌آورند که یکی از آن رسیدگی به امور مستمندان و مستضعفان است. اما در مقابل، خمسی را که در کتاب و سنت، مدرکی برای تعمیم آن نیست و منحصر به غنائم جنگی است، تعمیم داده و به شدت رواج می‌دهند. آیا کسیکه از روی ایمان و یقین که از عقل و وجدان مایه می‌گیرد، می‌تواند باور کند که خداوند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای سادات که پس از هفتاد نسل اکنون در این کشور و تمام کشورهای اسلامی، به دو یا سه میلیون نفر بالغ نمی‌شوند، دادن یک پنجم تمام ثروت‌های روی زمین را واجب کند. اما در مقابل برای میلیونها مسلمان، فقط یکی از مصارف هشت گانه زکات باشد.»[3]
قلمداران در این کتاب ادعا می‌کند که خمس جاری در میان ما، جز بر چند روایت ضعیف مستند نبوده و در کتاب خدا و سنت رسول خدا، اثری از آن نیست.[4]

در نقد و پاسخ به این ادعا می‌گوییم که اهمیت خمس تا جایی است که برای احیای دین خدا و تحقق حکومت اسلامی واجب شده و اهل بیت (علیهم‌السلام) هم بسیار بر این امر مهم تاکید کرده‌اند.

یکی از ادله وجوب خمس، آیه خمس است که خداوند می‌فرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیتَامَىٰ وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.[انفال/41] و (ای مؤمنان) بدانید که هر چه غنیمت و فایده برید، خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان (از خاندان او) است، اگر به خدا و به آنچه بر بنده خود (محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روز فرقان، روزی که دو سپاه (اسلام و کفر در جنگ بدر) روبرو شدند نازل کرده‌ایم ایمان آورده‌اید و خدا بر هر چیز تواناست.»

ممکن است کسی (مانند قلمداران) جواب دهد که این آیه در مسأله غنیمت وارد شده و منصرف از کلمه غنیمت، غنیمت جنگ است. پس این آیه شریفه به کار شما نمی‌آید.

پاسخ این است که اشکال در تفاوت کلمه غنیمت و (غنِم یغنُمُ) است. اگر کلمه «غنیمة» آمده بود، بعید نبود که منصرف در غنیمت جنگ باشد. اما آیه شریفه به جای کلمه «غنیمة» از واژه غنمتم به صیغه ماضی استفاده کرده است. هنگامیکه به لغت مراجعه می‌کنیم این واژه، مخصوص غنیمت جنگ نیست، بلکه به معنی استفاده و کسب یک چیز است به صورت عام و مطلق چه در جنگ و چه در کسب و کار شخصی.[5]

بسیار روشن است كه خداوند نیاز به خمس ندارد. بنابراین سهم خدا، براى حاكمیت قانون خدا و ولایت رسول، تبلیغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانیان، نجات مستضعفان و جلوگیرى از مفسدان است. این سه سهم در زمان غیبت امام، در اختیار نوّاب خاص و یا نوّاب عام امام، یعنى مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید قرار داده مى‌شود.

بر پایه‌ى روایات، سهم خدا در اختیار رسول و سهم رسول پس از او، در اختیار امام است.[6] و در زمان غیبت در اختیار فقیهان جامع الشرائط.

در پاسخ به این شبهه که چرا خمس به سادات که تعداشان محدود است، تعلق می‌گیرد، باید گفت:

قانون خمس، هیچگونه امتیاز طبقاتی برای سادات ایجاد نمی‌کند و از نظر جنبه‌های مادی هیچ تفاوتی با زکات که برای سایر فقرا است، ندارد. در حقیقت دو صندوق وجود دارد؛ صندوق خمس و صندوق زکات. هر کدام از نیازمندان تنها حق دارند آن هم به اندازه‌ی نیازمندی از یکی از این دو صندوق استفاده کنند.

نیازمندان سادات حق ندارند چیزی از زکات مصرف کنند. بنابر این، خمس اگرچه از نظرمعنوی، امتیاز و اکرامی برای اهل بیت است؛ اما از جنبه مادی، امتیازی برای سایر مردم به حساب نمی‌آید. زیرا اولاً: نیمى از خمس که مربوط به سادات و بنى‌هاشم است و منحصراً باید به اندازه احتیاجات یک سال و نه بیشتر، به نیازمندان آنان داده شود. بنابراین تنها ساداتی مى‌توانند از آن استفاده کنند که یا از کارافتاده و بیمارند یا کودک یتیم دارند و دیگرانى که به علّتى در هزینه زندگى خود در فشار هستند.

در نتیجه، ساداتی که قادر به کار کردن هستند، (بالفعل و یا بالقوه) و مى‌توانند درآمدى که زندگى آنها را بگرداند داشته باشند، هرگز نمى‌توانند از این قسمت خمس استفاده کنند و جمله‌اى که در میان بعضى از عوام معروف است که مى‌گویند سادات مى‌توانند خمس بگیرند، هر چند ناودان خانه آنها طلا باشد، گفتار عوامانه‌اى بیش نیست و هیچگونه پایه‌اى ندارد.
ثانیاً: مستمندان و نیازمندان سادات و بنى‌هاشم حق ندارند چیزى از زکات مصرف کنند و به جاى آن مى‌توانند تنها از همین قسمت خمس استفاده کنند. 
ثالثاً: اگر سهم سادات که نیمى از خمس است، از نیازمندى سادات موجود بیشتر باشد، باید آن را به بیت المال ریخت و در موارد دیگری استفاده کرد.[7]

پی‌نوشت:

[1]. رونه دالمانی، هانری، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ص1104.
[2]. مقدمه کتاب خمس از نظر حدیث و فتوی قلمداران، ص7 و کتاب در پیرامون اسلام، کسروی، احمد، ص 32. 
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. به هر چیزى كه انسان به‌دست مى‌آورد، غنیمت گفته‌ می‌شود. مفردات، راغب اصفهانی، ج1، ص615.
[6]. تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران، مركز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383 ش، چاپ یازدهم.ج3، ص322.
[7]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 184

تولیدی

إضافة تعليق جديد

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.