دراویش
امروزه برخی از افراد مسلمان به دلایل گوناگون که رنگ و بوی صوفیانه دارد، جملاتی را ادا کرده و بر زبان جاری میکنند که مخالف با توحید است. جملاتی مانند لااله الا زینب! لا اله الا رقیه! لا اله الا لیلی! که بر زبان برخی هیئتی نمایان و دراویش صوفی در مدح سران تصوف جاری میگردد، از آن بوی کفر استشمام میشود و نمیتوان با ادلهی دلی و به اصطلاح عاشقانه، از تبعات آن شانه خالی کرد.
در نظر صوفیه حق با باطل ، کفر با ایمان ، ابلیس با آدم و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) با معاویه ، امام حسین علیه السلام با شمر یکی است. آنها به همه چیز عالم عشق میورزند و مرامشان صلح کل است. این عشق ورزیدن به همه چیز عالم منطق عجیبی است. آیا واقعاً باید با هرکس ولو اینکه مرتکب هزاران خطا و جنایت و پشت پا زدن به دستورات الهی شود باز هم مهربان بود؟!
علاوه بر خون شهدای مدافع وطن، خون افرادی چون محمد ثلاث قاتل نیز به گردن سران و مشایخ صوفیه است که اتباع خود را تحریک کرده و ایشان را به میدان آشوب روانه کردهاند. افرادی مثل مصطفی آزمایش، که خباثت او در مقابله با اسلام و نظام اسلامی حد و اندازه ندارد. او بعنوان شیخ دراویش و مدعی عرفان! همسری مکشوف از حجاب دارد که در کنار وی دراویش بیچاره را به سعادت و راه حق و مسیر بندگی خدا رهنمون میکنند!!!
صوفیه همچون دیگر فرقههای باطنگرا به تأویل قرآن پرداختهاند. ملاک غالب در تفسیر آنها، آرا و سنتهای صوفیانه است، اگرچه این تفسیر با روح آیه و فضای سیاقی آن سازگار نباشد. بهعنوان مثال ابوسعید به تبع باطنگرایی که اقتضای مشرب صوفیانه است، اشتیاق وافری به تأویل آیات قرآن برخلاف ظاهر دارد. تأویل او از آیات گاه به معنایی کاملاً متفاوت و متضاد میانجامد.
از شخصی مانند کروبی که بخاطر جاهطلبی، چند ماه یک کشور را به آشوب میکشد، هیچ توقع و استبعادی نیست که جای شهید و جلاد را تغییر دهد. ظلمی که سران فتنه در قبال این مردم مظلوم مرتکب شدند، نابخشودنی است و ایشان سزاوار اشد مجازات هستند. چراکه مسبب اصلی تحریمهای امروز و در نتیجه وضع ناگوار معیشتی و اقتصادی مردم، جنایت ایشان و خیانت همفکران ایشان در دولت میباشد.
برخی غربگرایان از جمله دراویش که با هیچ اتفاقی قصد بیدار شدن از خواب غرب دوستی ندارند، در صدد هستند که برجام و عدم توفیق آن را به پای نظام و انقلاب اسلامی بنویسند؛ در حالیکه فصلالخطاب نظام اسلامی و راهبرد آن تنها مطابق با نظرات ولی فقیه و رهبری است و در خصوص برجام نظر رهبری و مخالفت ایشان با مذاکره بر سر حقوق مردم کشور، برای افراد منطقی، روشنتر از آفتاب است. دراویش که با رأی خود دولتی با تفکر غربگرا را به مردم تحمیل کردند، باید پاسخگوی انتخاب خود باشند!
پس از طی مراحل قضایی، صدور حکم و به دار آویخته شدن زم، جریان ضد انقلاب و برخی دولتهای مداخلهگر خارجی سعی کردند با سناریویی جدید، هم سرپوشی بر شکست اطلاعاتی خود قرار داده و هم با مظلومنمایی، آخرین بهرهها را از جنازه و قبر او بردارند. این سناریو با دروغ بزرگی از سوی همان کسانی که از اعدام زم خوشحال بودند، کلید خورد و طی آن گفته شد که ایران با سوء استفاده از نام آیت الله سیستانی، زم را به عراق کشانده و سپس دستگیر کرده است.
نام اقطاب طریقت سلطان علیشاهی یا همان گنابادیه در کنار نام بزرگان صوفیه در سلسله صوفیان ذکر شده است. با مقایسه کوچکی بین این افراد و بزرگان سلفشان به فاصله زیاد بین ایشان از نظرعملی، شخصیتی و اعتباری پی می بریم. اما میتوان ادعا که این فاصله طبقاتی در همین سلسله کوچک گنابادی نیز وجود دارد و بهوضوح روشن است که اعتبار اقطاب این فرقه روز به روز رو به افول رفته است.
با توجه به روایات و مستندات، بطلان راه درویشی به خوبی روشن میگردد. طریق هدایت و رستگاری فقط از راه اهل بیت(علیهم السلام) و دستورهای آنان امکان پذیر است. راه اهل بیت(علیه السلام) توسط علما، مراجع تقلید و اسلام شناسان که متخصص این علم هستند، قابل دسترسی است و احتیاج به رمز و ذکر و شرکت در جلسات پنهانی نیست.
در آستانهی سومین سالگرد فاجعهی دراویش در خیابان گلستان هفتم در منطقه پاسداران تهران هستیم. بهمن ماه سال 1396، در ایام فاطمیه و مصادف با شب شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، دراویش فرقهی سلطانعلیشاهی گنابادی سه نفر از مامورین نیروی انتظامی و دو بسیجی را به شهادت رساندند.
جمهوری اسلامی و مردم حقجوی ایران، با قطع کردن باج سبیل دراویش! تن به معنویت دروغین ایشان نداده و عقاید آنها را بدعت و انحراف از دین میدانند.
ازدواج با دراویش که خود را مسلمان و حتی برخی خود را شیعه و پیرو مکتب اهل بیت (ع) میدانند، همواره مورد سوال بسیاری بوده است. لذا برای رسیدن به پاسخ مناسب باید اولاً به دیدگاه اهل بیت (ع) در مورد صوفیه و همنیشینی و مراوده با آنها و ثانیاً فتاوای مراجع تقلید در مورد ازدواج با ایشان رجوع کنیم.
یکی از اعتقادات فرقه صوفیه، که میتوان گفت از انحرافات و بدعتهای آنان بهشمار میرود، مسئلهی شریعتگریزی و ترک تکالیف شرعی است که با توجیهات مختلف مانند به فنا رسیدن و یا به حقیقت رسیدن قطب، دیگر نیازی به انجام این تکالیف مانند نماز نخواهند بود و از نماز بینیاز میشوند.