دراویش
در اسناد ساواک ارتباط اتباع این فرقه با انجمن فراماسون نیز به چشم میخورد. در سال 1344 ساواک از ارتباط این تشکیلات با دراویش گنابادی خبر داد و در گزارشی با موضوع "جمعیت فراماسونری در خراسان" نوشت: «...تصور میرود دراویش پیرو صالح علیشاه گنابادی نیز به جمعیت مزبور وابستگیهایی داشته باشند...»
شاید بتوان سیدعلیرضا جذبی، قطب فرقه سلطان علیشاهی و جانشین منتخب نورعلی تابنده را ضعیفترین قطب فرقه سلطان علیشاهی خواند. قطبی که بعد از به قطبیت رسیدن، حدود یک سال سکوت اختیار کرد و هیچ صحبتی نداشت و تمام مدیریت او در این مدت در دو، سه بیانیه خلاصه میشود. عدم پاسخ به تفرقه افکنیهای امثال مصطفی آزمایش و همسرش و همچنین بی تفاوتی به ادعای قطبیت صلاحی از جمله ضعفهای مدیریتی ایشان بهشمار میآید.
محمد اسماعیل صلاحی در سخنرانی خود برای اثبات اجازه در تمام اعمال شرعیه و غیر شرعیه با استناد به روایت قَصَمَ (قَطَعَ) ظَهری اثنانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّک و جاهِلٌ مُتَنَسِّک به این موضوع پرداخت که جهل در این روایت به معنای به معنای عدم وجود اجازه است چرا که آن را از ولیّ زمان اخذ نکرده است. درحالیکه منظور از "جاهل متنسک" یعنی شخص نادانی که اهل زهد و انجام عبادات است و در انجام عباداتش سختکوش است.
درحالی که در فرمان قطبیت تمام فرزندان ملاسلطان گنابادی از واژه اشاره غیبیه استفاده شده و بدین وسیله انتخاب آنها را از طرف خداوند متعال قلمداد کرده است، ولی در سالیان اخیر و در دوره قطبیت نورعلی تابنده و مهندس جذبی این اشاره غیبیه دیگر رنگ و بو و کاربرد خود را از دست داده است و گویا این حضرات، دیگر مایل به استفاده از این واژه نیستند.
صلاحی مدعی قطبیت فرقه سلطان علیشاهی همراه با شبکههای معاند داخلی و خارجی به طرح توافقنامه ایران و چین واکنش نشان داد و خطاب به مسئولین گفت: بهجای تکیه بر کمونیست به دستور خداوند بازگردند و به دول مسیحی نزدیک شوند و روابط خود را با آنان اصلاح نمایند. این درحالی است که خدا در آیات قرآن خلاف این حرف را قائل شده است و مسلمانان را از ولی و سرپرست گرفتن آنها برحذر داشته است.
با مطرح شدن باب مذاکره درباره توافق نامه ایران و چین، رسانههای ضد انقلاب و معاند با جمهوری اسلامی شروع به تخریب این مذاکرات کردند. صلاحی نیز به همراه شبکههای معاند به تخریب این طرح پرداخته و ضمن محکومیت کشتار مسلمانان در چین به انتقاد از جمهوری اسلامی پرداخته است که چرا درباره این کشتارها ساکت هستند.
در کشور مردم سالار و مسلمانی مثل ایران که با هیچ یک از کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست نقش مردم در توسعه بسیار مهم است، چرا که این مردم هستند که با شرکت در انتخابات تصمیم میگیرند چه کسانی اداره امور را به دست بگیرند. قطعاً در انتخابات پیش رو مردم با نیمنگاهی به تجربهی تلخ ۸ سال گذشته هوشمندانهتر انتخاب خواهند کرد.
سالها دراویش این فرقه با حمایت و هدایت تابنده به تحریک اتباع خود پرداخت تا آنجا که با جلب اشراری در منطقه کوار به ضرب و شتم شهروندان مبادرت کرده و نزدیک به ۱۶۰ نفر زن و مرد بیگناه و غیرنظامی شهر را روانهی بیمارستان کرد و تابنده با چشمپوشی بر این فاجعه به حمایت از آنان پرداخت. وی با صدور این بیانیه نیز تلاش کرد به انحراف افکار عمومی بپردازد.
سالها دراویش این فرقه با حمایت و هدایت تابنده به تحریک اتباع خود پرداخت تا آنجا که با جلب اشراری در منطقه کوار به ضرب و شتم شهروندان مبادرت کرده و نزدیک به ۱۶۰ نفر زن و مرد بیگناه و غیرنظامی شهر را روانهی بیمارستان کرد و تابنده با چشمپوشی بر این فاجعه به حمایت از آنان پرداخت. وی با صدور این بیانیه نیز تلاش کرد به انحراف افکار عمومی بپردازد.
با همه این تفاصیل ، رسانههای زنجیرهای و فعالین مدعی اصلاحات، همصدا با مقامات آمریکایی، حمله همه جانبهای را علیه این توافق به راه انداختهاند و مضحک ماجرا، هم آوایی قطب خودخوانده و متوهم فرقه منحرف گنابادیه با مخالفین است. اسماعیل صلاحی ضمن اعلام اعتراض شدید نسبت به کشتار مسلمانان چین، مخالفت مشی فرقهاش را با هرنوع خشونت و خونریزی یادآور شد و همه مردم را به صلح و سلم و راستی در گفتار و پندار و رفتار دعوت کرد!
صلاحی مدعی است که در صدر انقلاب، امام موسی صدر یک رقیب سیاسی برای حضرت امام (ره) به حساب میآمد، لذا امام (ره) بعد از مفقود شدن امام موسی صدر پیگیر وضعیت امام موسی صدر نشد. درحالی که ایشان طی نامههای مختلفی به یاسر عرفات، حافظ اسد رئیس جمهور سوریه و قذافی رهبر لیبی خواستار مشخص شدن وضعیت امام موسی صدر شد و در جلسات مختلف پیگیر این موضوع بودند.
با نگاه به عملکرد فرقه سلطان علیشاهی (گنابادی) در جمهوری اسلامی ایران متوجه میشویم که این فرقه در اکثر رخدادهای اجتماعی و سیاسی در تضاد و تقابل با مردم و جمهوری اسلامی بوده. ارتباط و دوستی این فرقه و سران آن با منافقین و علیالخصوص دشمنان قسم خورده ایران، مثل وهابیت خبیث و آمریکای جنایتکار گویای همین مسئله است.
باعنایت حکومت قاجار مزار برخی صوفیان مانند مشتاق علیشاه که در کرمان به اتهام الحاد کشته شده بود، دارای قبه و بارگاه گردید. در تهران، شیراز و شهرهای دیگر کانونهایی برای صوفیان به وجود آمد. محمد حسن اصفهانی مشهور به صفی علیشاه در تهران و میرزا احمد خوشنویس اردبیلی در شیراز مراکزی برای تجمع صوفیان به وجود آوردند.
ابراز خوشحالی دراویش گنابادی از قطعنامههای غیرقانونی سازمان ملل علیه ایران تاسف بار است. گویی این جماعت ایرانی نیستند و سرنوشت ایران و ایرانی برایشان مهم نیست و البته از کسانیکه سران ایشان جیرهخوار غرب و آمریکا هستند، جز این توقعی نیست!