عصمت
دو دیدگاه در باب اثبات عصمت انبیاء بر محور حکمت الهی مطرح است. دیدگاه اول متعلق به اهلسنت است که عصمت را تنها در باب دریافت وحی از باب معجزه واجب میدانند. اما این نظر با انجام گناهان در عرصههای دیگر زندگی انبیاء سازگاراست که این موجب تنفر از ایشان میشود.
امام حافظ شرع بوده و حافظ شرع باید معصوم باشد. چرا که او شرع را به ما منتقل میکند و در صحت انتقال آن عصمت شرط است. در این صورت امام باید معصوم باشد تا توان حفاظت از شرع را داشته باشد. از سوی دیگر امت نیز نمیتوانند امام را از احتمال خطا در انتقال معارف بازدارند، چرا که ایشان نیز مشتکل از افراد بوده و احتمال خطا در ایشان نیز است.
اهلسنت به دو دلیل در امام عصمت را شرط نمیدانند: 1. شناسایی شخص معصوم در توان خداست و افزون بر این احکام دینی بر همه آشکار است. در پاسخ باید گفت که بنا بر رای شیعیان امام معصوم توسط امام مشخص شده و آشکار بودن احکام در عمل امام موثر نیست.
عصمت امام، به عنوان مسالهای پر اهمیت از دیرباز مورد توجه بوده است. از اینروی عقل بر آن، مهر صحت نهاده و نبودن امام معصوم را در میان انسانها منجر به تسلسل میداند. چرا که هیچگونه امری همچون عدالت نفسانی و... تا زمانی که در پرتو تایید الهی قرار نگیرید (یعنی عصمت)، جواز خطا را در کسی زائل نمیکند.
عصمت برای امام ضرورت ندارد، چرا که ما توان انتخاب امام معصوم را نداشته و افزون بر آن نیز امامانی همچون ابوبکر، عمر و... دارای عصمت نبودهاند؛ پاسخ به این گفتهها: اولا ابوبکر و... از سوی خداوند به عنوان امام مشخص نشدهاند و اجماعی بر امامتشان محقق نگشته است، ثانیاً خداوند امام را مشخص کرده و این از وظایف بشر نیست.
عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در امور دنیوی مبتنی بر دلایل عقلی و نقلی است. از آنجا که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با حقیقت موجودات در ارتباط است، در این صورت دچار خطا نمیشود. اشتباه زمانی که با تصویرهای ذهنی به دنبال کشف حقیقت بود. این مساله در آیات قرآن نیز تاکید شده است.
عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اقسام گوناگونی دارد. عصمت در دریافت وحی که مورد پذیرش عالمان اسلامی قرار گرفته است؛ عصمت در ابلاغ وحی که با مخالفت روبرو گشته است، در حالیکه اگر عصمت در ابلاغ وحی مورد قبول قرار نگیرد، هدف از بعثت پیامبران زیر سوال خواهد رفت.
بخشی از آیات قرآن کریم دربردارنده ویژگیهای پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) است. آیه 42 سوره توبه نیز از این امر مستثنی نبوده و به اذن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای عدم ورود منافقین به جنگ تبوک پرداخته است. برخی با بهانهجویی در صدد تنقیص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با توجه به این آیه هستند که صحیح نیست.
برای اثبات عصمت اهل بیت موارد متعددی از قرآن و روایات وجود دارد. آیات فراوانی وجود دارد که عصمت ائمه اطهار را ثابت می کند و نیازی به استدلالات عقلی نیست. همچنین روایات بسیاری که حجت را بر همگان تمام کرده است. یکی از این روایات روایت الحق مع علی و علی مع الحق است.
آیه اولیالامر یکی از آیاتی است که در راستای اثبات ولایت امام علی (علیهالسلام) استفاده میشود. این آیه دلالت بر لزوم اطاعت مطلق از اولیالامر دارد که از اینروی باید، ایشان معصوم باشد؛ چرا که در غیر اینصورت قبح عقلی لازم میآید و تنها شخصی که پس از پیامبر معصوم بود، امام علی (علیهالسلام) است.
معیار حق و باطل کیست؟ معمولا برای ارزشگذاری در هر مبحثی، یک ملاک و معیار و یا یک واحد اندازه گیری وجود دارد که آن مقیاس و معیار، ملاکی برای میزان مرغوبیت قرار میگیرد و از این جا میتوان به اهمیت آن پی برد. چون در واقع هر چیزی که در آن دایره قرار میگیرد به واسطه آن معیار محک خواهد خورد. از آن جایی که دین اسلام یکی از ادیان بزرگ الهی...
سلفیه شیعه را متهم به غلو میکنند. آنان میگویند چون شیعه قائل به عصمت ائمه است، غالی است. این در حالی است که اگر اعتقاد به عصمت غیر پیامبر، غلو باشد، سلفیه نیز غالی هستند، چون قائل به عصمت جمعی صحابه هستند.
اهلسنت از ديرباز در موضوع مصحف فامطه (علیهاالسّلام) اشكال میكنند كه چگونه ممكن است كه ملائكه با غير پيامبر صحبت كند، آيا اين مطلب با خاتميت پيامبر در تعارض نيست؟ که در جواب میگوييم: آلوسی مفسر بزرگ اهلسنت بعد از نقل روايتی در همين باره میگويد: روايات بسياري وارد شده كه صحابه ملائكه را میديدند و سخن آنان میشنيدند.
آیه سی و سوم از سوره احزاب بر پاکی اهلبیت (علیهمالسلام) دلالت دارد. اما سوال این است که مصداق اهلبیت در این آیه چه کسانی هستند؟ آلوسی معتقد است که اهلبیت افزون بر حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله)، علی (علیهالسلام)، فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، حسنین (علیهماالسلام)، شامل دیگران نیز میشود. دلیل وی سیاق آیات است که با روایات معتبر مخالف سیاق، رد میشود.