نورعلی تابنده

طبق نظر صوفیه متولی شریعت، مجتهدان و عالمان دینی هستند و اقطاب صوفیه متولی طریقت می باشند. لذا اقطاب صوفیه نباید در امور فقهی اظهار نظر کنند چون در حیطه وظایف آنها نیست. نورعلی تابنده درباره استهلال ماه رمضان اظهار نظری داشته که ملاک در فهمیدن اولین روز ماه، رویت ماه نیست؛ در صورتی که روایات اهل بیت(ع) ملاک را رؤیت ماه می دانند.

نورعلی تابنده در ضمن یک سخنرانی، مطالبی نادرست در مورد جایگاه عایشه نزد رسول خدا (ص) و همچنین عکسالعمل او هنگام شنیدن خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) نقل نموده که با واقعیتهای تاریخی ناسازگار است. جای تعجب است، کسی که مدعی ارشاد انسانها در راههای ملکوت است چگونه به سادهترین مطالب تاریخی جهل دارد!

نورعلی تابنده قطب سابق دراویش گنابادی که خود را ولی خدا و صاحب علم اهلبیت علیهمالسلام میدانست، در ضمن سخنرانیش بیان داشته که امام حسین علیهالسلام مظلوم نبوده است. در صورتی که معصومین علیهمالسلام یکی از ویژگیهای امام حسین علیهالسلام را مظلومیت ایشان میدانند.

نورعلی تابنده قطب سابق دراویش گنابادی که خود را ولی خدا و صاحب علوم اهل بیت علیهمالسلام میدانست، کلامی را به امام حسین علیهالسلام نسبت داده که محققین، آن جمله را شعر شاعری عراقی میدانند، که در بین مردم به امام حسین علیهالسلام نسبت داده شده است.

نورعلی تابنده، حد سارق را در مرتبه اول و دوم، بریدن یک بند انگشت دانسته، این درحالی است که طبق روایات معصومین علیهمالسلام، در مرتبه اول دست راست سارق بریده میشود و در مرتبه دوم پای چپ او بریده خواهد شد.

«نورعلی تابنده»، بارها در مباحث فقهی، اظهارنظر اشتباه کرده است، در حالی که اقطاب صوفیه اعتقاد دارند «اقطاب» باید در مباحث طریقتی اظهارنظر کرده و در امور شریعت دخالت نکنند؛ پس «نورعلی تابنده»، خلاف مبانی خود عمل کرده است.

«شبلی» یکی از بزرگان متصوفه است که طبق منابع متصوفه، فقیه سنی مذهبی است که در شیوه سلوکی خویش، دارای اعمالی است که با تعالیم مکتب معصومین (ع)، ناسازگار است.

نورعلی تابنده، تلاش کرده جلالالدین محمد بلخی (مولوی) را معتقد به مذهب شیعه معرفی کند؛ در حالی که با بررسی آموزههای بیان شده در کتاب مثنوی، و همچنین در فضای اعتقادی خانواده او، گرایشات بسیار هماهنگی، با اهلسنت مشاهده میگردد.

«نورعلی تابنده»، با انکار تنشهای شدید بین خاندان رسالت و غاصبان خلافت، تلاش کرده همسو با اندیشههای اهلسنت، حوادث بعد از وفات رسولخدا(ص) را تحریف کند.

نورعلی تابنده، برای توجیه دستبوسی که صوفیان به هنگام دیدن رفقای درویش خویش انجام میدهند، به بوسیدن دست حضرت زهرا (س) توسط رسول خدا (ص)، استشهاد کرده؛ در حالی که علت انجام این عمل، توسط رسول خدا (ص) اشتیاق ایشان به بهشت بوده و هیچ ارتباطی با رابطه مرید و مرادی ندارد.

نورعلی تابنده، أویس قرنی را به عنوان یکی از بزرگان خویش که به مقام شهادت نرسیده، مطرح کرد؛ این در حالی است که طبق شهادت تاریخ، او کنار امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین، به مقام شهادت نائل آمد.

نورعلی تابنده تلاش داشته رابطه حضرت زهرا(س) و خلفا را مسالمتآمیز نشان دهد، این درحالی است که کتابهای تاریخی، گواه ظلمهای متعدد خلفا به خاندان رسالت، مخصوصاً حضرت زهرا(س) است.

نورعلی تابنده، اختلافات حضرت زهرا(س) با خلفا را جزئی دانسته و قائل شده که خلفا نسبت به حریم حضرت زهرا(س)، با احترام برخورد میکردند؛ در حالی که تاریخ، خلاف این مسئله را نشان میدهد.

نورعلی تابنده، در ضمن بیان مکاشفهی یکی از مریدان خویش مدعی شده که ارواح اقطاب گنابادی بر بالین محتضر، حضور پیدا کردهاند؛ در صورتی که طبق روایات معصومین(ع)، این ویژگی مختص معصومین(ع) است و هیچ شخص دیگر در این امر، با آنها شراکت ندارد.