پاداش خدا دانستن بهاءالله

  • 1395/08/11 - 23:42
شخصی بهائی ملقب به بدیع، با خدا خواندن رهبر بهائیت، از مقرّبان او قرار می‌گیرد، این در حالی است که سیره‌ی انبیاء الهی و جانشینان‌شان همواره بر مبارزه با غالیان در حق‌شان بوده است، اما رهبران این فرقه، نه تنها خود را خدا خوانده، بلکه حتی کسانی را که این ادعای باطل را در مورد ایشان به کار می‌بردند، نیز مورد تکریم خود قرار می‌دادند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بنا بر اعتقاد بهائیان، حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله، پیامبر قرن بیستم و رهبر فرقه‌ی بهائیت است. این شخص، از یک سوی ادعای نبوت و از سویی دیگر هم‌چون برخی فرعون‌ها و طاغوت‌های اعصار پیشین و بر خلاف سیره‌ی انبیاء الهی، خود را خدای خدایان، معرفی کرده است.[1]
رهبر بهائیان، علاوه بر ابراز این ادعای باطل، از کسانی که او را خدا می‌نامیدند، استقبال و آن‌ها را مورد عنایت خاص خود قرار می‌داد. در ادامه به عنوان نمونه به ذکر حکایت شخصی می‌پردازیم که با خدا خواندن حسینعلی نوری، جایگاه والایی نزد او یافته است. شرح داستان را از زبان اشراق خاوری، مبلّغ مشهور بهائی، پی می‌گیریم:
«جناب میرزا بزرگ، ملقب به بدیع، جوانی بود به سن 17 سال که حامل لوح مبارک گردید... پس از چندی، از بغداد به موصل آمده و از آن‌جا پیاده به سمت عکا شتافت و در سال 1286 ورود به عکا نموده و سرگردان بود تا هنگام غروب به جامعی رسید و جمعی ایرانی دید. دانست که حضرت غصن اعظم، یعنی عبدالبهاء، برای امامت صلوة حاضر شده و عدّه‌ای از اصحاب به آن حضرت اقتدا می‌کنند. لذا با سرور تمام، رباعی ذیل را بر روی قطعه کاغذی نوشته، تقدیم نمود:
اقتدا می‌کنم به ابن‌الله           ساجدم من برای سِرّالله
نیست حقی به جز بهاءالله     وحده لا إله إلّا الله.
حضرت غصن أعظم، یعنی عبدالبهاء، او را مورد لطف و مرحمت قرار داده، به اتفاق خود به قشله بردند و همان شب به شرف زیارت و محضر جمال مبارک نائل و قبول رسالت لوح مبارک سلطان را نموده و به سمت ایران عازم شد...».[2]
ذکر این حکایت عجیب و معنادار توسط یکی از مبلّغان برجسته‌ی فرقه‌ی بهائی، حکایت از عمق فاجعه و انحراف سران این فرقه دارد؛ چرا که از یک سوی، ادای نماز مسلمین، آن هم به صورت جماعت! توسط فرزند رهبر فرقه‌ای که این دو را نسخ شده و باطل می‌داند [3]، نشان از بی‌مبالاتی رهبران این فرقه، به آئین خود ساخته‌ی خویش داشته و از سویی دیگر می‌بینیم به جای مقابله‌ی رهبر بهائی، که خود را پیامبری الهی می‌پندارد، با این اشعار شرک‌آلود در حق خود، شخص مذکور را تکریم و به عنوان نماینده‌ی خویش نیز انتخاب می‌کند!
سیره‌ی انبیاء الهی و جانشینان‌شان همواره بر هشدار، تکذیب، تکفیر، نفرین و مبارزه با غلات استوار بوده [4]؛ در حالی که رهبران فرقه‌ی بهائی از غالیان به مقام خود، نه تنها بیزاری نجسته، بلکه استقبال هم کرده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. عباس افندی، مکاتیب، بی‌جا: چاپ شیخ فرج‌الله، بی‌تا، ج 2، ص 255.
[2]. عبدالحمید اشراق خاوری، رحیق مختوم، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 131 بدیع، ج 2، ص 171.
[3]. حسینعلی نوری، اقدس، بی‌جا: بی‌تا، (180 صفحه‌ای با ملحقات)، ص 12. و: عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه‌ی حدود و احکام، ص 22.
[4]. جهت آشنایی بیشتر مراجعه شود به پایگاه اطّلاع رسانی حوزه نت، عنوان: شیوه‌های برخورد امام صادق (علیه‌السلام) با غلوّ و غُلات

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.