اعتقادات
یکی از اندیشههای اهل حق، باور به "دونادون" یا گردش متوالی روح (نفس) در هزار و یک بدن است. این سخن در حالی از طرف ایشان مطرح میشود که برخی از آیات الهی تصریح دارند که بازگشت نفس از حالت انسانی به حالت حیوانی، نباتی و اولیه که همان طبیعت است، محال است.
پیروان و سرسپردگان مسلک اهل حق معتقد هستند که روح انسان در یک بدن به تکامل نمیرسد و باید هزار و یک بدن و جسم را درک کند تا به تکامل برسد. این سخن در حالی است که نفس (روح) انسان در یک بدن در حال تکامل است به اینگونه که از "نفس نباتی" به "نفس حیوانی" و ازآنجا به "نفس انسانی" ترقی پیدا میکند.
بنا بر یکی از این افسانهسازیها "بابا یادگار" یکی از یاران خاص سلطان اسحاق بهصورت معجزهآسا از مادری بِکر و از راه دهان به وجود آمده است. بر پایه این اسطوره که ترکیبی از شیوهٔ تولد حضرت عیسی (ع) و سلامت حضرت ابراهیم (ع) پس از عبور از آتش است.
علیرغم اینکه اهل حق امام علی (ع) را اولین مظهر ذات الهی میداند، اما "سلطان اسحاق برزنجهای" ملقب به "صاحب کرم"، نزد این فرقه دارای مقام و منزلت بالاتری است. زیرا اولاً: بسیاری از خاندانها و پیروان این فرقه، هیچیک از دستورات حضرت علی (ع) را بهکار نمیبرند ولی در عوض تمام کردار و پندار آنان از سلطان اسحاق سرچشمه میگیرد.
اگر اعتقاد به دونادون به خاطر این است که روح انسان در اثر گردش در هزار و یک دون، در حال به کمال رسیدن است، انسان پیش از بازگشت به این جهان، یک رشته کمالات را کسب کرده است و آنها را همراه خود دارد. بنابراین چه لزومی دارد که کمالات او را سلب کنیم، سپس او را در مسیر کمال جدیدی قرار دهیم.
"دونادون" یا "گردش متوالی روح در هزار و یک بدن" یکی از اعتقادات اصلی فرقه اهل حق است که طبق ادله عقلی و نقلی مردود میباشد. یکی از اشکالات مهم چنین اندیشهای عدم انطباق دونادون با پدیده افزایش جمعیت است که پایههای تفکر چنین اندیشهای با یکدیگر متضاد و متناقض میباشد و نمیتواند پدیده افزایش جمعیت در جهان را حل کند.
پیروان فرقه اهل حق که حضرت علی (ع) را اولین مظهر ذات الهی میدانند، باید توجه کنند که همانطور که بیچون و چرا کلامهای آیین یاری را با اذعان به تحریف آنها پذیرا هستند، باید به سخنان امیرالمؤمنین علی (ع) هم توجه کنند آنجا که ایشان بر نفی دونادون و بازگشت دوباره به دنیا، تصریح مینمایند.
در آثار متقدمین اهل حق مخصوصاً عصر سلطان اسحاق برزنجه ای که بنا بر باور و اندیشه اهل حق، دوره ظهور اعظم است، اهتمام و اهمیت ویژهای به مسأله «تجلی ذات» و تبیین جایگاه اشخاص و افرادی که «مظهر ذات» هستند، شده است اما به اصل مسأله خداشناسی چندان توجه نشده است که خود مهمترین نارسایی مبحث خداشناسی در آن آثار است.
یارسانیان و پیروان مسلک اهل حق، آیین خود را «دوره ظهور حقیقت» میدانند و معتقد هستند ظهور این آیین زمینه و بستر مناسبی برای کشف و شهود حقایق و اسرار هستی است. اما نه تنها چنین چیزی را نمیتوان یافت بلکه مباحثی مثل «خداشناسی»، در متون کلامی چنان با نارسایی و ابهام همراه است که راهی برای برونرفت از آن وجود ندارد.
برخی از سرسپردگان و سادات خاندان شاه ابراهیمی بر خلاف سادات و مسند نشینان این خاندان، پا در مسیر اندیشه جریان موسوم به «یارسانیزم» یا «یارسانیها» نهادهاند و اهل حق را دینی مستقل و خارج از اسلام تلقی میکنند و پیروان و سرسپردگان آیین یارسان را پیرو دین سلطان سحاکی میخوانند در حالی که برای این خاندان شجره نامهای تنطیم نموده اند تا نسبت خود را به اهلبیت پیامبر اسلام (ع) نشان دهند.
عید نوروز برابر با اول فروردینماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای بهجامانده از دوران باستان است.بنا بر داستانسرائی و نقلهای اساطیری اهل حق، جشن نوروز که یکی از جشنهای مهم در این فرقه قلمداد میشود، این جشن برای پایان آفرینش و خلقت انسان است.
بنا بر اندیشه اهل حق و بر اساس باور به «دونادون»، روح انسان ازلی است و از عالم ملکوت تا عالم مُلک و در عرصه زندگی دونی، باید راه طولانی را طی کند و بازندگی در دونهای متعدد، مراتب مختلف شریعت، طریقت و معرفت را طی کند و آنها را تجربه نماید تا به حقیقت برسد. اما در برابر سؤالاتی مثل چند دون را باید بگذراند تا به حقیقت برسد، پاسخی ارائه نمیکنند.
تحریف آثار کلامی فرقه اهل حق، چنان با شدت در تکاپو بوده است و شتابان حرکت میکند که اخیراً کلامهایی ساخته و آن را کلام حضرت علی (علیهالسلام) معرفی کرده و در «دیوان گوره» وارد کردهاند که حاکی از برداشتها و اعمال سلیقههای فردی در این کلامها است.
بنابر اندیشه یارسان، تجلی ذات الهی بهصورت آشکار در انسان از عصر حضرت علی (ع) اتفاق افتاده است و قبل از آن از آدم (ع) تا خاتم (ص) مرحله تجلی صفات الهی بوده است. اما اندیشه اهل حق در برابر این سخن که ذات از آغاز آفرینش نقشآفرین بوده است، چگونه تا عصر حضرت علی (ع) در کسی جلوه گره نبوده است، ناتوان است.