تثلیث
مسیحیان مدعی هستند عیسی مسیح خداست و از طرفی در آسمان در دست راست خدا نشسته است. این اعتقاد به قدری نامفهوم است که خود مسیحیان معتقدند قابل فهم نیست! ....
تثلیث یکی از مهمترین آموزههای مسیحیت امروزی است. این اعتقاد بر اثر نفوذ فرهنگهای بت پرستی وارد عقاید مسیحیت شده است. قرآن کریم نیز تقلید مسیحیان و یهودیان از بت پرستان را تایید و مذمت کرده است.
مسیحیان با وجود اینکه معتقد به تثلیث هستند، خود را موحد نیز میدانند. اینکه اعتقاد به الوهیت سه شخص با یکتاپرستی، چگونه جمع میشود، الهی دانان مسیحی را به چالش میکشد. مسیحیان در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که تثلیث را بدون اینکه بفهمند، بپذیرند.
برخی از الهی دانان مسیحی با زعم اینکه مسلمانان هم به تعدد صفات الهی خارج از ذات خدا معتقدند، سعی بر توجیه تثلیث نموده اند. در حالی که قائلین به وجود مجزای صفات الهی از ذات و قدیم بودن آنها فقط عده ای از مسلمانانند و همین نظر هم با ثثلیث مسیحی فرق دارد.
روح القدس در الهیات مسیحی به عنوان شخص سوم تثلیث شناخته شده است. مشارکت در خلقت، هدایت ایمانداران و تسهیل در پذیرش ایمان به مسیح از مهمترین اعمالی هستند که روح القدس بر عهده دارد. در الهیات اسلامی، برخی روح القدس را جبرئیل میدانند و برخی دیگر وجودی مستقل از جبرئیل برای او قائل هستند.
آموزه ی تجسد به معنی جسم گرفتن خدا است. مسیحیان این آموزه را راز می دانند و معتقدند انسان نمی تواند آن را درک کند؛ این در حالی است که این آموزه مخالف بدیهیات عقلی است و ما نمی توانیم خدا را محدود به جسم کنیم.
از آنجایی که در تبیین تثبیث، باور به وجود سه شخص (پدر،پسر و روح القدس) که خدا هستند، هست اما مسیحیان همواره سعی میکنند خود را از اعتقاد به سه خدایی مبرا کنند، با اینکه بدون تردید مشخص است که آنها در تثلیث به سه خدا معتقدند، این انکار آنها در باب سه خدایی، ما را یاد ضرب المثلی میاندازد که روزی پادشاهی در بیابان گیر کرده بود و مجبور شد برای در امان ماندن از سرما، پالان الاغی را بر سر خود اندازد اما به خاطر شان پادشاهیاش مایل نبود به صراحت اسم پالان آوره شود و میگفت خودش را بیاور، اسمش را نه...
مطابق تمامی تعارف فوق مسیحیت به عنوان یک دین شناخته میشود زیرا هم یک سری باور ها و اصول و اعتقادات دارد و هم شامل باید ها و دستورات رفتاری است. "هانس کونگ" یهودیت، مسیحیت و اسلام را سه دین با اشتراکات زیاد معرفی می کند
اگر چه مسـیحیان ادعا میکنند که مبدأ هستی در همه مظاهر عالم تجلی نموده جز آن که در مسـیح، به کمال تجلی ظاهر شده است، اما کمال تجلی را در « تجسم خدا» فرض میکنند که مفهومی کاملا مادی و شـرك آلود است. آنان تفاوت میان تجلی و تجسم را در نیافته اند.
ارباب کلیسا، خدایی را به مردم متمدن معرفی می کنند که ذاتی دگرگون شده و متحول دارد و او را از مرتبه فوق ماده به تجسـد می کشاننـد و به دارش می آویزنـد بنابر این جا دارد که "ماتریالیسم" با این شیوه از خداشناسی به پیکار برخیزد و بگوید: خدا انسان ها را نساخته است بلکه انسانها خدا را ساخته اند!
برخلاف ادعای مسیحیان حضرت مسیح خود را پیامبر خدا و فرستاده او میداند نه خدای پسر و پسر خدا. عيسی در یک ضرب المثل به مردم، خود را پیامبر معرفی میکند و میگوید: به شما ميگويم كه هيچ «پيامبری» در ديار خويش پذيرفته نيست. و همچنین مردم برای معرفی او گفتند: اين است عيسی نبی از ناصره جليل.
در كتاب مقدس، عنوان پسر خدا و فرزند خدا كاربردی عام و فراگير دارد. در اين كتاب، مؤمنان، كسانی كه ازخدا اطاعت ميكنند و كسانی كه عادل اند و... پسر خدا ناميده شده اند. حال مساله این است که اگر عنوان پسر خدا دليل بر الوهيت مسيح است مطابق با همين استدلال بايد بنی اسراييل و داوود وسليمان نيز خدا محسوب شوند
عمر بن خطاب حضرت علی (علیه السلام) را شایسته خلافت بر مسلمانان دانسته و انتخاب ایشان برای حضور در شورا به این معنا بود که ایشان هم شایسته خلافت است؛ این استدلال احمد بن حنبل در مقابل وزیره بن محمد حمصی بود که بیش از سه خلیفه اول را نمیپذیرفت.
احمد بن حنبل داشت : «... اصحاب پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خلافت آن حضرت (علی علیه السلام) را پذیرفته و به آن راضی بودند. پشت سر آن حضرت نماز میخواندند و در رکاب ایشان میجنگیدند. با آن حضرت اعمال حج به جا میآوردند و ایشان را امیرالمومنین خطاب میکردند. ما نیز از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تبعیت میکنیم.