عصمت امامان شیعه در نگاه محمد بن عبدالوهاب
خلاصه مقاله
محمد بن عبدالوهاب درباره عقیده شیعه مبنی بر عصمت ائمه (علیهمالسّلام) میگوید: «اثبات و ادعای عصمت برای امامان، از دروغها و افترائات شیعه است که هیچ دلیلی از کتاب و سنت و اجماع و قیاس صحیح و عقل سلیم ندارد و خدا بکشد آنها را که چنین اعتقادی دارند.» در پاسخ به او باید گفت که درباره عصمت امامان شیعه، که اهلبیت پیامبرند، دلایل متعددی از قرآن وجود دارد. از جمله: آیه امامت، آیه اولی الامر و آیه تطهیر؛ طبق آیه امامت، خداوند ستمکاران را شایسته مقام امامت نمیداند. بنابراین با توجه به اینکه، هر گنهکاری ستمکار خوانده میشود، چارهای جز پذیرش عصمت امام باقی نمیماند.
متن مقاله
محمد بن عبدالوهاب درباره عقیده شیعه مبنی بر عصمت امامان معصوم (علیهمالسّلام) میگوید: «اثبات و ادعای عصمت برای امامان، از دروغها و افترائات شیعه است که هیچ دلیلی از کتاب و سنت و اجماع و قیاس صحیح و عقل سلیم ندارد و خدا بکشد ایشان را که چنین اعتقادی دارند.»[1]
در پاسخ به وی باید گفت که درباره عصمت امامان شیعه، که اهلبیت پیامبرند، دلایل متعددی از قرآن موجود است که به چند مورد از آنها اشاره میشود:
- آیه امامت؛
قرآن، ستمکاران را شایسته مقام امامت نمیداند و میفرماید: «وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ.[بقره/124] (به خاطر آورید) هنگامیکه خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد، خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند).» با توجه به اینکه در فرهنگ قرآن، هر گناهکاری ستمکار خوانده میشود،[2] چارهای جز پذیرش عصمت امام باقی نمیماند. برخی مفسران اهلتسنن اعتراف کردهاند که: «این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره، معصومند و فاسقان شایستگی امامت را ندارند.»[3]
- آیه اولی الامر؛
طبق این آیه شریفه، خدای تعالی همه مردم را به اطاعت از اولی الامر فرا میخواند و اطاعت از آنها را همانند اطاعت از خود و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میداند و میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً.[نساء/59] ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.» این اطاعت به دلیل آنکه قید و شرطی به همراه ندارد، اطاعتی همه جانبه و بیچون و چرا است. این مطلب جز با عصمت اولوا الامر سازگار نیست؛ زیرا این سرسپردگی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کجروی و کجاندیشی در امان باشد و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود، نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است، نخواند.[4] فخررازی در عین حالیکه به دلیل توانایی زیاد در شبههافکنی، امام المشککین خوانده میشود، دلالت این آیه را بر عصمت میپذیرد، ولی منظور از اولوا الامر را نخبگان امت میداند.[5] این در حالی است که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در پاسخ به پرسشی در این زمینه، از امامان دوازدهگانه شیعه نام برده و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی میکند.[6]
- آیه تطهیر؛
آیه «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً.[احزاب/33] خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.»، از آیاتی است که به روشنی، بر عصمت اهلبیت (علیهمالسّلام) دلالت دارد و بر پاکی و طهارت آنان تأکید میورزد.[7] بر اساس این آیه، اراده ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلق گرفته است که هرگونه پلیدی را از اهلبیت (علیهمالسّلام) بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس و پلیدی میشمارد،[8] تفسیری جز عصمت را بر نمیتابد.
پینوشت:
[1]. رسالة فی الرد علی الرافضة، محمّد بن عبدالوهاب، ص 27.
[2]. المیزان، محمد حسین طباطبایی، مکتبة النشر الاسلامی، قم، ج 1، ص 276.
[3]. «فیه دلیل علی عصمة الانبیاء من الکبائر قبل البعثة و انّ الفاسق لا یصلح للامامة» تفسیر البیضاوی، عبدالله بن عمر بیضاوی، دار الفکر، بیروت، ج 1، ص 398.
[4]. المیزان، محمد حسین طباطبایی، مکتبة النشر الاسلامی، قم، ج 4، ص 378 و 401.
[5]. التفسیر الکبیر، فخر الدین رازی، ج 10، ص 116.
[6]. اثبات الهداة، حر عاملی، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ج 1، ص 501.
[7]. المیزان، محمد حسین طباطبایی، مکتبة النشر الاسلامی، قم، ج 16، ص 309 ـ 313.
[8]. روح المعانی، سید محمد آلوسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 22، ص 12.
افزودن نظر جدید