نورعلی تابنده
در حالی که اکثریت مردم ایران چهارشنبه سوری را عملی خلاف دین و قانون و عقل می دانند و به آن به عنوان یک رسم خرافی که صدمات و خسارات جبران ناپذیری به همراه دارد نگاه می کنند؛ در اواخر سال 1394 نورعلی تابنده قطب پیشین فرقه دراویش گنابادی با شرکت در مراسم چهارشنبه سوری در جلوی درب منزلش، این رسم خرافی را تایید و به آیات قرآن مستند کرد.
جملاتی در بین ما منسوب به اهل بیت(ع) مشهور شده است درصورتی که با اندک تاملی این امر روشن خواهد شد که آن کلام از زبان امام معصوم بیان نشده است و نباید آنها را به امام معصوم(ع) نسبت داد.
یکی از چالشهای فرقههای صوفیه، بعد از فوت قطب برای تصاحب جایگاه قطبیت شروع میشود. در سلسله سلطانعلیشاهی با مرگ نورعلی تابنده، برای تصاحب چایگاه قطبیت بین مهندس جذبی، محمد اسماعیل صلاح شروع شده است و هنوز این درگیری ادامه دارد.
نورعلی تابنده روز سوم اسفند را در کمال ناباوری روز درویش تعیین کرد، این در حالی است که در این روز هیچ گونه اتفاق خاص عرفانی و معنوی نیفتاده و این روز مصادف با کودتای رضاخان می باشد که نتیجه آن حکومت ظالمانه پهلوی است.
یکی از ویژگی هایی که برای اقطاب صوفیه ذکر کرده اند، علم الهی داشتن آنهاست، در صورتی که در موارد مختلف به اثبات رسیده است که اقطاب صوفیه از مطالب علمی ساده بی خبر هستند چه رسد به داشتن علوم الهی و دانستن راهای سلوک؛ برای نمونه می توان از جهل نورعلی تابنده به نادرست بودن جمله مشهور ان الحیاة عقیده و جهاد اشاره کرد که ازحیث سندی و معنایی با روح تعالیم قرآنی سازگار نمی باشد.
اقطاب صوفیه مدعی رسیدن به قله های معرفت الهی هستند. در صورتی که در شناخت ساده ترین فضائل اهل بیت(ع) همچون دشمنان آن حضرات پای در گل مانده اند. نورعلی تابنده، شهادت که یکی از فضائل حضرت زهرا(س) است را انکار کرده و ادعای وهابی های کثیف را بر زبان خود جاری نموده بود.
جانشینی امام زمان(عج) در عصر غیبت به عالمان دینی واگذار شده است و طبق مستندات شرعی، فقهاء دارای وظایفی از جمله گرفتن وجوهات شرعی مانند خمس می باشند و دخالت دیگران در این امور توسط دیگران دلیل شرعی ندارد و خلاف شریعت می باشد ولی بعضی اقطاب صوفیه از جمله نورعلی تابنده، برای گرفتن وجوهات شرعی نماینده در شهرها مشخص می نمود که این امر خلاف شریعت می باشد.
طبق نظر صوفیه متولی شریعت، مجتهدان و عالمان دینی هستند و اقطاب صوفیه متولی طریقت می باشند. لذا اقطاب صوفیه نباید در امور فقهی اظهار نظر کنند چون در حیطه وظایف آنها نیست. نورعلی تابنده درباره استهلال ماه رمضان اظهار نظری داشته که ملاک در فهمیدن اولین روز ماه، رویت ماه نیست؛ در صورتی که روایات اهل بیت(ع) ملاک را رؤیت ماه می دانند.
دراویش فرقه صوفیه گنابادی قائل به نماز جمعه نیستند، ولی در طول هفته دو بار اقدام به برپایی مراسمات خود در خانقاه می کنند که یکی از آنها در شب های جمعه است. نورعلی تابنده در راستای پرداختن به اهمیت این مراسم ادعا می کند که مراد از ذروالبیع در آیه شریفه، ترک کسب و کار از شب جمعه است.
متصوفه بر این اعتقاد هستند که به هر شخصی از هر طبقه و مذهب و مشربی باید به دید احترام نگریست و حتی جنگ و نزاع و دشمنی بر سر مسائل دینی را کنار گذشت و با آنها دوستی کرد. از این رو نورعلی تابنده میگوید: اگر شمر هم به منزل من بیاید به او خدمت میکنم. این درحالی است که خداوند متعال در قرآن کریم مؤمنان را از دوستی و همنشینی با دشمنان خدا و اهلبیت (ع) برحذر داشته است.
نورعلی تابنده در ایام جوانی اعتقادی به شعار عدم دخالت در سیاست نداشت و ارتباط بسیار نزدیکی با اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی داشت. نهضتی که با نابودی رژیم پهلوی مخالف بود و همکاری وسیعی نیز قبل و بعد از انقلاب با آمریکاییها داشتند. همچنین گروهک سازمان منافقین همگی از اعضای نهضت آزادی بودند و بازرگان بارها به حمایت از آنها پرداخت و آنان را فرزندان خود معرفی کرد.
ازجمله قانونی که سالها بزرگان صوفیه آن را مطرح کردند این است که در هر زمان فقط یک نفر میتواند قطب باشد ولی در کمال تعجب، محمد اسماعیل صلاحی بعد از انتشار نامه اول خود مبنی بر فرمان قطبیت صلاحی توسط نورعلی تابنده، ایشان نامه دومی از نورعلی تابنده مبنی بر فرمان قطبیت صلاحی و جذبی هر دو با هم در یک زمان، منتشر کرد!!!
نور علی تابنده قطب سابق طریقت درویشی گنابادیه، به عنوان انسان کامل و مهدی زمان! را در چهارچوب ویژگیها و توصیفات مذکور قرار دهیم. انسان کاملی که معصوم است! عالم به همه علوم عالم است، الهامات غیبیه را دریافت میکند، از باطن افراد مطلع است، عارف و زاهد زمانه است و ...وی اذعان میکند که نامههای دراویش را نمیخواند، چون فرصت نمیکند! و در جواب درویش بیچاره به دروغ میگوید: نامهها جواب ندارند!
بعد از به قطبیت رسیدن سید علیرضا جذبی، وضعیت در فرقه سلطان علیشاهی به حدی بحرانی شده است که حتی زنانی که در این فرقه از جایگاهی برخوردار نیستند، قطبیت او را زیر سؤال میبرند.همسر مصطفی آزمایش در سخنانی عجیب، تجدید بیعت را امری الزامی و اجباری نمیداند، چراکه معتقد است دارای حق انتخاب است. این درصورتی است که ملاسلطان گنابادی بقای دین و حتی درویشی یک مرید را به بیعت با مرشد مشروط کرده است.