اعتقادات
وهابیت معتقد است سفر به سرزمین کفار حرام است و فقط در ضرورت میتوان این سفر را انجام داد؛ در حالی که در 13 آیه قرآن، خداوند به طور مطلق به این سفر سفارش کرده است و اثر آن را عبرتگیری از سرنوشت پیشینیان، تکذیبکنندگان و مجرمان، بیداری دلها و درک معاد میداند. بنابراین این اعتقاد وهابیت با ظاهر این آیات در تناقض است.
وهابیت، کرامات اولیاء را پذیرفته و آن را از قرآن و روایات و وقایع تاریخی ثابت میکنند. ابنعثیمین تصدیق کرامات اولیاء را از اصول اهلسنت میخواند و کرامت را امر خارق العاده میداند و معتقد است ولی خدا با آن کرامت، هیچ گاه ادعای نبوت نمیکند. وی میگوید این کرامات، نشانهای بر صحت دین و پیامبری است که آن ولی از آن پیروی میکند.
وهابیت معتقد است مقام انبیاء، بسیار بیشتر از اولیاء است و هر کس مؤمن با تقوا باشد، ولی خدا است و ولی خدا بودن، به ادعا و آرزو نیست. آنان درجه اولیاء را بسیار کمتر از انبیاء میدانند، ولی در توصیف انبیاء، چنان به آنان بیاحترامی میکنند که آنها را همسان دیگران قرار میدهند. اعتقاد وهابیت درباره پیامبر (ص) مخالف معارف قرآنی است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، صفات خداوند است. آنان از طرفی میگویند، عقل در آن راهی ندارد؛ برخی مواقع میگویند عقل به طور اجمالی درک میکند چه صفتی برای خدا واجب و چه صفتی ممتنع بوده؛ مثلاً صفات نقص بر خداوند محال است. آنها گاهی صفات نقص را بر خدا میپذیرند و میگویند عقل از درک آن عاجز است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، ندا کردن و خواندن غیر خدا است. آنان کسانی که اولیاء الهی را بخوانند، مشرک میپندارند، ولی خود در زمان رویارویی با دشمن، از کافران و غیرمسلمانان طلب یاری کرده و عملاً آنان را میخوانند.
وهابیت در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کرده و عقایدی متناقض دارند؛ ازجمله آن تناقضات، مسئله تأویل است. وهابیون اصرار دارند که به ظاهر قرآن معتقدند و «اهل تأویل» اصطلاحی است که برای منحرفین به کار میبرند؛ اما در برخی موارد که ظاهر آیات و روایات برخلاف اعتقاداتشان است، آن عبارت را به تأویل میبرند.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کرده و عقایدی متناقض دارند؛ ازجمله آن تناقضات، حکم کردن آنان در مورد دیگران است. آنان مخالفین خود را تکفیر میکنند و قاعدهای دارند که هر کسی که آنان تکفیر میکنند را دیگران نیز باید تکفیر کنند؛ در بین مخالفین، با این حال اشاعره را که اعتقادی مخالف وهابیت دارند، تکفیر نکرده و به علت اجتهادشان مأجور میدانند.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقایدی متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، بحث توسل است. آنان برخی اقسام توسل را جایز خوانده و برخی اقسام را شرک دانسته و هر مسلمانی که معتقد به اقسام غیرمجاز از نظر وهابیت باشد، مشرک خوانده و و خونشان را مباح میدانند!
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان خود نیز عقاید متناقض دارند؛ آنها که خود را جزء اهلسنت میخوانند و معتقدند که مجتهدین در صورت اشتباه هم اجر میبرند، در عمل، با علمای اهلسنت در تاریخ به گونهای رفتار کردند که مشخص میشود، هیچ اعتباری برای آنان قائل نبوده و آنها را مشرک و کافر میدانند.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان ملاک خاصی برای فتوا دادن ندارند؛ از جمله فتاوای عجیب و غیرعقلی آنان که بدون ضابطه با استفاده از ظاهر برخی متون دینی و استحسان خود صادر شده است، حکم به گردش خورشید به دور زمین است؛ مفتیان وهابی در این فتاوای عجیب، با یکدیگر همنظر نیستند و یک مفتی با ذوق خود، چیزی را به احادیث و قرآن نسبت میدهد که باعث وهن دین میگردد.
وهابیت در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کرده و عقایدی متناقض دارند؛ ازجمله آن عقاید، ادعای اینکه آنان از اهل سنت هستند و این ادعا با حکم تکفیر اکثر مسلمانان، حتی حنابله از اهلسنت در تناقض است.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کرده و برخی عقایدشان متناقض با دین اسلام است؛ از جمله آنها، تعامل وهابیت با دیگران بوده که دستور اسلام، تعامل دوستانه با مسلمانان و تعامل سرسخت با کفار است، اما وهابیت، عکس آن عمل میکند.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان خود نیز عقاید متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، بحث شفاعت است؛ آنان میگویند، كسی حق ندارد از پيامبر (ص) شفاعت بطلبد؛ زيرا خداوند فرموده: هيچ كس را با خدا نخوانيد؛ اما در کلام دیگری، درخواست از پیامبر (ص) را به زمان حیاتشان محدود میکنند.
وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کردهاند، آنان عقاید متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، پذیرش عقاید مشرکانه درباره خداوند است؛ آنان گاهی خداوند را جسم میدانند، گاهی میگویند جسم نیست، غیرجسم نیز نیست؛ فوق همه چیز بوده و در همه جا نیست و به آسمان دنیا نازل میشود.