اعتقادات
بهائیان معتقدند که حجتهای الهی و یا همان مظاهر ظهور، لازم است که از علم وهبی الهی برخوردار باشند تا دیگران از آنها اکتساب علوم نمایند. این در حالیست که علیمحمد شیرازی از یک سوی مدعی مهدویت و حجت اللهی میشود و از سویی دیگر، اندک اطلاعی از مسلمترین مسائل قرآنی و روایی و حتی مسائل پیش پا افتادهی فقهی نداشته است.
بهائیان مدعیاند که از دینی الهی، کامل، جامع و پاسخگوی نیازهای امروز بشر برخوردارند، اما با توجه به تلخیص و تعدیل احکام کتاب اقدس توسط شوقیافندی، ثابت میشود که یا بهاءالله پیامبر الهی نیست که اشتباهاتی در کتابش آورده، یا اقدس مندرآوردی است و یا شوقی، مؤمن به بهاء نبوده و با تلخیص کتابش به او و جامعه بهائی خیانت کرده است.
حج، يادگار ابراهيم خليل (عليه السلام)، ميراث همهی پيامبران (عليهمالسلام)، ركن وثيق و حبل متينی است كه يادش دل هر مشتاقی را بر زورق اميد مینشاند و نامش همواره با دريايی از آرزوها همراه است. از نشانههای شگفت و علائم زندهی حج كه در پرتو حج ابراهيمی نمودار گشته، رونق بازار توحيد و كسادی عرصهی شرك است.
با توجه به اینکه یکی از آموزههای بهائیان، تطابق دین با عقل و علم است، احکامی در کتاب «بیان» علی محمد شیرازی که او را «من یظهره الله» مینامند، یافت میشود که نه علمی است و نه عقلانی. این در حالی است که مبلغان بهائی برای فرار از این مخمسه میگویند که کتاب بیان نسخ شده است، غافل از اینکه بهاءالله قائلین نسخ بیان را لعن کرده است.
همهی انبياء الهی به زبان قوم خود صحبت میكردند و كتاب آسمانی آنها نيز همان زبان بوده است؛ زيرا در غير اين صورت مردم به آن پيامبر و كتابش ايمان نمیآوردند، اما مدعیان دروغینی چون باب و بهاء، با وجودی که زبانشان فارسی بوده اما کتاب آسمانیشان عربی است و این خود دلیل اثبات کذب آنان است، دلیلی که جامعهی بهائیت پاسخی برای آن ندارد.
بهائیان مدعیاند که مسلمان واقعی و پیروان راستین حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) ما هستیم. این در حالی است که ایشان مبنای یک بام و دو هوایی را اتخاذ کردهاند؛ چرا که از یک سوی مدعی پیروی از پیامبر گرامی اسلام هستند و از سویی دیگر، سخنان وی را که در غالب آیات و روایات، اشاره به خاتمیت سلسلهی پیامبران پس از او دارد، نمیپذیرند.
در یکی از برنامههای شبکه نوین تی وی، تلاش شد تا نتیجهی نزاعهای دینی را، حکم به تکفیر دگراندیشان معرفی و چهرهی بهائیت را از این جهت تطهیر کنند. این در حالی است که بهاءالله، حکم به تکفیر مخالفین، حتی برادر خویش کرده و پیش از آن، علیمحمد باب، باقی ماندن هر عقیدهی مخالف خود را بر روی زمین، خطایی بزرگ میپندارد.
شخصی بهائی ملقب به بدیع، با خدا خواندن رهبر بهائیت، از مقرّبان او قرار میگیرد، این در حالی است که سیرهی انبیاء الهی و جانشینانشان همواره بر مبارزه با غالیان در حقشان بوده است، اما رهبران این فرقه، نه تنها خود را خدا خوانده، بلکه حتی کسانی را که این ادعای باطل را در مورد ایشان به کار میبردند، نیز مورد تکریم خود قرار میدادند.
بهائیان روایتی نقل کردهاند که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «أنا أصغَرُ مِن رَبّی بِسِنَتَین» و گفتهاند پس از اظهار امر باب، مقصود این روایت روشن شد؛ زیرا باب دو سال از بهاءالله کوچکتر است. در جواب باید گفت: این روایت در منابع شیعی وجود ندارد و کلام، کلام ابن عربی است و در عبارت از واژه «أنا» استفاده شده است که ربطی به باب ندارد.
حسینعلی نوری خود را خدا میداند و بهائیان رو به قبر او نماز میخوانند. وی هدف از خلقت را نیز لقاء خود معرفی کرده و مردم را به خویشتن دعوت مینماید، بهگونهای که اگر کسی وصال او را نطلبد و او را قبول نداشته باشد، اگر چه هزار سال هم تحصیل کرده باشد، باز هم بیسواد و جاهل است و از فیض لقاءالله محروم.
عبدالبهاء که به عنوان جانشین پیامبرخودخواندهی فرقهی بهائی مطرح است، برای معصوم جلوه دادن خود، یکی از اقسام عصمت را عصمت موهبتی، که مختص جانشینان پیامبران است، معرفی میکند. این در حالی است که او با عمل نکردن به احکام فرقهی بهائی و مسلمان جلوه دادن خود، حتی بر اساس تعالیم فرقهی بهائی نیز، معصوم به حساب نمیآید.
کسی که با قواعد عربی آشنا باشد، میتواند اشکالات موجود در کتب مقدس بهائیان را پیدا کرده و حتی این موضوع به حدی جالب است که بهائیان بعد از بهاءالله به کتب مقدس و معجزهی ایشان دست برده و غلطهای آن را اصلاح نمودهاند. البته میرزا حسینعلی برای فرار از این اتهام دست خود را پیش گرفته و میگوید: کلام من میزان برای صحت قواعد علوم است.
بهائیان برای اثبات آیین خود مجبورند شعارهایی را عَلَم کنند که غیرت دینی را کمرنگ میکند، لذا از جمله تعالیمشان ترک تعصبات جاهلی است که شامل تعصب دینی، ملی، ناموسی و... است. بر اساس آنچه در کتاب اقدس آمده، هیچ پیامبری خاتم النبیین نیست و ذکر این نام از سوی مریدان او صرفاً از جنبهی تعصب جاهلی است. پس هر کسی میتواند ادعای نبوت کند.
بهائیت سن تکلیف دختران و پسران را 15 سالگی میداند. هر ادعایی زمانی پذیرفته است که دقیقتر از آنچه باشد که قبلاً عنوان شده و این امر در این ادعای دروغین مراعات نشده؛ چرا که در اسلام سن بلوغ دختران، کمتر از پسران عنوان شده؛ چون دختران از نظر جسمی و عقلی رشد سریعتری دارند، لذا قابلیت تکلیفپذیری ایشان است که اسلام چنین فرموده است.