اثبات عصمت حضرت علی از روی حدیث«علي مع الحق والحق مع علي»
خلاصه مقاله
روایتی در منابع فریقین نقل شده است که از شهرت تام برخوردار است و کسی نمیتواند به همین سادگی آن را رد کند، مگر اینکه مغرض و معاند باشد. حدیث مشهور «علی مع الحق و الحق مع علی» با عبارتهاى مختلف در كتابهاى اهل سنت با سند صحيح نقل شده است. این روایت از رواياتى است كه عصمت اميرمؤمنان (عليهالسلام) را ثابت مىكند. طبيعى است كه اگر عصمت آن حضرت ثابت شود، عصمت بقيه ائمه (عليهمالسلام) نيز ثابت خواهد شد.
متن مقاله
روایت بسیار زیبا و گوهربار که از لسان حضرت رسول در مورد امام علی خارج شده است، مایه فخر و مباهات شیعه است. نبی مکرم اسلام، حضرت علی را همراه با حق میداند، و این کلام در منابع متعدد فریقین آمده است.
ابويعلى موصلى در مسند خود مىنويسد: «عبدالرحمن بن أبی سعيد عن أبيه قال كنا عند بيت النبی فی نفر من المهاجرين و الأنصار فخرج علينا فقال ألا أخبركم بخياركم قالوا بلى قال خياركم الموفون المطيبون إن الله يحب الخفی التقی قال: و مر علی بن أبی طالب. فقال: الحق مع ذا الحق مع ذا.[1] عبد الرحمن بن أبى سعد از پدرش نقل كرده است كه ما با عدهاى از مهاجرين و انصار در كنار خانه رسول خدا نشسته بوديم كه على بر ما وارد شد، رسولخدا فرمود: آيا مىخواهيد كه شما را از بهترين فردتان آگاه كنم؟ گفتند: بلى! فرمود: بهترين شما كسانى هستند كه به عهد خود وفادارند و از بوى خوش استفاده مىكنند. خداوند بندگان پرهيزگار را دوست دارد. راوى گويد: در اين زمان على بن أبىطالب از كنار ما گذشت؛ پس رسول خدا فرمود: اين با حق است و حق با او است.»
هيثمى بعد از نقل اين روايت مىگويد: «رواه أبو يعلى و رجاله ثقات.[2] اين روايت را ابويعلى نقل كرده و راويان آن مورد اعتماد هستند.»
در روایتی دیگر ابنعساكر از سعد بن ابیوقاص نقل میكند كه گفت از پبامبر اكرم شنيدم كه به علی فرمود: «أَنت مع الحق و الحق معك حيث ما دار.[3] تو با حق هستى و حق با تو است؛ هر كجا كه باشی.»
فخر رازى در تفسير خود به اعترافی بزرگ دست زده است و به روایت فوق استناد میکند و مىنويسد: «فقد ثبت بالتواتر و من اقتدى فی دينه بعلى بن أبیطالب فقد اهتدى و الدليل عليه قوله عليه السلام: اللهم أدر الحق مع علی حيث دار.[4] با روايات متواتر ثابت شده است كه اگر كسى در دينش از على بن أبى طالب تقليد كند، به درستىكه هدايت شده است، دليل اين مطلب نيز اين گفته رسول خدا است كه فرمود: خدايا! چراغ حقيقت را بر محور على (عليهالسلام) به گردش درآور، هر طرف كه او چرخيد.»
همانگونه که گفته شد این حدیث با تعبیرات دیگر نیز بیان شده است. در بیان ديگر، رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) قرآن و اميرمؤمنان را قرين يكديگر قرار داده است.
حاكم نيشابورى در المستدرك مىنويسد: «أبیثابت مولى أبیذر قال كنت مع علی عنه يوم الجمل فلما رأيت عائشة واقفة... سمعت رسول الله يقول: علی مع القرآن و القرآن مع علی لن يتفرقا حتى يردا علی الحوض. هذا حديث صحيح الإسناد و أبوسعيد التيمی هو عقيصاء ثقة مأمون و لم يخرجا.[5] أبوثابت غلام ابوذر میگويد: من در جنگ جمل همراه على بودم... از رسولخدا شنيدم كه فرمود: على با قرآن است و قرآن با على است، اين دو هرگز از همديگر جدا نمىشوند، تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند. اين روايت سندش صحيح است و ابوسعيد تيمى همان عقيصاء است كه مورد اعتماد و اطمينان است؛ اما بخارى و مسلم اين روايت را نقل نكردهاند.»
بنابراين در صحت سند اين روايت ترديدى نيست.
از این روایت میتوان استفاده کرد که حضرت علی (علیهالسلام) معصوم بوده و از هرگونه خطا و اشتباهی مصون است. زيرا معناى عصمت چيزى غير از همراهى هميشگى با حق و صواب، و عدم اشتباه در گفتار و كردار نيست و زمانى كه رسولخدا شهادت دهد كه اميرمؤمنان در همه حالات و همواره با حق است و هيچگاه از حق جدا نمىشود، عصمت آن حضرت از هر نوع گناه و خطا ثابت مىشود؛ چرا كه كردار و گفتار انسان خطاکار، همواره با حق نيست و امكان خطا و اشتباه در آن وجود دارد، و اميرمؤمنان (عليهالسلام) چون همواره ملازم با حق است و هيچگاه از حق جدا نمىشود، اعتقاد به عصمت آن حضرت ضرورى است وگرنه گفتار رسول خدا تكذيب خواهد شد.
جالب اين است كه حتى ابنتيميه حرانى نيز مىگويد كه اگر اين روايت صحيح باشد، عصمت اميرمؤمنان از آن ثابت مىشود. او در کتابش آورده است: «و أيضا فالحق لا يدور مع شخص غير النبی، و لو دار الحق مع على حيثما دار لوجب أن يكون معصوما كالنبی...[6] حق بر مدار هيچ كسى جز رسولخدا نمىچرخد و اگر حق بر مدار على (عليهالسلام) بچرخد، واجب است كه او همانند رسولخدا معصوم باشد. ..»
پینوشت:
[1]. مسند أبیيعلی، ابویعلی، دارالمامون للتراث، دمشق: ج2، ص318، ح1052
المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ابن حجر عسقلانی، دارالعاصمة: ج16، ص147.
[2]. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، هیثمی، دارالکتب العربی، بیروت: ج7، ص235
.[3] تاريخ مدينة دمشق، ابن عساکر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج20، ص361
[4]. التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، فخر رازی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص168
[5]. المستدرك علی الصحيحين، حاکم نیشابوری، دار الكتب العلمية - بيروت :ج3، ص4626
[6]. منهاج السنة النبوية، ابن تیمیه، موسسة قرطبة: ج4، ص238
افزودن نظر جدید