تصوف
هر عقیده ی اصیلی هنگام مواجه شدن و برخورد با غریبه ها و بیگانگانِ نسبت به آن عقیده، از خود واکنش نشان داده و اصول و مبنای خود را مشخص می کند و به راحتی اجازه ی نفوذ نمی دهد
برخی تصوف را جزئی از تشیع خوانده اند و وجود اشتراکات را دلیل این کار بیان کرده اند. از اشتراکاتی که ایشان به آن تمسک کرده اند، بحث ولایت است
صوفیه همواره در پی تضعیف جایگاه علماء نزد مردم است تا بدین وسیله جایگاه خود را نزد مردم حفظ کرده و موقعیتی در مقابل علماء برای خود ثابت کنند لذا اعلام می کنند اجازه اقطاب صوفی من عند الله و واجب الاطاعه است، اما اجازه علماء اکتسابی و جایز الاطاعه است.
صوفیه در مورد محبت مردم چنین گزافه گویی می کند که مردم ما را دوست دارند و به ما عشق می ورزند با استناد به کتاب یادنامه صالح روشن می شود که این ادعا دروغی بیش نیست. چرا که هنگام فوت نورعلیشاه، صالح علیشاه از ترس کشته شدن توسط دشمنان فقر و عرفان، مجبور به پنهان کردن خبر مرگ ایشان شد، تا به گناباد برگردد. اما تفصیل ماجرا:
در مورد جانشینی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف اخبار متعددی آمده است و صوفیه ادعا دارد بعد از امام زمان عج، قطب جانشین ایشان است و حال آنکه خبری در این مورد نرسیده است.
تصوف دارای یک تشکیلات وسیعی است و عالی ترین ایشان مقام قطب می باشد. این مقام برای اختیارات خود یک سری اصول را داراست که به اصول دَه ماده ای معروفند
مولوی نماد تصوف است و این بیان گزاف نیست. اشعار و آثار وی دائره المعارف عقاید صوفی گری و آداب ایشان است.
نظرات متفاوتی درباره ی رابعه ی عدویه حتی در بین بزرگان تصوف است. عده ای متعصبانه او را قدیسه و عارفه می داند و عده ای او را تا مرز فاحشگی و بدنامی می برند!
فرقه ی منحرف صوفیه، امروز به کسانی می نازند و ایشان را از مفاخر و بزرگان خود می دانند که جرعه ای از چشمه ی جوشان پاکی و علوم اهل بیت علیهم السلام ننوشیده و بویی از معرفت حقیقی به پروردگار نبرده اند.
مسلمانان جهان می دانند که شطح گویی صوفیان و به کار بردن جملات و کلمات کفر آمیز و به دور از شأن اسلام، فساد و انحرافی بود که توسط کبّار صوفیه به وقوع پیوست
مست علیشاه درس خواندن نزد علماء را تلف کردن عمر می داند و تنها راه شناخت خداوند را منحصر در صوفی گری می داند؛ حال آنکه کلام وی کاملا مخالف نص قرآن است.
به دنبال انحرافات صوفیه؛ گروهی از علماء حکم تکفیر معصوم علیشاه دکنی و نورعلیشاه اصفهانی را صادر نمودند و مخالفت خود را با صوفی گری اعلام داشتند.
ابوبکر شبلی از کسانی بود که حسین بن منصور حلاج را انکار کرد و به این ترتیب از اعدام و مرگ در امان ماند.
طرائق الحقایق از جمله کتابهایی است که نویسنده آن امانت دار نبوده و در ثبت مطالب آن به نفع گروهی خاص قلم زده است. از این رو به چرایی علل و عوامل این جانبداری و تحذیفات می پردازیم.