زرتشت و باستانگرایی

رسانههای باستانگرا، هر جا به ضررشان باشد، تحلیلهای رسانههای غربی (ولو درست باشد) را نمیپذیرند. اما هر جا به سودشان باشد، القائات رسانههای غربی (ولو دروغ و شایعه باشد) را میپذیرند. از جمله در داستان بیانیه اقدام مشترک اعضای شورای همکاری خلیج فارس و روسیه که این رسانهها به طرزی عجیب، بدون اندکی مطالعه، القائات رسانههای انگلیسی را بازنشر کردند.

علی کریمی با سوء استفاده از هویت خواهرش، 770 میلیارد تومن چک صادر کرد و چون این چکها برگشت خورده، اکنون خواهر علی کریمی در زندان به سر میبرد. کسی که از حقوق بشرِ کوروش دَم میزد و شعار زن، زندگی، آزادی سر میداد، به ناموس خودش رحم نکرد.

استوانه کوروش (که منشور کوروش هم نامیده میشود) از جمله موضوعاتی است که پیرامون آن، شایعات و دروغهای متعددی منتشر شده است. در این مستند، کوشیدیم که واقعیت را بیان کنیم.

شهرام جلیلیان، استاد دانشگاه چمران، سالها بر سر سفره نظام نان خورد و هزار محبت بیدریغ دید. اکنون در نامه به وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، لب به تهدید باز کرده که به هر طریق، ولو با "نامردی"، چنین و چنان خواهم کرد.

حکیم ابوالقاسم فردوسی به صراحت از رفتارهای داراب سخن میگوید. برای نمونه، از بیرحمیهای او که حتی به زنان و کودکان رحم نکرد؛ از سرکوب مخالفان و...، این در حالی است که جریان باستانگرا، هرگونه انتقاد از پادشاهان ایران باستان را با برچسب وطنفروشی همراه میکنند. اکنون باید پرسید که آیا فردوسی هم وطنفروش بود؟

جریان باستانگرایی ضد اسلامی، در ایران، مصر، عراق و... یک جریان استعماری است که از پدری یهودی و مادری انگلیسی و فرانسوی و... متولد شد. هدف این جریان، جعل و اغراق در تاریخ و سوء استفاده از آثار باستانی به منظور فخرفروشی و تضعیف اسلام است.

حکیم ابوالقاسم فردوسی، به روشنی حقایق تاریخی را بیان میکند و از رفتارهای نادرست پادشاهان و اشراف ایران باستان سخن میگوید. به عنوان مثال، وی داستان ازدواج بهمن اردشیر با دخترش همای را بازگو کرده و به رفتار بیرحمانه همای برای حفظ تاج و تخت تصریح میکند.

سران سیاسی و مذهبی زرتشتی، هر چند در منابع خود از اسکندر با عنوان «گُجَستَک» یعنی ملعون یاد کردند، اما از سویی دیگر مدعی شدند که او ایرانی الاصل بود و اگر ما شکست خوردیم و کشور را تحویل او دادیم، اقلاً تحویل بیگانهی بدکار ندادیم، بلکه تحویل یک ایرانیِ بدکار دادیم!

اسکندر مقدونی در منابع زرتشتی با لقب «گُجَستَک» شناخته میشود؛ یعنی «ملعون». چراکه اسکندر برای نابودی زرتشتیگری، هر چه توانست انجام داد. از سویی دیگر، حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، چهرهای خردمند، دادگستر و شریف از اسکندر نشان میدهد. این تصویرسازی، خود نشان میدهد فردوسی از جهت باور و احساس، با دین زرتشتی، سر سازش نداشت.

شخصی به نام مهرَک نوشزاد که از نامداران بود، اموال اردشیر بابکان را غارت کرد. اردشیر، به منظور تلافی، مهرَک نوشزاد را گردن زد و تن بیجان او را درون آتش انداخت. اما به کشتن و سوزاندن او قانع نشد. بلکه اردشیر بابکان دستور داد همه خویشاوندان مهرک را نیز بکشند.

امروز برخی تلاش دارند که از سلسله هخامنشیان، به عنوان یک حاکمیت آرمانی یاد کنند. دلیل این خطای شناختی، ناآگاهی از حقایق تاریخی است. هخامنشیان، سلسلهای بودند که نقاط قوت بسیار و نقاط ضعف فراوان داشتند. از جمله آن که آنان با مخالفین و منتقدین خود، به بیرحمانهترین شکل ممکن برخورد میکردند.

امروز، پدر واقعی و نسب اردشیر بابکان، سر سلسلۀ ساسانیان مبهم است و این ابهام، در عصر زندگی او هم وجود داشت. چنان که او برای حل این مشکل و رفع این عقدۀ حقارت، فرمان داد روی سکهها، بنویسند که منِ اردشیر بابکان، از نژاد خداوند (یا از تبارِ خدایان) هستم!

در فرهنگ اسلامی، همچون فرهنگ باستانی ایرانی، خودکشی، امری ستودنی تلقی نمیشد. بلکه ایستادن و در راه آرمانها جنگیدن، ستودنی تلقی میشد.

شبهه شُرور از این قرار است: در جهان، ظلم، بیماری، رنج و زشتیهای بسیار وجود دارد. اگر خداوند، کمال مطلق است، چرا این زشتیها را نابود نمیکند و اصلاً چرا این زشتیها را آفرید؟ دین زرتشتی هزاران سال است که نتوانسته به این پرسش پاسخ دهد. اما قرآن به این پرسش پاسخ داده که شُرور، مخلوق خداوند هستند اما منسوب به خداوند نیستند. از زاویهای دیگر، شر، مرتبهای از خیر است. تمام شرور، پلهای برای خیر اند.