اعتقادات
یکی از نویسندگان بهائی، مطالبی را پیرامون انسانیت از عبدالبهاء نقل میکند. وی مینویسد عبدالبهاء قائل است به اینکه انسان، صورت و مثال خداست و ملاک امتیاز انسانها، کمالات الهی است. از این عبارت نتیجه میگیرد اشخاصی که میزان را رنگ پوست و نژاد میدانند، انسانیت خود را نفی کردهاند. درحالی که بهاء و عبدالبهاء جملات زیادی از این قبیل دارند.
در آثار پیشوایان بهائی، پیروان این فرقه همواره به خوشخویی و خوشزبانی با تمامی مردم (چه دوست و چه دشمن) امر شدهاند. در جایی دیگر میخوانیم که بهترین الگو برای جهانیان حسینعلی نوری، پیامبرخواندهی این فرقه است. این در حالیست که خوش خویی و خوش زبانی بهائیان با الگوگیری از رفتار و سیرهی حسینعلی نوری، سازگاری ندارد.
از ویژگیهای پیامبران الهی، تکلم به زبان قومیست که در آن مبعوث شدهاند.اما رهبران بهائی، این ویژگی را دارا نبوده و کتابهای خود را به زبان عربی نگاشتهاند. رهبران تشکیلات بهائیت نه تنها این اشکال سرکردگان خود را نپذیرفته، بلکه اجازهی ترجمهی آثار پیشوایان خویش را هم نمیدهند. به راستی سِرّ ممانعت از ترجمهی آثار پیشوایان بهائی چیست؟
علیمحمد شیرازی، ابتدا خود را مسلمان دانسته و به عدم نسخ اسلام اعتقاد داشته است. وی در آثار خود، قائم موعود را حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی نموده و حتی ذکر میکند که بابی بعد از نوّاب اربعه نبوده و هر کس منکر یکی از آنها شود، کافر است. اما او مدتی بعد، ادعاهایی میکند که طبق این بیانات، کفر خود را ثابت کرده است.
بهائیان با داشتن اعتقاداتی نظیر، پذیرش ربُوبیّت و خدایی حسینعلی نوری، انکار، تحریف و تأویل قیامت مورد ادعای ادیان الهی (به ویژه اسلام) و انکار خاتمیت پیامبر گرامی اسلام، سبب تکفیر خود را فراهم ساختهاند. از فتوی به کفر بهائیان، توسط علمای شیعه و سنی هم که بُگذریم، علیمحمد باب (مبشر بهائیان) آنها را کافر معرفی کرده است.
بر اساس نصوص مسلک بهائیت، بهائیان جناب عبدالبهاء را دارای مقام علم وهبی الهی و مصون از خطا و اشتباه معرفی میکنند. این در حالیست که در سیرهی عبدالبهاء، موارد متعددی (نظیر ادعای نادانی او نسبت به نمازی که پدرش تشریع کرد و نظریهی او پیرامون آینه مقعر و محدب) را میتوان یافت که دالّ بر جهل و نادانی اوست.
حسینعلی نوری در کتاب ایقان خود مدعی میشود، آیات 210 سورهی بقره و 10 سورهی دخان، اشاره به او داشته و ربطی به موضوع قیامت ندارد. این در حالیست که سیاق این آیات، در خصوص کافرانی است که منکر پیامبری حضرت محمّد (ص) بوده و منظور از آمدن خداوند، اِحاطهی او بر منکران است؛ نه آمدن اشخاصی مانند علیمحمد باب و حسینعلی بهاء !
ابوالفضل گلپایگانی روایتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل کرده با این مضمون: اُمّتی که ابتدایش من و انتهایش حضرت مسیح است، خوار نخواهند گشت. گلپایگانی حضرت مسیح در این روایت را به حسینعلیبهاء تفسیر کرده. در پاسخ میگوییم: این روایت دلالت بر آمدن دینی جدید نداشته و با توجه به روایات دیگر، حضرت مسیح (ع)، پیرو حضرت مهدی (عج) خواهد بود.
رهبران بهائی، تفسیر بیسابقهای از جهان پس از مرگ ترسیم کردهاند. آنان قیامت متصور اسلام را موهوم و بهشت و جهنم را به ایمان و عدم ایمان مردم به خود تفسیر کردهاند. این در حالیست که تأویل آیات الهی از معنای اصلیشان، بر اساس تعالیم بهائی جایز نیست و موهوم خواندن قیامت به معنای از بین بردن عامل بازدارنده برای انسانهاست.
رهبران فرقهی بهائیت در خصوص موضعگیری پیروانشان در برخورد با ظالمین، امر به تقابل شمشیر با شهد، تسلیم مطلق و حتی عدم جواز بحث و جدال بوده است. این در حالیست که بهائیان در عالم عمل، رفتاری متناقض از خود نشان دادهاند. از این تناقض در رفتار بهائیان میتوان فهمید که آنها امر رهبرانشان را تنها یک تاکتیک سیاسی و رد گم کنی میدانند.
بهائیان در تبلیغات خود، فرقهی بهائیت را آیینی یکتاپرست و مُوحد معرفی میکنند. اما حقیقت پشت پرده این فرقه، حکایت از واقعیتی دیگر دارد. چرا که نه تنها حسینعلی نوری صراحتاً خود را خدای جهانیان معرفی و عباس افندی بر آن تأکید داشته؛ بلکه پیروان ایشان هم بر این اصل شرکآمیز اصرار ورزیده و انجام تکالیف را تنها برای رضا و خشنودی او میدانند.
فرقهی بهائیت منشعب از فرقهی بابیگری بوده که در قرن 19 میلادی شکل گرفته است. رهبران بهائی با ابراز ادعاهایی باطل، نظیر پیامبری و خداییِ حسینعلی نوری، همکاری با غدّهی سرطانی اسرائیل و... زمینهی مقابلهی علمای اسلام با خود را فراهم ساختهاند. لذا تمامی مسلمانان در مقابله با بهائیت یکپارچه هستند.
شیطان، نزد بهائیان وجود خارجی نداشته و اساساً هر آنچه مردم را از خدا و دین الهی دور کند، شیطان نامیده میشود. بهائیان قصد دارند تا تفسیر خود را از شیطان به اسلام نسبت دهند. اما با توجه به اینکه آنها، قرآن را کتاب آسمانی میدانند و تأویل کتب آسمانی را جایز نمیدانند؛ آیات بسیاری از قرآن به وجود خارجی شیطان، تصریح دارد.
بهائیان مدعی آوردن شریعتی جدید توسط پیشوایانشان و بالتبع نسخ دین اسلام هستند. برای اینکه بدانیم آیا به راستی بهائیت، دینی الهی بوده، لازم است اعتقادات آنها را با سه اصل اساسی ادیان توحیدی بسنجیم. اما میبینیم که این سه اصل با ادعاهای پیشوایان بهائی، این مسلک از این اصول تهی بوده و لذا نمیتوان آن را دینی الهی خطاب کرد.