تاکتیک سیاسی بهائی؛ تقابل شَهد با شمشیر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رهبران فرقهی بهائیت در خصوص موضعگیری پیروان خود در برابر ظالمین، همواره آنان را مأمور به سکوت کردهاند. آنها همچنین در این راستا، پا را فراتر نهاده (و در ظاهر هم که شده) سعی در تغییر دید و برخورد پیروان خود با ستمگران و ظالمین داشتهاند.
از اینرو عباس افندی به عنوان دومین رهبر این فرقه، به پیروانش توصیه میدارد: «دشمن را دوست ببینید و اهریمن را ملائکه شمارید. جفاکار را مانند وفادار به نهایت محبّت رفتار کنید و گرگان خونخوار را مانند غزالان خُتن و ختامه مسک معطر به مشام رسانید».[1] او همچنین به پیروان خود توصیه میکند: «... اگر ستمکاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند و در سَبیل الهی جانفشانی نمایند. از برای ستمکار اِستغفار کنند و طلب عَفو از پروردگار نمایند».[2]
اما جالب است بدانیم، نه تنها بهائیان از مقابلهی با ستمگران منع شدهاند، بلکه حتی اجازهی بحث و جدال را هم در ظلم وارده به خود ندارند: «اگر انسان فیالمثل به شرایع و ادیان الهی هم معتقد نباشد، بر فضل بهاءالله و لزوم اتّباع دیانت او شهادت دهد که اتباع خود را از حرب نهی فرموده، بل از قیل و قال و بحث و جدل نیز ممنوع داشته است».[3]
ملاحظه نمودیم که بر اساس تعالیم فرقهی بهائیت، بهائیان نه تنها در خصوص ظلم وارده به خود، اجازهی بحث و جدال ندارند؛ بلکه موظفند ظلم وارده به خود را به وسیلهی محبّت تلافی کنند، مقاومت ننمایند و دست قاتل خود را ببوسند. بهائیان در حالی خود را مأمور به مظلومیت کبری معرفی میکنند، که در عالم عَمل تشابهی با این اصل در رفتار آنها نمیتوان یافت.
به راستی اگر بهائیان، تعالیم رهبرانشان را از جانب خداوند و واجبالإتباع میدانند؛ پس چگونه در ایران، ساز مخالفت با دولت و نظام را سر میدهند و اَبر قدرتها را تحریک کرده تا این نظام و کشور را تحت فشار قرار دهند. اگر آنها از بحث و جدال منع شدهاند، پس چرا پای ثابت محکومیت ایران در مجامع بینالمللی قرار دارند![4] بهائیان چگونه میتوانند خود را بهائی معرفی نموده و به این کلام رهبر خود پایبند نباشند: «حکم هر دولت و حکومتی، حتی اگر مستبد باشد، واجب الإطاعه است».[5]
اما تناقض در کلام و رفتار رهبران و پیروان بهائیت را به دو صورت میتوان تحلیل نمود. اول اینکه بهائیان با رفتار کارشکنانهی خود بر علیه نظام اسلامی در ایران، عملاً به الهی نبودن تعالیم و سخنان رهبرانشان اعتراف کرده و اطاعت از آن را بر خود لازم نمیدانند. دوم: اینکه آنها به این باور رسیدهاند که عدم مقابله با ظالمین و ترویج تفکر تقابل شمشیر با شهد (برای رد گم کنی) تنها یک تاکتیک سیاسی از سوی رهبران بهائی، برای خوشخدمتی به اربابان استعمارگرشان بوده و این اصل، در مقابل حکومتهای مستقل نظیر نظام جمهوری اسلامی ایران، لازم الإجرا نیست.
پینوشت:
[1]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 160.
[2]. همان، ج 3، ص 124-123.
[3]. عبدالحمید اشراق خاوری، رحیق مختوم، ج 1، ص 104-103. به نقل از مقاله: مقابله با حفظ تمامیت أرضی توسط بهائیت!
[4]. به طور مثال: جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: انتقاد سیمین فهندژ از حسن روحانی، رئیس جمهور ایران
[5]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ج 8، صص 246-247.
افزودن نظر جدید