تفسیر به رأی در روایات برای اثبات اجازه در تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید علیرضا جذبی، قطب فرقه سلطان علیشاهی مدتها بعد از به قطبیت سکوت اختیار کرد و همچنان نیز بهندرت سخن میگوید ولی در عوض رقیب او محمد اسماعیل صلاحی مدعی قطبیت و جانشینی نورعلی تابنده در تمام زمینهها و مسائل صحبت میکند و حتی در مورد مسائل غیر مرتبط با تصوف نیز به ایراد سخن میپردازد و درصدد است با این سخنرانیها و بیانیهها هرچه بیشتر خود و تواناییهای خود را به نمایش گذاشته تا شاید بتواند دل مریدان سادهدل را به دست آورد و نشان دهد که جانشینی حق اوست.
ایشان در ادامه همین سخنی پراگنیها با استناد به آیات و روایات معصومین (علیهم السلام) و تفسیر به رأی آنها به موضوع لزوم اجازه در تصوف پرداخت و گفت: «یکی از مباحثی که اسّ و اساس در تصوف و طریقت است، اجازه است... کسی که در طریقت وارد میشود نباید اعمال شرعیه و عبادات و ریاضات خود را بدون اجازه انجام دهد و اگر چنین کند، شاکله عمل او شاکله توحیدی و الهی نخواهد بود.» صلاحی برای مستند کردن مدعای خود به روایتی از حضرات معصومین (علیهم السلام) اشاره کرده و میگوید: «قَصَمَ (قَطَعَ) ظَهری اثنانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّک و جاهِلٌ مُتَنَسِّک، هذا یصُدُّ النّاسَ عَن عِلمِهِ بِتَهَتُّکهِ و هذا یصُدُّ النّاسَ عَن نُسُکهِ بِجَهلِهِ [1] صلاحی در ترجمه و تفسیر این روایت میگوید: «خلاصه این روایت شریفه این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی بن ابیطالب (علیه السلام) و حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند که دو گروه پشت من را شکستند: یکی عالمی که بدون اجازه مبادرت به فتوا کند. دیگر جاهلی که عبادت کند. جهل در اینجا به معنای عدم وجود اجازه است. به این توصیف که کسی که مبادرت به انجام اعمال قالبی و قلبی بدون اجازه کند، چون آن اعمال و عبادات را از مقام عقل، که آن مقام عقل که ولی زمان است، اخذ نکرده در حکم جاهل است. لذا اجازه، مصحح عمل است.»
کاملاً روشن است که آنچه صلاحی از این روایت، معنا و تفسیر کرده است، برداشت شخصی و در راستای منافع فرقهای و گروهی است و اصلاً چنین معنایی نه ازنظر ظاهر و نه ازنظر باطن روایت صحیح نیست. چراکه معنای حدیث اینچنین است که: دو نفر پشت مرا شکستند: دانشمندِ پرده در و عابدِ نادان. آنیکی با زشت کاریهای خود، مردم را از علمش بازمیدارد و اینیکی با نادانی خود، آنها را از عبادتش بازمیدارد. یا شهید مطهری حدیث را اینچنین معنا کرده است که: «دو نفر پشت مرا و پشت دین مرا شکستند: نادان متعصب و زاهد و دیگر عالم لاابالی» [2] جناب صلاحی "عالم متهتک" را به عالمی که بدون اجازه فتوا میدهد معنا کرده و جهل در روایت را به معنای عدم وجود اجازه گرفته است. درحالیکه "متهتک" به کسی گفته میشود که از رسوا شدن باکی ندارد. [3] طبیعتاً کسی که از رسوا شدن، ترسی نداشته باشد، از انجام هیچ خطا و گناهی ابایی ندارد. چنین افرادی، با اعمال ناشایست خود، موجب بدبینی مردم نسبت به علم و دین میشوند و آنان را دینگریز میکنند. همچنین منظور از "جاهل متنسک" یعنی شخص نادانی که اهل زهد و انجام عبادات است [4] و در انجام عباداتش سختکوش است. [5] چنین افرادی، ظاهری زیبا و فریبنده دارند ولی باطنی تاریک و خالی از نور علم و معرفت دارند.
اما اینکه این شخص جاهل چطور باعث واردکردن صدمه به دین میشود، تفاسیر و احتمالات مختلفی داده شده. برخی گفتهاند که منظور از باطل، همان جهلی است که یک عابد دارد و مردم به خاطر عباداتی که از او میبینند، به جهل او رغبت پیدا میکنند و آن را امر مثبتی تلقی میکنند. [6] برخی دیگر گفتهاند که منظور این است که این فرد جاهل، به خاطر جهلش، موجب ایجاد بدعت در عبادات و دین میشود و مردم هم از او پیروی میکنند و به باطل کشیده میشوند. ممکن است که این دو نظریه، به یک موضوع اشاره داشته باشند، کما اینکه همین مسئله در میان متصوفه دیده شده است، که مردم در طول تاریخ به خاطر نگاه کردن به عبادات و زهد دراویش به سخنان و اعمال جاهلانه آنها رغبت پیدا کردهاند. علت این امر هم همان عبادات و زهد ورزی دراویش است که جهل و انحراف دراویش را بر مردم پوشانده یا در نظر آنان بیاهمیت جلوه داده است.
پینوشت:
[1]. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، نشر موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، 1386، ج 8، ص 90 ح 2846
[2]. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص 50
[3]. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، نشر انتشارات اسلامی، تهران، 1375 ش، چاپ دوم، ص 780،
[4]. همان، ص 265
[5]. فیض کاشانی، محمد محسن، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، مصحح انصاری قمی، نشر مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1371 ش، چاپ اول، ص 30
[6]. آقا جمال خوانساری، محمد، شرح بر غررالحکم و درر الکلم، محقق حسینی ارموی محدث، نشر دانشگاه تهران، 1366 ش، چاپ چهارم، ج 6، ص 98
افزودن نظر جدید