نقد ابن تیمیه
از جمله شبهات اساسی وهّابیت در موضوع مهدویت شبههی «عدم امکان طول عمر آن حضرت» است؛ ابنتیمیه، بنیانگذار فرقهی ضالّهی وهّابیت در شبههای گوید: «عمر طولانی و بیش از معمول، آن هم بیش از هزار سال در امّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) موضوعی است که دروغ بودن آن آشکار است. که پاسخ میگوییم طولانی بودن عمر امکان عملی دارد.
سعادت از جمله مسائلی است که انسانها در زندگی خود آن را جستجو میکنند. ابنتیمیه نیز به دنبال سعادت و تبیین آن است که در این میان چارهای جز استفاده از عقل و فطرت ندارد. اما او تنها عقل و فطرت خود را ملاک سعادت حقیقی میداند.
عقل به عنوان موهبتی الهی به مثابه حجت باطنی است. با این نعمت است که انسانی به دنبال کسب شناخت و حقیقت رفته و آن را جستجو میکند و با کشف حقیقت قلب خود را زنده میسازد. این در حالی است که ابنتیمیه این مسیر را برعکس طی نموده و قائل است که ابتدا باید از قلب بهره برد.
فرقه وهابیت از اساس و ریشه هیچ حرفی برای گفتن نداشتند چرا که این فرقه که موسس آن محمد بن عبدالوهاب است هم در زمان خود جایگاه نداشته و علی رغم تذکرات اطرافیان باز راه خود را ادامه داد تا اینکه مورد انتقاد علما و بزرگان قرار گرفت. او حتی در میان خانواده خود هم مورد نکوهش واقع شد، تا اینکه حکومت وقت و حمایتهای انگلیس باعث شد تا قوت و قدرت یابد و از اینجا بود که فتوای قتل همگان را صادر کرد.
در تاریخ اسلام، در زمان حمله مغولها، حکومت قدرتمند بغداد نابود شد، ولی با درایت علمای اسلام، خصوصاً فقهای شیعه مانند خواجه نصیرالدین طوسی و ... حاکمان مغول به اسلام مشرف شدند. در این میان برخی از علمای مذاهب مخالف تشیع مانند ابن تیمیه، دست به شورش زدند و با سخنان باطل خود در میان مسلمانان تخم نفاق و کینه را گسترش دادند و دین اسلام را دینی تحریف شده دانسته فتاوای عجیبی صادر کردند.
سردمدار وهابیت ابنتیمیه حرّانی مخالفت خود را با احادیث فضایل اهلبیت بیان کرده است که در این مقاله به برخی از آنها اشاره میکنیم و از خوانندگان گرامی به قوت استدلال و استحکام بیان ابن تیمیه که در این مقاله میآید، توجه کنند که وی چگونه بدون ارائه هرگونه دلیل و مدرک، به راحتی روایات وارده در کتابهای خودشان را انکار کرده است.
ابنتیمیه مؤسس فرقه سلفیه است. ابنتیمیه به راحتی حکم به تکفیر شیعیان میدهد و شیعه را از خوارج بدتر می داند. سلفیهای معاصر نیز به پیروی از ابنتیمیه چنین افکاری دارند.
در حالی که بیشتر بزرگان و علمای اهل سنت بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری و آغاز غیبتش در سال 260 هجری صراحت دارند، اما ابنتیمیه حرّانی، تئوریسین فکری وهّابیت میگوید: «محمد بن جریر طبری و دیگر علمای علم تاریخ و انساب گفتهاند: حسن بن علی عسکری (علیهما السّلام) فرزندی نداشته و اولادی هم از خود باقی نگذارده است.»
ابن تیمیه در راستای پیروی از سیره بنیامیه، مبنی بر کاستن از جایگاه والای اهلبیت (علیهمالسّلام) و اهانت به آن حضرات، در یاوهای دیگر به حزن و اندوه حضرت زهرا در فراق پدر بزرگوارش اعتراض و آن را مورد نکوهش قرار داده است. همچنین وی در بسیاری از موارد، فضایل آن حضرت که مورد اتفاق شیعه و سنّی است را انکار نموده است.
اعتقادات وهابیت در موضوع توحید اعتقاداتی سست و بیپایه است. اعتقادی که منشاء آن، برگرفته از روایات کتابهایی مشهور به صحاح ستّه اهلسنت است. از باب نمونه یکی از معتقدات ابنتیمیه، بنیانگذار فرقه وهّابیت، اعتقاد به جسمانیت خداوند سبحان و اثبات لوازم آن همچون داشتن صورت، دست، پا و کارهایی چون راه رفتن، خندیدنش و مانند اینهاست.
قرآن به عنوان منبعی الهامبخش مورد توجه عالمان جهان اسلام است. ابنتیمیه نیز از این امر مستثنی نیست و با عدم قبول مجاز در قرآن، به مخالفت با علمای جهان اسلام ایستاده است. این در حالی است که مجاز از حقیقت ابلغ است و افزون بر آن علمای نخستین اهل سنت به مجاز اشاره کرده و آن را تایید کردهاند.
عقل به عنوان یکی از منابع شناخت در درک مفاهیم و مبانی مورد استفاده قرار میگیرد. این در حالی است که در یکی از شاخصههای اصلی در مبانی سلفیه، عقلستیزی و مخالفت با کارکردهای عقلی است. همین امر سبب شده است که سلفگراها در باب خداوند قائل به تشبیه و تجسیم گردند.
در این که ابن تیمیه ناصبی است یا شیعه ستیز اختلاف وجود دارد. اکثر علمای شیعه معتقدند که ابن تیمیه ناصبی و اهل بیت ستیز است. اگر کسی به کتاب منهاج السنه مراجعه کند، مشاهده خواهد کرد که ابنتیمیه ناصبی است.
بیشتر علمای اهل سنت بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری و آغاز غیبتش در سال 260 هجری صراحت دارند، از باب نمونه مسعودی شافعی، یکی از بزرگان شافعی مذهب در کتاب معتبر «مروج الذّهب» تصریح به ولادت حضرت مهدی کرده است. اما در این میان، گروهی از شبههگران وهّابی با ترفندهای گوناگون به تشکیک در این موضوع پرداختهاند.