نقد تصوف از منظر امام رضا (ع)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رهبران صوفیه برای نفوذ آموزههایشان در جامعه شیعی تلاش نمودند که با ساختن وقایع جعلی در بستر تاریخ، خود را مورد تأیید اهل بیت (علیهم السلام) نشان دهند. یکی از اقدامات رهبران صوفی این بود که با ساختن شخصیتی به نام «معروف کرخی»، سلسلههای خویش را وابسته به امام رضا (علیه السلام) معرفی نمایند؛ اما تیر زهرآگین آنها که به سمت جامعه شیعی هدف گرفته شده بود، به دلیل وجود روایات نقد صوفیه از جانب امام رضا (علیه السلام)، به سنگ خورد و با انتشار این روایات، حقیقت انحرافی این جریان روشن شد.
حسين بن سعيد به نقل از امام رضا (علیه السلام) در تحلیلی، علّت جذب اشخاص به جریان انحرافی تصوف را اینگونه بیان میفرمایند: «لا يَقُولُ أحَدٌ بِالتَّصَوُّفِ إِلا لِخُدْعَةٍ أَوْ ضَلَالَةٍ أَوْ حَمَاقَةٍ وَ أَمَّا مَنْ سَمّى نَفْسَهُ صُوفِياً لِلتَّقِيَّةِ فَلا إثْمَ عَلَيْهِ...[1] هرکس قائل به تصوّف باشد، یا فریب، خورده یا گمراه، گشته و یا نابخردانه سخن گفته است؛ ولی کسی که از روی تقیه خود را صوفی بنامد، گناهی مرتکب نشده است.»
در این روایت، تحلیلی ناب توسط امام (علیه السلام) در مورد انگیزههای گرایش افراد به جریانهای انحرافی ارائه میشود؛ لذا در برخورد با جریانهای انحرافی، این تحلیل حضرت امام (علیه السلام) باید مدّنظر قرار گیرد. در نتیجه باید در نحوه برخورد با این افراد، رفتارهای متناسب با حال آنها از خود نشان داد تا شاید موجبات هدایت بعضی از آنها فراهم شود.
در روایت سه عامل برای جذب به تصوف بیان شده است که میتوان این سه عامل را به جذبشدگان به تمام فِرق تعمیم داد و از آن یک قاعده کلی استنباط نمود:
دسته اولی که در این روایت بیان شده کسانی هستند که برای فریب دادن دیگران قائل به تصوف شدهاند؛ به این خاطر در روایت تعبیر «خدعة» وارد شده که نشاندهندهی نحوه گرایش اقطاب و بزرگان این جریان است. شیخ حُر عاملی در کتاب «رسالة الاثنی عشریة» بیان مینماید: «کسانی که به تصوف وابستهاند یا بزرگان و سران آنهایند و یا پیران آنان به شمار میآیند، بخش نخست [حدیث حضرت] را تشکیل میدهند.»[2]
دسته دوم که با عنوان «الضلالة» در روایت بیان شده است، اشاره به افرادی دارد که به واسطه تظاهری که اقطاب و شیوخ اجازه این فرقه به تقوا دارند، گمراه گشته و جذب این فرقه میشوند. «کیوان قزوینی» مصداق بارزی از این گروه است که به خاطر تظاهراتی که «ملاسلطان» مینمود، جذب او شد و سالهای سال مدافع او گشت و بعد از مدتها، باطل بودن ملاسلطان برایش نمایان شد و از جرگه صوفیه توبه نمود. شیخ حر عاملی در توضیح این گروه مینویسد: «این دسته اگر در اثر تظاهر به پارسایی و پیراستگیِ صوفیان، فریب خورده باشند، قسم دوّماند»[3]
دسته سوم شامل افرادی هستند که به خاطر جهل و ناآگاهی و اکتفا به اعمال ظاهری آنها که دم از اهل بیت (علیهم السلام) و برای آن حضرات مجلس جشن و عزاداری برگزار مینمایند، به آنها (صوفیه) جذب شده و مرید آنها میشوند.
شیخ حر عاملی با توجه به حصری که در روایت بیان شده است، قائل به باطل بودن این جریانند و مینویسند: «چنین انحصاری در سخنان امامان دلالت بر بطلان راه و روش همۀ آنان دارد و به صراحت بیان میدارد که فرد در صورت تقیه میتواند خود را صوفی بنامد و به روشنی دلالت دارد که در غیر مورد تقیه چنین چیزی جایز نیست؛ زیرا خود را صوفی نامیدن مشروط به ضرورت تقیه بوده و به همان اندازهی ضرورت جایز است و در حال اختیار و افزون بر مقدار ضرورت، روا نخواهد بود.»[4]
پس باید توجه نمود که با وجود این روایت و روایات دیگر، هیچگاه امام رضا (علیه السلام) به این جریان مشروعیت نداده است؛ بلکه با بیان سخنان متعددی، در مقابله با این جریان انحرافی تلاش نموده است.
پی نوشت:
[1]. قمى، عباس، سفينة البحار، قم، اسوه، چاپ اول، 1414 ق، ج 5، ص 200.
[2]. حر عاملی، محمد بن حسن، نقدی جامع بر تصوف ترجمه رسالة الإثني عشرية في الرد على الصوفية، ترجمه عباس جلالی، انتشارات انصاریان، قم، قدس، سوم ۱۳۸۹، ص 64.
[3]. همان.
[4]. همان، ص 64 و 65.
افزودن نظر جدید