تناقضات وهابیت / احترام به علما

  • 1402/10/05 - 09:30

وهابیان در بسیاری از مسائل، با مسلمانان مخالفت کرده‌اند، آنان خود نیز عقاید متناقض دارند؛ آنها که خود را جزء اهل‌سنت می‌خوانند و معتقدند که مجتهدین در صورت اشتباه هم اجر می‌برند، در عمل، با علمای اهل‌سنت در تاریخ به گونه‌ای رفتار کردند که مشخص می‌شود، هیچ اعتباری برای آنان قائل نبوده و آنها را مشرک و کافر می‌دانند.

علمای اهل سنت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گروه ارتجاعی و تکفیری وهابیت، در قرن دوازدهم در منطقه نجد عربستان شکل گرفت. آنان با ادعای پیروی از مکتب احمد بن حنبل، می‌کوشند خود را از اهل‌سنت نشان دهند. آنان در بسیاری از مسائل، نه تنها با همه مسلمانان، بلکه با رهبران اصلی خود نیز مخالفت کرده‌اند و دیدگاهی کاملاً ابداعی برگزیده‌اند.

یکی از عقاید متناقض وهابیت، برخوردشان با علمای اهل‌سنت است. آنان که خود را از اهل‌سنت می‌دانند، در کتاب‌هایشان آورده‌اند که علما به‌ عنوان مجتهد، اگر خطا کردند، خداوند به آنان یک اجر می‌دهد و اگر به واقع رسیدند، دو ثواب نصیب آنان می‌شود.[1] اما وقتی برخورد آنان در تاریخ ملاحظه می‌شود، می‌بینیم که وهابیت، علمای تمام فرقه‌های اسلامی زمان خود را مانند باقی مسلمانان، تکفیر کرده و مشرک می‌خواند.

یکی از علمای اهل‌سنت می‌گوید: «این منکران توسل و زیارت، بین مسلمانان زیادی تفرقه ایجاد کردند و کار خود را به آیات بسیاری که درباره مشرکین نازل شده بود، مستند کردند. آنان این آیات را درباره مسلمانان به کار بردند که توسل و زیارت انجام داده بودند. در ادامه این استدلال، به تکفیر بسیاری از مسلمانان از عالمان، صالحان، عابدان، زاهدان و عوام مسلمانان حکم کرده و گفتند مثل این افراد، مانند مشرکینی هستند که گفتند ما آن بتان را نمی‌پرستیم، مگر به خاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند. همه می‌دانند که مشرکین، اعتقاد به الوهیت غیر خدا و استحقاق عبادت آنها دارند، اما یکی از مؤمنین هم اعتقاد به الوهیت غیر خداوند و استحقاق عبادت آنان ندارد. پس چگونه این مسلمانان را مانند مشرکین قرار داده‌اند. خداوند از این بهتان عظیم منزه است».[2]

آمده است که وهابیون پس از قتل عام مردم طائف، طی نامه‌ای، علمای مکّه را به آیین خود دعوت کردند؛ آنان در کنار کعبه گرد آمدند تا به نامه وهابیان پاسخ گویند که ناگهان جمعی از ستمدیدگان طائف داخل مسجد الحرام شدند و آنچه بر آنان گذشته بود بیان داشتند؛ مردم سخت به وحشت افتادند، چنان گویی که قیامت بر پا شده است. آنگاه علماء و مفتیان مذاهب اربعه اهل‌سنت که از مکه مکرمه و سایر بلاد اسلامی برای ادای مناسک حج آمده بودند، به کفر وهابیان حکم کردند و بر امیر مکّه واجب دانستند تا به مقابله با آنان بشتابد و فتوا دادند که بر مسلمانان واجب است تا در این جهاد شرکت کنند و در صورت کشته شدن، شهید خواهند بود.[3]

«ایوب صبری»، از نظامیان دولت عثمانی، می‌نویسد: «عبدالعزیز بن سعود» که تحت تأثیر سخنان «محمّد بن عبدالوهاب» قرار گرفته بود در اولین سخنرانی خود در حضور شیوخ قبایل گفت: «ما باید همه شهرها و آبادی‌ها را به تصرف خود در آوریم و احکام و عقاید خود را به آنان بیاموزیم؛ ... برای تحقق بخشیدن به این آرزو، ناگزیر هستیم که عالمان اهل‌سنت را که مدعی پیروی از سنّت سنیّه نبویّه و شریعت شریفه محمّدیّه هستند، از روی زمین برداریم»؛[4] به عبارت دیگر، مشرکانی که خود را به عنوان علمای اهل‌سنت قلمداد می‌کنند، از دم شمشیر بگذرانیم، به ویژه علمای سرشناس و مورد توجه را؛ زیرا تا اینها زنده هستند، هم‌کیشان ما، روی خوشی نخواهند دید؛ از این رهگذر، باید نخست کسانی را که به عنوان عالم، خودنمایی می‌کنند، ریشه‌کن کرده، سپس بغداد را تصرّف کرد.

«ایوب صبری» در جای دیگری می‌نویسد: «سعود بن عبدالعزیز» در سال ۱۲۱۸ به هنگام تسلّط بر مکّه مکرّمه، بسیاری از دانشمندان اهل‌سنت را بی‌دلیل به شهادت رساند و بسیاری از اعیان و اشراف را بدون هیچ اتّهامی، به دار آویخت و هر کس را که در اعتقادات مذهبی، ثبات قدم نشان می‌داد، به انواع شکنجه‌ها تهدید کرد؛ آنگاه منادیانی فرستاد که در کوچه و بازار بانگ زدند: «هان‌ ای مردمان! به دین سعود داخل شوید و در زیر سایه گسترده‌اش مأوا گزینید!»[5] اين سرسختى در برابر علماى دين، منحصر به زمامداران وهابيت نيست؛ همه بدعت‌گذاران، علماى دين را بزرگ‌ترين مانع راه خود مى‌دانند و همواره تلاش مى‌كنند اين سد فولادين را از سر راه خود بردارند.

 «محمد بن عبدالوهاب» نیز چنین نظری درباره علمای اسلام داشت؛ «زینی دحلان» می‌نویسد: «محمد بن عبدالوهاب، مسلمانان قبل خود را کافر می‌دانست و از مسلمانان نیز این اعتراف را می‌گرفت که قبل از ورود به آیین وهابیت، باید اول به کفر خود شهادت بدهند. بعد وارد دین جدید او شوند. باید شهادت دهد که پدر و مادرش در حال کفر از دنیا رفته‌اند و فلان عالم و فلان عالم، به حال کفر از دنیا رفته‌اند. بسیاری از بزرگان علمای گذشته را نام می‌برد، اگر آن شخص، این شهادات را می‌گفت، از او قبول می‌کرد و الا او را می‌کشت. آنان تصریح به تکفیر امت از ششصد سال پیش می‌کردند و اول کسی که تصریح به این مطلب کرد، خود محمد بن عبدالوهاب است و دیگران از او در این امر متابعت کردند. اگر کسی به دین او وارد می‌شد و قبل از آن، حج به جای آورده بود، به او می‌گفتند: دوباره حج به جای آور؛ چرا که حج قبلی تو، در حال شرک بوده و حج از تو ساقط نمی‌گردد».[6]

«حسن بن فرحان» نیز پس از نقل رویه مشرک خواندن مسلمانان توسط «محمد بن عبدالوهاب»، می‌نویسد: «این تکفیر روشن تمام علمای مسلمان زمانش و یا تکفیر اکثر آنهاست ...».[7]

از این گزارشات تاریخی مشخص می‌گردد که وهابیت فقط خود را مسلمان دانسته و نظر هیچ عالمی را معتبر نمی‌داند؛ در واقع آنان دین جدیدی آوردند و با نام دین اسلام، به مسلمانان ارائه کردند.

پی‌نوشت:
[1]. عقيدة أهل السنة فی الصحابه، ناصر بن علی عائض حسن الشيخ، ج2، ص740.
[2]. الدرر السنیه، زینی دحلان، ص30.
[3]. سیف الجبار، شاه فضل رسول قادری، ص2.
[4]. تاریخ وهابیان، صبری پاشا، ص33. «دریادار سرتیپ ایوب صبری، سرپرست مدرسه عالی نیروی دریایی در دولت عثمانی بود».
[5]. همان، ص74.
[6]. الدرر السنیه، زینی دحلان، ص45و46.
[7]. داعیة و لیس نبیاً، حسن بن فرحان مالکی، ص42-45.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.