منفور یا مورد تایید صوفیان!؟

  • 1392/06/27 - 20:34
ابوبکر شبلی از کسانی بود که حسین بن منصور حلاج را انکار کرد و به این ترتیب از اعدام و مرگ در امان ماند.
شبلی، منفور یا مورد تایید تصوف

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابوبکر شبلی یکی از چهره ها و سردمداران مسلک گمراه تصوف و یکی از شطح گویان ایشان است. وی در سال ۲۴۷ در شهر سُرمن رأی[1] فعلی به دنیا آمد. وی سنی مذهب و در جرگه ی مخالفین اهل بیت تعریف می شود و خطیب بغدادی و صاحب طبقات صوفیه و دیگران می نویسند که او تابع فقه مالکی بوده است.[2] پدر او از درباریان حکومت عباسیان بود و خودش نیز مدتی از جانب حکومت، حاکم دماوند گردید.صاحب اللمع وی را فقیه دانسته و می نویسد: (او به مدت بیست سال با فقها نشست و برخواست داشت) [3] و به حدیث و کتاب سرگرم بود. اما  پس از مدتی به شخصی بنام خیرنّساج برخورد کرد که از صوفیان بنام بوده و بازار صوفی گری اش زبان زد کبّار متصوفه و بزرگان ایشان بوده است. در احوالات خیرالنساج، احوال نویسان صوفی بسیار بافته اند و در کرامت سازی و مسائل شگفت کم نگذاشته اند. عطار نیشابوری در شرح حال خیرنساج می نویسد: (چون نزديک وفاتش بود، نماز شام عزرائيل سايه انداخت. سر از بالين برداشت و گفت: «عافاک الله، توقف کن که تو بنده مأموری و من بنده مأمور. تو راگفته اند که: جان او بردار! و مرا گفته اند که: چون وقت نماز درآيد، نماز بگزار! آنچه تو را فرموده اند فوت نمی شود. اما از آن من فوت می شود! پس طهارت کرد و نماز گزارد و بعد از آن وفات کرد.»)[4]

این افسانه با نص صریح آیه ی قرآن و کلام خدا منافات دارد که می فرماید: وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ.[5] و براى هر ملت و گروهى مدتى است (مدتى معيّن از زندگى دنيا) پس چون مدتشان به سر رسد ساعتى از آن تأخير نخواهند كرد و پيشى نيز نمى ‏گيرند. با توجه به شوق وافر متصوفه به قصه و داستان و خواب، می بینیم که در کتب صوفیان و خصوصاً  شرح حال نوشتن هاشان، پر است از اکاذیب، خرافات و افسانه ها که بعضاً این گونه منافات صریح با آیات الهی و کلام وحی دارند. خیرنساج یک صوفی بوده و خود متصوفه از او نوشته اند و برداشت ما از شخصیت وی، تابع متون تصوف و نوشته جات ایشان است.

به هر حال نوشته اند که شبلی در برخورد با خیرنّساج توبه کرد و از این به بعد در دایره ی تصوف قدم نهاد. در این زمان جنید بغدادی[6] بزرگ متصوفه بوده و اقامت وی در بغداد  باعث می شد تا سایر صوفیان برای دیدارش به بغداد بیایند. شبلی نیز بنا به توصیه ی خیرنساج برای عرض ارادت و شاگردی به بغداد آمد و به مدت شش سال عمر خود را به پای جنید بغدادی گذاشت. او پس از یک دوره تکدی گری و گدایی! و کسب و کار و نیز حلالیت طلبی از مردم دماوند، از طرف جنید بغدادی ملقّب به تاج صوفیان گردید. [7] شبلی یکی از شطح گویان تصوف است که حتی می گویند شطحیات وی از حلاج و بایزید نیز تندتر بوده است! شطحیات وی را روزبهان در شرح شطحیات[8] و سراج در اللمع [9] آورده اند و مفصل بر آن شرح و تاویل زده اند. بخاطر شطحیات شبلی، جنید بغدادی بارها وی را مورد انتقاد قرار داده و سرزنش کرده بود.

ابوبکر شبلی از کسانی بود که حسین بن منصور حلاج را انکار کرد و به این ترتیب از اعدام و مرگ در امان ماند. اما متصوفه می نویسند؛ که او عذاب وجدان گرفت و به شورحالی و شوریدگی افتاد[10] و سرانجام در سنه 334 یا 342 در بغداد از دار دنیا رفت. زندگی شبلی دارای عرصه های متفاوت بود و با آن که می توانست از عالمان و فقیهان شود، به دام تصوف افتاد و با انکار حلاج نیز منفور عده ای از متصوفه گردید. عاقبت هر یک از بزرگان تصوف در طول تاریخ می تواند عبرتی برای اقطاب امروزی این فرقه ی گمراه باشد که از سرگذشت قدما درس بگیرند و دست از لجاجت برداشته و خود را از چنگال تصوف نجات دهند.

منابع:

[1]. شهر سامرا واقع در کشور عراق

[2]. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۱۶، ص۵۶۸ / عبداللّه انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۴۴۸

[3]. ابونصر سراج، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۰۴

[4]. عطار نیشابوری/ تذکره الولیاء/ در احوال خیرالنساج

[5]. سوره ی اعراف آیه ی 34

[6]. متوفی 297 / چون جنید تقریباً در راس صوفیه قرار دارد بسیاری از صوفیان بعد از او طریقه خود را منسوب به او می‌دانند.

[7]. عبداللّه انصاری، رسائل انصاری، ج۱، ص۱۱۵، چاپ محمد سرور مولایی، تهران ۱۳۷۲

[8]. روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۷۹

[9]. ابونصر سراج، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۴۰۲ـ۴۰۶

[10]. فریدالدین عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء، ج۱، ص۵۹۲ / زرین‌کوب، ج۱، ص۱۵۱، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۵

دیدگاه‌ها

انسان احمق و بنده نفس. تا زمانی از خود نرهیده ای مطمین باش که بوی از تصوف نخواهی برد. حقیقت اسلام تصوف است، باقی همه گمراهی. که بدون شک حالا درک کردنش برایت دشوار است چون هنوز هم به قول مولانا ( بت گر استی نه بت شکن). حق هدایت ات کند انشا الله.

خداوند ما و همه ی شیعیان پاک سرشت امیرالمومنین علیه السلام را از تصوف و فرقه گری صوفی دور بدارد، انشاالله برای یافتن حق، تنها از خود رهیدن ملاک نیست، بت هایی که یوق بندگی ایشان را به گردن می کشی هم از خود رهیده بودند ولی نه به بام مقام عبودیت الله! بلکه به چاه دیگری از درجات خود بینی و ضلالت سقوط کرده اند و متاسفانه شما هم... تا وقتی حقیقت اسلام را دربین این سیاه چال فرقه جستجو کنی، همنشین موش ها و مار ها خواهی بود! چشم دلت را بگشا و خورشید حقیقت را در آسمان ثقلین ببین... به امید آزادی ات..

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.