نقد تصوف
اهل بیت (ع) به عنوان هادیان جامعه به سوی صراط مستقیم، همیشه با جریانات انحرافی به مقابله برخواسته و با روشنگریهای خویش، جامعه شیعی را از انحراف برحذر میداشتند و دستورات لازم را برای حفظ جامعه از آسیبهای این جریانات، تذکر میدادند.
آیتالله بهجت با عجین نمودن عرفان با فقاهت، تلاش نمود تا راه صحیح عرفان را به مشتاقان این مسیر نشان دهد و در مقابلِ نسخه بدلی آن، که مدتها در بین جامعه رواج پیدا کرده بود، همچون سدّی باشد. ایشان با فتاوایِ خویش، انحرافات آنها را برای کسانی که گوشی برای شنیدن داشتند، عرضه نمود.
عالمان دینی در عصر غیبت کبری، حافظان دین از دستبرد عقیدههای دینی مردم میباشند. آیت الله العظمی صافی، یکی از این عالمان دینی است کع در طول عمر شریف خویش در عرصههای مختلف دینی حافظ مبانی صحیح اسلامی بودند.
در بین علمای شیعه، شیخ مفید در مبارزه با تصوف ازجمله متقدمان این عرصه به شمار میرود که نقل کننده بسیاری از روایات در مذمت تصوف و برملا کننده بسیاری از انحرافات عملی و عقیدتی در تصوف است. کما اینکه علما و محدثین، روایات و سخنان زیادی را از شیخ مفید نقل کردند.
اشکالات فراوانی که در کتاب تشویق السالکین است انتساب این کتاب را به پدر علامه مجلسی کاملاً منتفی میکند. ازجمله اینکه این کتاب همانطور که صاحب "الذریعه" گفته است، این کتاب به مجلسی اول نسبت داده شده است. همچنین این کتاب مشتمل احادیث ضعیف و مجعول زیادی است که انتساب آن را به آیت الله محمد تقی مجلسی منتفی میکند.
یکی از بدعتهای فرقهی صوفیه، ایجاد خانقاه یا زاویه است که در آن به ترویج عقائد باطل و ایجاد تفرقه بین مؤمنین پرداخته و سعی در پراکنده کردن مؤمنین از مسجد و ضرر رساندن به اسلام را دارند.
از آثار مهمی که در نقد صوفیه به رشته تحریر درآمده است، میتوان کتاب "خرقه می آلود" را نام برد. این کتاب اثر حسن یوسفیان است که به رویکرد شریعتگریزی صوفیان انتقاد کرده و بعد از بیان برخی از عقاید صوفیان که منجر به شریعتگریزی ایشان میشود، آنها را بررسی و نقد کرده است.
سعدی شیرازی در اشعار خود گاهی بصورت کنایه و گاه مستقیم به صوفیان تاخته و از رفتارهای نابهنجار ایشان انتقاد کرده است. انتقاد سعدی شیرازی به صوفیان با زبان عامه مردم صورت گرفته است، گویا سعدی در مذمت صوفیه از زبان مردم عامی کمک گرفته است و آنچه که مردم درباره صوفیان باور داشتند را به نظم درآورده است.
سعدی شیرازی از منتقدان تصوف قرن هفتم بود. او منش صوفیان قرن خود را به انتقاد گرفته و از ابدال قرون گذشته به نیکی یاد میکند. همو صوفیان خدا پرست را به سلطان پرستی متهم کرده و معتقد است علت انحراف صوفیه همین امر است.
از آنجایی که صوفیه معتقدند در هر زمان فقط یک قطب وجود دارد، لذا جایگاهی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائل نمیشوند. زیرا صوفیه مفهوم قطب در تصوف را همان امام در تشیع میدانند و معتقدند که این دو مفهوم اشاره به یک شخص است و قطب را مصداق اهلبیت خدا معرفی میکنند.
برخی صوفیه همواره از خرقه به نیکی یاد کردهاند. چنانچه برخی معتقدند کسی که خرقه به او رسیده است در واقع در عالم دیگری بر او پوشاندهاند. اما همین لباس مقدس در نزد برخی از صوفیه از آن به پلاس خران تعبیر شده و افرادی همچون حلاج اینقدر این لباس را پوشیدند و نظافت خود را رعایت نکرد تا اینکه شپش زد.
محققین بر این باورند که پیدایش تصوف بهصورت تصادفی نبوده و ایجاد آن را از جمله برنامههای زیرکانه یهود برای اسلام میدانند. چنانچه رهبانیت ایجاد شده در مسیحیت را بهوسیله پشمینهپوشی در اسلام وارد کردند تا مسلمانان را در انفعال و سستی قرار دهند و تا بتوانند روحیه جهاد و مقاومت را از آنها بگیرند.
سران صوفیه درباره دخالت در امور سیاسی یا عدم دخالت در آن، نظرات مختلف و متناقضی مطرح کرده و هر قطب مریدان خود را به سازی میرقصانند. قطب فعلی گاهی میگوید از من درباره مسائل سیاسی سوال نکنید، گاه دیگر وظیفه دراویش را حمایت از کاندیدایی خاص اعلام میکند.
ابنجوزی از علماء بزرگ اهلسنت در کتاب خود با نقل داستانهای عجیبی از کتاب غزالی افکار و عقاید صوفیانه سخیف غزالی را که با شرع مقدس اسلام منافات دارد را مورد بررسی قرار داده و بارها اظهار شگفتی خود را از سخنان غزالی بیان داشته است و معتقد است که غزالی فقه را خیلی ارزان به تصوف فروخته است!