آیا بهائیت دین است ؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شاید یکی از سؤالات خوانندگان این مقاله این است که آیا واقعاً بهائیت، با آنکه ادعای پیامبری جدید و کتاب آسمانی برای خود دارد، دین به حساب میآید یا خیر؟! لذا برای پاسخ به این پرسش، در ابتدا لازم است به تعریف واژهی دین و خصوصیات ادیان الهی بپردازیم تا جواب این سؤال را دریابیم.
واژهی دین که قدمتی به طول تاریخ انسان داشته [1]؛ در لغت به معنای ایمان، اعتقاد، پیمان، جزا و... بوده و: «معنای اصطلاحی دین، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد. گاهی همه این مجموعه، حقّ و گاهی همه آن باطل است و زمانی مخلوطی از حق و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل نامند».[2]لذا منظور از دین بودن بهائیت، این است که آیا این مسلک، جزء ادیان ابراهیمی به حساب آمده و ویژگیهای دین حقّ را داراست یا خیر! به همین منظور، در ادامه لازم است به چند ویژگی مهم دین حقّ، اشاره و آنها را با اعتقادات بهائیت بسنجیم.
ویژگی اول: پایه و اساس ادیان الهی، بر اصل توحید استوار بوده و اعتقاد در رفتار و گفتار مدعی پیغمبری و پیروان او، اولین مؤلفهی شناخت حقانیت ایشان است. در کتاب آسمانی قرآن نیز بر این اصل، بسیار تأکید شده است؛ نظیر: «...فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ [بقره/22]؛ برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که میدانید (هیچیک از آنها، نه شما را آفریدهاند، و نه شما را روزی میدهند)».
با بررسی گفتهها و آموزههای بهائیت، به تهی بودن این مسلک، از این اصل پی میبریم. حسینعلی نوری به عنوان مدعی پیامبری، بارها خود را خدا و خالق این جهان معرفی نموده و وقتی از او میپرسند که چرا گاهی خود را خدا خطاب میکنی و گاهی از او کمک میخواهی؟ پاسخ میدهد: «یَدعُوا ظاهِری باطِنِی و باطِنِی ظاهِری لَیسَت فِی المُلکِ سَوای و لکن الناس فِی غفلَةٍ مُبین [3]؛ باطن من ظاهر من را میخواند و ظاهرم باطنم را. در جهان معبودی غیر از من نیست، لیکن مردم در غفلت آشکارند». کار به همینجا ختم نشده و بهائیان قبر این مدعی خدایی (حسینعلی نوری) را نیز، قبلهگاه خود قرار دادهاند.[4]
ویژگی دوم: از آنجا که ادیان الهی، هرکدام مؤیّد و تکمیلکننده دین قبلی است، میتوان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حقانیت آن برای ما اثبات شده، کشف کرد که آیا دین جدید مورد تأیید آنها بوده یا خیر. و از آنجا که بهائیان، دین اسلام را به عنوان آیینی الهی پذیرفتهاند؛ لذا بایست نسبت به آیات قرآن و روایات معتبری که از پیامبر گرامی اسلام، مبنی بر ختم سلسله نبوت به وسیلهی حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) رسیده نیز، پایبند باشند.[5] اما از آنجا که روشن است، پذیرش این مسئله، ادعاهای بهائیت را زیر سؤال خواهد برد.
ویژگی سوم: تمامی پیامبران الهی به روز رستاخیز و زندگی پس از مرگ که در آن، انسانها دوباره زنده شده و دربارهی اعمالشان از آنها بازخواست خواهد شد؛ وعده دادهاند. همچنان که در کتاب آسمانی قرآن بدان اشاره شده، معاد موعود از نوع جسمانی خواهد بود.[6] این در حالیست که حسینعلی نوری، بالتبع علیمحمد شیرازی و بر خلاف سنت انبیاء، تفسیر جدیدی از قیامت ارائه داده و به صراحت منکر رستاخیز موعود شده و به توجیه و تأویل آیات قیامت پرداخته است.[7]
بنابراین، با توجه به تهی بودن بهائیت از اصول اساسی ادیان توحیدی، هیچگاه نمیتوان این مسلک را به عنوان دینی آسمانی پذیرفت و مورد خطاب قرار داد.
پینوشت:
[1]. میرچا الیاده، دینپژوهی، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375، ج 1، ص 87.
[2]. عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، قم: اسراء، 1381، ص 93.
[3]. حسینعلی نوری، مبین، نسخه خطی، به خط زینالمقربین، چاپ مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 120 بدیع، 1294 ق، ص 405.
[4]. جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: قبر حسينعلي قبله ي بهائيان
[5]. جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: مصداق مسلمان واقعی از دیدگاه بهائیان!
[6]. نظیر سورهی مبارکه: یس، آیات 51 تا 59.
[7]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئله قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخه خطی، کاتب: حرف الزاء، ربیع الاول، ص 338.
افزودن نظر جدید