مکاتب اهل سنت
روایتی از ابن عباس از پیامبر نقل شده است، که این روایت از قول کسی میباشد که اکثر علمای اهل سنت به اتفاق او را شخصی جاعل حدیث و وضاع دانستهاند و به همین راحتی میتوان این روایت را باطل اعلام کرد و این القاب از آن امیرالمؤمنین علی(ع) می باشد که شخصی در مقابل آن به جعل این حدیث به نفع خود پرداخته است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) دخترش فاطمه (علیها السلام) را خیلی دوست داشت و فرمود: «هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است.» اما با این اوصاف همین که پیامبراز دنیا رفت، فدک را که در زمان حیات به دخترش بخشیده بود، غصب کردند وفاطمه را ناراحت کردند و موجبات نارضایتی پیامبر را برای خود به ارمغان آوردند.
هنگامیکه فاطمه (علیها السلام) فدک را مطالبه کرد، ابوبکر گفت: شاهدی بیاور كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فدک را به تو بخشيده. حضرت فرمود: آيا از پيامبر (صلى الله عليه و آله) نشنيديد كه مىفرمود: «دخترم فاطمه سيّده زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آرى! بهخدا قسم شنيديم. فرمود: آيا سيده زنان اهل بهشت ادّعاى باطل مىكند؟!
حضرت فاطمه (علیها السلام) هنگام خروج از منزل به سوی مسجد از درب عمومی مسجد وارد شد و تعداد زیادی از زنان را همراه خود کرد. همهی این رفتارها دلالت بر یک استراتژی و تاکتیک بود که حضرت با این رفتار خواست هم از نظر عاطفی و هم از نظر سیاسی بر رفتار مسلمین اثر بگذارد و در یک فضای آماده ابوبکر و عمر را در غصب خلافت توبیخ کند.
احادیثی که از خلیفهی دوم روایت شده است، همهی آن چیزی نیست که او از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده است، و این تعداد حدیث نسبت به مسموعات او و سنتهای عملی پیامبر که او دیده است، خیلی کم است؛ چرا که عمر بسیار ملازم رسول خدا بوده و مطالب زیادی از ایشان شنیده و دیده، و پس از پیامبر نیز مدت زیادی در این دنیا بوده است.
علمای اهل سنت که تلاش میکنند یکی از ثقلین را، سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، به جای اهل بیت آن حضرت، معرفی کنند، باید بگویند که خلیفه مسلمین چرا از رسول خدا، احادیث کمی نقل نموده است، مقداری از احادیث را آتش زده، و خیلی از احادیث را در سینه محفوظ داشته و برای کسی نقل نکرده و به عالم برزخ منتقل نموده است.
دوران سیاسی امام باقر (علیهم السلام) یکی از سختترین شرایط سیاسی حکومت اسلام بود. دوران امامت حضرت (علیه السلام) با پنج تن از خلفای سفاک عباسی همزمان بود که هر کدام شرایط خاص به خود را داشتند و این امر امام را بر این کار وا میداشت که شرایطی را فراهم آورد تا بتواند در این ادوار به تبیین اسلام بپردازد.
هدف فاطمه (علیها السلام) از مطالبه فدک، فقط قطعه زمینی نبود، بلکه این منازعه برای او مفهوم گستردهای داشت تا بتواند از این طریق تاج و تخت حکومت غصب شده را بازستاند و امّتی را که به جاهلیت گذشتهی خود باز پس گشته است به راه اعتدال باز آورد. از این رو فدک سمبلی از معنائی عظیم است که هرگز در آن قطعه زمین نمیگنجد.
مهمترین گمشده امروز مسلمانان، اهل بیت پیامبر هستند. تمسک و محبت و مودت به اهل بیت یعنی عمل به رهنمودهای اهل بیت، کما اینکه تمسک به قرآن یعنی عمل به دستورات قرآن. صرف محبت اهل بیت کافی نیست، بلکه باید به روایات، فقه و اخلاق و سیره اهل بیت عمل کنیم، و این همان مرام و مکتب شیعه است که حقیقتی است گمشده نزد برادران اهل سنت.
سید محمد باقر صدر معتقد است طرح مسأله فدک از سوی فاطمه (علیها السلام) یک حرکت سیاسی است زیرا فدک سمبل یک هدف بزرگ و انقلابی همهجانبه علیه حاکمیت وقت است. حاکمیتی که اساس آن در سقیفه، توسط حزب سه نفری ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح پیریزی شده بود و فاطمه (علیها السلام) با این کار خواست از ولایت و غدیر حمایت کند.
هنگامیکه ابوبکر فدک را به بهانه اینکه پیامبران ارث نمیگذارند غصب کردند، حضرت فاطمه (علیها السلام) برای احقاق حق خودشان به آیات زیادی استدلال کرده و فرمودند در قرآن آمده که پیامبران ارث میگذارند چنانچه یعقوب و سلیمان و داوود ارث گذاشتند، بنابراین آیا در کتاب خدا نازل شده است که فاطمه (علیها السلام) دختر رسول خدا ارث نمیبرد!؟
خطبه فدکیه را بزرگان شیعه و سنی نقل کردهاند. ابن طیفور عالم بزرگ اهل سنت در کتاب بلاغات النساء قضیه فدک را به صورت مبسوط نقل کرده و میگوید: برخی گفتهاند این خطبه، ساخته فرد دیگری است در حالیکه چنین چیزی صحیح نیست و این خطبهی شناخته شدهای است و همواره بزرگان ما این خطبه را در خصوص آل ابیطالب به فرزندانشان آموزش میدهند.
سخن خليفه در قضیه فدک مخالف آیات صریح قرآن است زیرا قرآن صراحتاَ اعلام میکند که پیامبران از خود ارث میگذارند. بنابراین اگر واقعاَ پیامبران ارث نمیگذارند، چرا پیامبر ( صلی الله علیه و آله) آن حکم الهی را به دخترش زهرا (علیها السّلام) که تنها وارث او بود، نگفت و به فردی گفت که اصلا با موضوع ارتباطی نداشت؟
از جمله بدعتهایی که همچنان تا این روزگاران نیز در نمازهای جماعت مسجدالحرام و مسجدالنبی بهوفور دیده میشود، سجده بر باسن شخص جلویی است و دلیل مشروعیت کار خود را نیز دستور خلیفه میدانند. که در پاسخ میگوییم: مذهب و شریعتی که چنین متأثّر از گفتار، رفتار و اوامر خلیفه است، را باید پیرو «سنّت نبوی» دانست یا سنت خلیفه.