ولایت و جانشینی
امیرالمؤمنین (ع) در اثبات حق خود احتجاجاتی داشتند و فضایل خود را در آن احتجاج ها بیان میکردند. در میان این احتجاجات، امیرالمؤمنین (ع) مخاطبین را به خدا سوگند می دادند که آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا (ص) درباره او فرموده باشد (من کنت مولاه فعلى مولاه).
عید گرفتن غدیر توسط امیرالمؤمنین و امام رضا (ع)، روزه گرفتن عده ای از شیعیان در این روز و افطاری دادن امام رضا (ع) به آنها و اطعام دادن امام حسن (ع) در این روز و هدیه دادن به یاران و شیعیان از جمله نکاتی است که در حدیثی از امام رضا (ع) گزارش شده است.
امیرالمؤمنین (ع) در دوران حکومت عثمان، در مقابل 200 نفر به فضایل خود و در ضمن این فضایل به حدیث غدیر احتجاج کردند؛ عده کمی تأیید کردند که فضایل را از پیامبر (ص) شنیدهاند؛ طلحه با استناد به حدیثی جعلی، با استحقاق حضرت به خلافت مخالفت کرد که در پاسخ به او امیرالمؤمنین (ع) حدیث غدیر و ... را بیان فرمود و نیز انتخابشان به عنوان عضو شورای تعیین خلافت را نیز از دلایل رد این حدیث دانستند.
امیرالمؤمنین (ع) در اثبات حق خود احتجاجاتی داشتند و در آن مخاطبین را به خدا سوگند می دادند و غدیر را یادآور می شدند. ازجمله این احتجاجات، در مقابل طلحه در جنگ جمل بود که طلحه حدیث غدیر را به یاد آورد و پاسخی در برابر این احتجاج نداشت.
امیرالمؤمنین (ع) در اثبات حق خود احتجاجاتی داشتند و فضایل خود را در آن احتجاج ها بیان میکردند. در میان این احتجاجات، حضرت امیرالمؤمنین (ع) مخاطبین را به خدا سوگند می دادند که آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا (ص) درباره او فرموده باشد (من کنت مولاه فعلى مولاه)؛ یکی از این احتجاجات در روز شورا جهت تعیین خلیفه سوم صورت گرفت.
غربت مولا از زمان حيات رسول خدا آغاز شد تا جایی كه حتی برخی از بزرگان عرب، حضرت را تحقير میكردند و همواره درصدد تخريب وجهه او نزد رسول خدا بودند. آن زمان پيغمبر همواره او را در پناه خويش میگرفت و خطاب به مردم، مراعات حال علی را تأكيد و توصيه میكرد؛ اما بعد از رحلتش كسی نبود كه قدر حضرت را بداند و قرین تنهايی حضرت باشد.
قبل از رحلت پیامبر اکرم، ایشان درخواست قلم و کاغذ کردند، برخی از صحابه، مانع از این درخواست شدند و سخنان نابهجایی گفتند، طوریکه پیامبر اکرم ناراحت شدند و دستور دادند که از کنار بسترش بروند. برخی علمای اهل سنت گفتهاند که آن حضرت میخواست جانشین پس از خود را معین و به اسم او تصریح کند، تا پس از وی نزاع و فتنه برپا نشود.
خداوند و پیامبر، امر وصیت را به تمام مسلمانان، تاکید میکنند؛ همچنین عایشه و حفصه و عبدالله بن عمر به خلیفه دوم گوشزد میکنند که به فکر امت پیامبر باشد، و معاویه برای بیعت گرفتن برای یزید گفت: «از این واهمه دارم که امت محمد را برای پس از خود همچون گلهی بدون چوپان واگذارم.» اعتقاد به عدم تعیین جانشین، اهانتی است به رسول خدا که آن حضرت به اندازهی این افراد به فکر امت خویش نبود.
اهل سنت معتقدند که پیامبر اکرم جانشینی را برای خود انتخاب نکرده و شیعه معتقد است که پیامبر اکرم، حضرت علی (علیهالسلام) را در مناسبتهای مختلف به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرده است. جامعهی اسلامی در روزهای پایانی عمر شریف پیامبر اکرم با چالشها و تهدیدات داخلی و خارجی روبرو بود؛ ابن خلدون، نیز آورده است: «محال است پیامبر اکرم جامعه را بدون رهبر و سرپرست رها کرده باشد و با این کار، عامل درگیری میان مردم و سیاستمداران را فراهم ساخته باشد.»
بین شیعه و سنی این اختلاف وجود دارد که آیا پیامبر اکرم برای بعد از خود جانشینی را انتخاب کرده است یا خیر؟ به اعتقاد اهل سنت، پیامبر این امر را به عهده مردم و شورا گذاشته است، اما این نظر با توجه به آیات و روایاتی که به نوشتن وصیت توصیه شده است و اینکه حضرت نیز از زمان رحلت خود باخبر بودهاند و همگان را آگاه ساخته بودند، منافات دارد.
اهل سنت معتقدند خلافت پس از پیامبر امری است که به عهده مردم و شورا واگذار گردیده و پیامبر، امت خویش را بدون تعیین جانشین، به حال خود رها کرده و مردم خود جانشینی را انتخاب کردند، در صورتیکه این سخن آنان، هم با آیات قرآن که پیامبر اکرم خود مفسّر و مبیّن آن است، در تعارض است و هم با روایات وارده در کتب و متون روایی اهل سنت.
پیامبر اکرم در آخرین حج خود مناسک حج را آموزش دادند و نیز خلافت و جانشینی بعد از خود را به اطلاع مردم رساندند؛ در حالیکه صحابه چیزی را زشت میپنداشتند، در مقابل پیامبر اکرم ایستاده و سخن ایشان را به مسخره میگرفتند، یکی از مخالفتها در برابر حکم انجام عمره در ماه ذی الحجه بود.
خداوند متعال در قرآن و پیامبر بزرگ اسلام در روایات فراوانی جریان خلافت و وصایت پیامبر را به صورت مستقیم و غیر مستقیم به همگان گوشزد کردهاند، بهویژه در حجه الوداع که آخرین حج پیامبر اکرم بود، در منطقه غدیرخم و در حضور هزاران حاجی، و برای او از همگان بیعت گرفت. خلفای غاصب هم به این موضوع اذعان داشتند و علی را شایسته خلافت میدانستند.
در احادیث نبوی فراوانی، امامت و جانشینی ایشان برای مردم بازگو شد، اما بعد از رحلت پیامبر این مردم به بیراهه رفتند، خصوصا برخی از اصحاب این امر مهم الهی را با تشکیل جلسهای در سقیفه بنی ساعده به انحراف کشاندند و حاضر به پذیرش ولایت امیرالمؤمنین نشدند و بهانههای باطلی را مطرح کردند.