تصوف
از انحرافات صوفيه برتر دانستن فرمان قطب نسبت به فرمان خداست و اين کار مخالفت با نص قرآن و احاديث اهل بيت (ع) است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_بیان تفاوت صوفیه قرون نخستین و صوفیه فرقه ای امروزی و وجه شباهت و افتراق آن با عرفان حقیقی و این که آیا همه صوفیه از ابتدا تا کنون، راه را به اشتباه طی کرده اند یا در میان آنان کسانی بوده اند که مورد وثوق بوده و سیر و مشی آنان در سیر و سلوک و موضع گیری های اجتماعی و در کل وظیفه مسلمانی، درست بوده؟
از جمله کارهای انحرافی صوفیه، التزام به ورود و صدور آنها در مقام سیر و سلوک به راهنمایی مرشد است؛ با این پنداشت که مرشد، اعرف به راه های سیر خواهد بود و پیروی او در ایصال و وصول، پر شتاب است.
از مسائل انحرافی صوفیه، شریعت گریزی است که صوفیه آن را در قالب کشف و شهود توجیه کرده و آن را حربه ای برای جذب افراد بیشتر به فرقه منحرف خود و توجه شطحیات مطرح می کنند.
سخنانی از بزرگان صوفیه در مورد تعارض تصوف با اسلام و بی نیازی از شریعت هنگام رسیدن به حقیقت. صوفیه بر این اعتقاد اند که انسان بعد از مدتی که به شریعت عمل نمود به طریقت می رسد و شریعت از دید او ساقط می شود و این مطلب در کتب مهم اهل تصوف آمده است.
۳۰۰۰ جلد کتاب “عنکبوت های دنیادار” به نویسندگی حجت الاسلام عبدالرحیم بیرانوند صبح امروز روانه بازار کتاب شد.
صوفیه به خاطر آنکه بتواند اعمال خلاف شرع بزرگان و اقطاب خود را توجیه کند متوسل به حربه ای به نام کرامت می شود، که این تعریف از کرامت بر خلاف سیره معصومین (ع) است.
در پی علنی کردن خانقاه بیدخت، علماء وقت، حکم ارتداد ملا سلطان را صادر کردند.
ایشان امر ولایت را سرّی از اسرار دانسته اند که نزد ایشان قرار دارد و این ولایت و قطبیت را نوری می دانند که هم در چراغ دان انبیا و اولیا می سوزد و هم برای صوفیه و بزرگانش
اهمیت مرجعیت شیعه توسط شخص امام زمان ارواحنا فداه تبیین گردید و جایگاه ایشان نیز مشخص گشت
متصوفه به زعم باطلشان با قانونمند نشان دادن خویش قصد دارند، از معرض اتهام منحرف بودن بگریزند! که این نشدنی است.
ملاسلطان گنابادی قطب فرقه ی گنابادی که با نگارش کتب چون ولایت نامه و بشاره المومنین، به شدت بر شیعه بودن خود و فرقه اش پافشاری می کند، اما ادعای گنابادیه به شیعه گری با مبانی تشیع سازگاری ندارد
فرقه های صوفیه هرکدام برای خود در قالب تشکیلات، قوانینی برای خود وضع کرده اند و به زعم خود این قوانین را نشانه ای برای مشروعیت و حتی افضلیت نسبت به سایر فرق قلمداد می کنند
از جمله دستاویز هایی که صوفیه برای خود دارند عدم فهم علماء و منتقدان ایشان از صوفیه است. ایشان معتقدند که علماء فقه باطن را نمی دانند و برای راهنمایی باطن باید پیر و مرشدی باشد که مورد تایید صوفیه است.