نامهی ناخوانده...
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب - قطب در ديدگاه صوفيه دارای مقام عصمت است و همچون آب کری است که هیچ چیزی آن را آلوده و نجس نمیکند. به همین دلیل انجام اموری که برای دیگران گناه تلقی میشود، هیچ تأثیری در پیر و مرشد صوفیه ندارد و واضح است چنین پنداشت معصومانه از فردی غیر معصوم چگونه میتواند انسانهای بیگناه را به کام هوسبازیها ، قدرتطلبیها و شهوتجوییهای عدهای معدود در اندازند که تاریخ معاصر آکنده از شواهد تاسفبار این ماجراست .
قطب در این فرقه انسان کامل است و این باور با عقیده صحیح شیعه سازگار نیست. البته به یک معنا مىتوان گفت در هر زمان قطب و انسان کاملى وجود دارد، ولى آن قطب و انسان کامل غیر از امام معصوم (علیهالسلام) نیست. به این معنا، در زمان ما نیز قطب وجود دارد و آن قطب، وجود مقدس حضرت ولیعصر، امام زمان (علیهالسلام) است.
سبط بن جوزي از علماي اهل سنت در تذكرة الخواص نقل ميكند: پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) فرمود: «ستارگان امان اهل آسمانند، اگر نابود شوند اهل آسمان نيز نابود ميگردند. اهلبيت من امان ساكنين زمين ميباشند، پس اگر اهل بيت من وجود نداشته باشند اهل زمين نيز هلاك ميگردند.»[1]
آموزهها و تعالیم تشیع راستین هرگز این عقیده را برنمیتابد که غیر از امام معصوم (علیهالسلام) در هر زمانى باید انسان کامل دیگرى نیز وجود داشته باشد که شخصیت او مثل امام معصوم(علیهالسلام) مطلق و بىهیچ پیرایه و نقصى است و باید مانند امام معصوم(علیهالسلام) در برابر او نیز تسلیم کامل و مطلق بود .
علاوه بر اینکه برخى از صوفیه در این راستا معتقدند که وجود قطب با وجود امام زمان (علیهالسلام) اتحاد پیدا مىکند، و به عبارت دیگر قایل به مهدویت نوعىه هستند و مىگویند امام زمان(علیهالسلام) شخص خاصى نیست، بلکه آن امام زمان نوعى در هر زمانى در جسم و کالبد قطب آن زمان حلول مىکند!
نیکلسن مستشرق صوفی پژوه می نویسد: «همانطوری که اعتقاد به وسائط بین خالق و خداوند در میان فلاسفه کلیسا رواج کامل یافته بود، صوفیه هم به اشخاصی بنام « قطب و پیر» متوسل می شدند و می گفتند اگر انسان به خود واگذار شود گمراه خواهد شد. غلو در مقام پیر و مرشد تا آنجا بود که آنان را روحاً و متحداً با خدا می شمردند و اعمالشان را اعمال خدا می دانستند.[2]
اعضای فرقه گنابادیه، باید مطیع محض اوامر قطب باشند، این در حالی است که در مکتب اهل بیت فقط باید مطیع اوامر الهی بود و اگر بناست اطاعتی در میان باشد، اطاعت از خداوند و دستورات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم اسلام) است و لاغیر، همچنین صوفیان معتقدند که اذکار و اوراد و بلکه همه اعمال، باید با اجازه شیخ و قطب باشد وگرنه به کلی بیتأثیر است و عباداتشان هیچ نفعی برای ایشان نخواهد داشت.
حال نور علی تابنده قطب سابق طریقت درویشی گنابادیه، به عنوان انسان کامل و مهدی زمان! را در چهارچوب ویژگیها و توصیفات مذکور قرار دهیم. انسان کاملی که معصوم است! عالم به همه علوم عالم است، الهامات غیبیه را دریافت میکند، از باطن افراد مطلع است، عارف و زاهد زمانه است و ...وی اذعان میکند که نامههای دراویش را نمیخواند، چون فرصت نمیکند! و در جواب درویش بیچاره به دروغ میگوید: نامهها جواب ندارند!
البته اگر وی مدعی باخبری از غیب و علم لدنی است، قائدتا نباید نیازی به خواندن نامه باشد. آن درویش بیچاره، مفلوک و مغفول شده، به گمان گرفتن دستورالعملی و نهایتا وصال به حق! نامهای مینویسد که مرادشان بدون خواندن نامه به دروغ میگوید که نامه بیجواب است.
این حجم از احمق پنداری مریدان توسط جناب قطب شگفت انگیز و البته تأسفبار است. کاش فقرای بیچاره هرچه زودتر به خود بیایند و بیش از این دنیا و آخرت خود را به دست این بیدینان و مفسدان تباه نسازند
پینوشت:
[1]. سبط بن جوزي، تذكرة الخواص الامة، نشر شریف الرضی، قم، 1376، چاپ سوم، 1285، ص182
[2]. نیکلسن، تاریخ تصوف، به نقل از ارمغان خانقاه، محمد تقی رهبر،ص 256
افزودن نظر جدید