از ولایت در شیعه ، تا ادعای صوفیان

  • 1392/07/06 - 14:06
برخی تصوف را جزئی از تشیع خوانده اند و وجود اشتراکات را دلیل این کار بیان کرده اند. از اشتراکاتی که ایشان به آن تمسک کرده اند، بحث ولایت است

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی تصوف را جزئی از تشیع خوانده اند و وجود اشتراکات را دلیل این کار بیان کرده اند. از اشتراکاتی که ایشان به آن تمسک کرده اند، بحث ولایت است. ولایت در نظر شیعه زنجیره ای متشکل از پیوند شیعه با امام معصومش که از لحاظ فکر و روح و عمل، تابع محض ولی معصوم خدا باشد. این امر از اصول دین شیعه است و جایگاه رفیعی در معارف امامیه دارد. امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: بنی الاسلام علی خمس علی الصلوه و الزکوه و الحج و الولایه و لم یناد بشی ء کما نودی بالولایه[1] اسلام بر پنج پایه استوار گردیده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولایت و آن چنان که به ولایت فراخوانده شد، به هیچ چیز دیگری فراخوانده نشده است.

با نگاهی به روایات نبوی و اهل بیت علیهم السلام، اهمیت بحث ولایت به وضوح دیده خواهد شد. این بحث با دنیا و آخرت شیعیان گره خوده و آمیخته با روح و جان ایشان است؛ تاحدی که شیعیان ولایت اهل بیت علیهم السلام را تنها سرمایه ی خود برای ملاقات با پروردگار می دانند.

از نظر تصوف می توان هر اعتقادی داشت و نام آن را ولایت گذاشت. مثلاً ایشان فناء فی الله را تعبیر به ولایت می کنند. ولایت در اعتقاد شیعه، اساس و چهارچوبی دارد و همین فارق بین ادعای تصوف و اعتقاد تشیع است. اینکه ایشان مدعی ولایت باشند و برای خود از مخالفان ولایت، دوست و الگو بگیرند؛ با مفهوم ولایت در تضاد وتعارض است. ولایت یعنی تبعیت محض از ولی خدا، تولی داشتن نسبت به او و تبری از دشمنان و مخالفان او، که این ها، دو بال برای دین داری در اعتقادات شیعه است. کلام معصومین پر است از لعن و طعن کسانی که تابع دشمنان ولایت علوی اند و محبت ایشان را در سینه دارند؛ ولی خود را در مسیر سیر و سلوک و بندگی می پندارند!

امام صادق علیه السلام فرمودند: دوستي اولياي پروردگار واجب و بيزاري جستن از دشمنان اولياي خدا نيز واجب است. بيزاري از کساني که به آل پيامبر صلی الله علیه وآله ظلم نمودند و نسبت به آنان پرده دري کردند. فدک را از حضرت فاطمه سلام الله عليها گرفتند و او را از ارث محروم داشتند و حقوق او و همسرش را غصب نمودند. و براي آتش زدن خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها همت گماردند و ظلم به آنها را پايه ريزي کردند و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله را تغيير دادند واجب است. همچنين واجب است بيزاري جستن از ناکثين و قاسطين و مارقين و نيز بيزاري از تمامي انصاب و ازلام و پيشوايان گمراهي و رهبران ظلم از ابتدا تا انتهايشان. و نيز واجب است بيزاري از شقي ترين اولين و شقي ترين آخرين، پي کننده شتر ثمود و قاتل اميرالمومنين عليه السلام و نيز واجب است بيزاري از تمامي قاتلان اهل بيت عليهم السلام.[2]

بنابر این چگونه می توان به بزرگان مسلک منحرف تصوف، مانند حسن بصری ها و حلاج ها و بایزیدها و مولوی ها و... محبت و ارادت داشت. حال آنکه ایشان محبت دشمنان اهل بیت را در سینه داشته اند؟!

حرف آخر را پیامبر بزرگوار اسلام خطاب به مولی علی علیه السلام فرمودند: يا علي اگر بنده اي هزار سال خدا را عبادت كند و روز ها روزه بگيرد و شب ها شب زنده داري كند و به اندازه كوه احد طلا و نقره داشته باشد و همه آنها را در راه خدا انفاق كند و در بين صفا و مروه مظلوم كشته شود، ‌اگر ولايت تو و فرزندان تو را نداشته باشد، هيچ يك از اعمالش قبول نمي شود و حتي بوي بهشت هم به مشامش نمي رسد و نيز ولايت تو بدون برائت از دشمنان تو و دشمنان فرزندان تو قبول نيست![3]

می بینیم که شرط پذیرش ولایت هم تبری از دشمنان است. پس تصوف با بازی کردن با الفاظ و تعابیر مختص شیعه، خود را همرنگ نسازد که این رنگ با نمی از باران معرفت فرو خواهد پاشید وایشان را بیش از پیش رسوا خواهد کرد. مقام و منسب سازی مانند، ابدال و اخیار و ابرار و اوتاد و.. دلیلی بر ولایت داشتن ایشان نیست.

منابع:

[1]. بحارالانوار، ج68، باب27
[2]. الكافي ج3 ص342
[3]. مستدرك الوسائل  ج1 ص 159 و ص 162 ، كنزالفوائد ص 185 ،  مناقب ال ابي طالب ج3 ص2  ،  التحصين  ص 539 ، شواهد التنزيل  ج1 ص 554  و...

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.