تصوف
یکی از عقاید اختلافی بین شیعه و صوفیه، اعتقاد به انسان کامل است که شیعه، انسان کامل را در وجود امام معصوم (ع) میداند اما صوفیان، انسان کامل را علاوه بر چهارده معصوم، برای قطب در صوفیه نیز بلامانع دانستهاند، که نکته مهم در تعریف انسان کامل است که تناقضگوییهای مختلفی در آن دیده شده است.
برخی از محققین علل دوام برخی از فرقههای صوفیه را حمایت حکومتهای وقت و قبیلگی بودن و تعصب طرفداران ذکر کردهاند. با دقت در تاریخ سلسلههای مختلف صوفیه در ایران و خارج از آن، این دو عامل به چشم میآید و از نمونههای بارزی که میتوان برای آن نام برد، سلسله صوفیه گنابادیه است.
شیعیان از ابتدا میانه خوبی با تصوف نداشته و راه اهلبیت (علیهم السلام) را راه واقعی هدایت میدانستند. عقیده به ولایت در میان شیعیان منحصر به دوازده نور پاک از ذریه پیامبر (ص) است و ولایت ایشان ملاک راهبری امت اسلامی است. اما ولی در میان اهل سنت منحصر به انوار اثنی عشره نیست. همین امر موجب استقبال نکردن شیعیان از تصوف بوده است.
یوسف مردانی شیخالمشایخ فرقه گنابادیه در سخنانی عجیب با استناد به روایتی، صفاتی را که مخصوص ذات باری تعالی بود را به حضرت محمد و علی (صلوات الله علیهما) نسبت داد و در ادامه نیز صوفیان را افرادی معرفی کرد که میتوانند به مقامی برسند که آنها هم ادعا کنند که دارای این صفات هستند.
یکی از انحرافات فرقهی صوفیه، که از بعضی مشایخ و سران آنان مانند حلاج و بایزید واقع شده است، مسئلهی شطحگویی و سخنان کفرآمیز بوده که به گفتهی موافقان این عقیده، این مسئله در حالت سُکر و جذبه واقع میشود. که به اعتراف نورعلی تابنده، کلام و سخنان این افراد چون در حالت خاصی بوده، کاملا بیربط و بیاساس است.
توکل از جمله ارکان عقاید صوفیه است که با افراط قدمای صوفیه به شدت دچار تغییر و تحریف شد. آنهم تا جایی که توکل را به معنای ترک هرگونه تلاش و کوشش و ارادهای در امور زندگی میدانستند، لذا از انجام هر کار و کوششی امتناع میورزیدند.
اکثر صوفیه برای شارب احترام خاصی قائل هستند و قدمتی بلند برای آن قائل هستند و علت بلند گذاشتن آن را اقتدا به امام علی (ع) میدانند. ولی محجوبی از مشایخ فرقه گنابادیه قدمت آن را به دوران حضرت عیسی (ع) برده و معتقد است که آن حضرت نیز شارب بلند داشته است!
سران تصوف برخی از ائمه اطهار (علیهم السلام) را صوفی دانستهاند. درحالیکه امام صادق (ع) از صوفیان بهعنوان دشمنان اهل بیت (ع) یاد میکند و خبر از شیعیان ساده لوحی میدهد که به صوفیه تمایل نشان میدهند و خود را شبیه آنان میکنند و خود را صوفی شیعه مینامند.
برخی از صوفیه نسبتهای ناروا به فقها و علمای ربانی زده و ایشان را علمای ظاهر و قشری خوانده و خود را رهبران طریقت و باطن میپندارند. از این رو مریدان خود را از ملاقات با علما و فقها نهی میکنند. اما باید دانست که این نسبت تهمتی ناروا بیش نبوده و از ترس آگاه شدن مریدان از انحرافشان چنین دستوراتی به آنها میدهند.
یکی از کتابهایی که بین عدهای از مردم خصوصا کسانی که به ادبیات و عرفان علاقهمندند، کتاب تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری است، اما برای عاملان به قرآن و عاشقان اهلبیت (علیهمالسلام)، این کتاب چیزی جز ذکر کرامتهای دروغ و نقل خیالبافیهای صوفیان نیست و ذکر فضایل امام صادق (علیهالسلام) در ابتدای کتاب به دلیل ایرادات مختلف نمیتواند تأییدی بر این کتاب و نویسنده آن باشد.
یکی از روشهای مهم در فرقههای مختلف، برداشت آزاد از هر چیزی است که در جهت پیشبرد اهداف آن فرقه راهگشا باشد؛ به همین دلیل در فرقه صوفیه از قرآن کریم و حتی ابیات شاعران نیز به این منظور تفسیر به رای شده است.
برخی به اشتباه عقیده دارند که عرفان و تصوف بصورت یکسان استعمال میشوند ولی عده زیادی معتقد هستند عرفان و تصوف با هم متفاوت بوده و هرکدام کارکرد خاص خود را دارد. از میان کسانی که عقیده دارد تصوف و عرفان با هم فرق میکنند، مولوی است. وی در اشعار خود به این امر اشاره کرده است.
یکی از عقاید بیاساس صوفیان نسبت به مقام نبوت، این است که آنان علاوه بر اینکه این مقام والا را برای اولیای خودشان قائلند، همچنین معتقدند که حالت خلسه و جذبه، شرط لازم برای رسیدن به مقام نبوت است، که با توجه به آیات و روایات این ادعا باطل و مردود است.
برخلاف کسانی که لفظ عارف و صوفی را یکسان دانسته و آن دو را مصداق مفهومی واحد تصور کردهاند، گروهی عارف و صوفی را دو مفهوم جدا در نظر گرفته و مصادیق آن دو مفهوم را نیز در خارج بصورت جداگانه قلمداد میکنند. یکی از کسانی که در اشعار خود به آن اشاره کرده است، حافظ شیرازی است.