دراویش
مصطفی آزمایش و همسرش ازجمله اولین نفراتی هستند که عَلَم مخالفت با قطبیت جذبی را بلند کردند و باعث انشقاق بزرگی در این فرقه شدند. این دونفر سالهاست که کینه نظام و انقلاب اسلامی را به دل داشته و تا توانستهاند در راه دشمنی و ضربه زدن به انقلاب اسلامی تلاش کرده و همواره در سخن و عمل این را ثابت کردهاند. چنانچه بارها به همراه بهائیان در کنفرانسهای خارجی برعلیه ایران شرکت کرده و خواهان شدیدترین تحریمها بر علیه مردم و دولت ایران شدهاند.
دراویش گنابادی، جایگاه اقطاب خویش را در حد انسانهای عادی نمیدانند و همان مقام و جایگاهی که شیعه برای ائمه اطهار (ع) قائل است، دراویش نیز برای اقطاب خویش قائل هستند. این اعتقاد فاسد با تکرار مشایخ این فرقه تبدیل به امری یقینی برای مریدان این فرقه شده است. اعتقادی کورکورانه که تبدیل به تعصبی شدید گردیده که ثمره این تعصب، حذف یا ساکت کردن مخالفین این فرقه چه با دستور قطب و چه بدون دستور قطب است.
سید علیرضا جذبی قطب فرقهی دراویش گنابادیه، گوی سبقت را در غلط خوانی قرآن از نورعلی تابنده ربوده است. توجیه دراویش در مورد غلط خوانی تابنده این بود که چشم وی ضعیف است و آیه را ندیده است. با اینکه این توجیه با ادعای انسان کامل بودن در تضاد است و از قطب انتظار میرود کلام خدا را از بر باشد(چنانکه در مورد تابنده ادعای قرآن ناطق داشتند!) اما در مورد جذبی ادعای ضعف چشم پذیرفته نیست.
محمد اسماعیل صلاحی که خود را قطب و مرشد دراویش گنابادی میداند، از همینرو در هر مسئلهای اظهارنظر میکند و بارها در سخنان خود تفسیر بهرأی داشته در جدیدترین سخنان خود به مسئله رؤیت هلال و عید فطر پرداخته و به آیه ای استناد کرده و از آن اینطور نتیجه میگیرد که محاسبات نجومی بر ما حجت هستند لذا ما نیازی به رؤیت هلال نداریم و باید محاسبات نجومی را ملاک قرار دهیم.
دراویش گنابادی خود را فقیر میخوانند و ادعا میکنند که واژه فقر برای ایشان تداعی کننده ترک دنیا و نیاز به معنویات و قرب به خداوند متعال است. ولی این واژه هیچگونه سنخیتی با بزرگان و دراویش این فرقه نداشته است. چرا که ثروت نجومی بزرگان این فرقه به انحاء مختلف از راه ظلم به مردم و همچنین سرکیسه کردن مریدان به دست آمده است. 300 میلیون پول نقد صالح علیشاه تنها گوشهای از ثروت نجومی این فرقه و این خاندان است.
بزرگان فرقه صوفیه گنابادی وقتی منافع خود را در حمایت از روحانی نامداری مثل مهدی کروبی دیدند، در انتخابات 88 با ادعای داشتن آرای میلیونی پشت سر او قرار گرفتند ولی آرای بسیار کم کروبی باعث رسوایی دراویش گنابادی شد. به همین خاطر این فرقه در دیگر انتخابات، با چراغ خاموش به عرصه انتخابات وارد شدند و از هیچ کاندیدی به صورت رسمی حمایت نکردند تا اینکه بعد از سالها صلاحی به حمایت این فرقه از حسن روحانی اعتراف کرد.
تنها داشتهی سید حسن خمینی، انتساب او به بیت امام و یادگار یادگار امام بودنش است که البته گاه و بیگاه با افکاری اصلاحات مآبانه بر آرمانهای جد بزرگوارش میتازد! پای فرزندان بازرگان را که در نظر امام راحل از منافقین بدتر بودند به جماران باز میکند، با سرکردهی دراویش داعشی دیدار میکند و هرگز علاقهای به مرزبندی با سران فتنه در کشور ندارد و ...
نورعلی تابنده در انتخابات سال 88 با اعلام حمایت از یکی از کاندیداهای جبهه اصلاحات، دست به قمار بزرگی زد تا شاید این فرقه بتواند با توجه به برنامههای از پیش تعیین شده از سوی نهضت آزادی و اصلاح طلبان، آزادی عمل بیشتری در عرصه اجتماعی و سیاسی داشته باشند ولی در این انتخابات شکست خوردند. دراویش این فرقه اعتراف کردند که علیرغم حمایت از روحانی در دروه های بعدی ولی انتظارات مان از ایشان نیز برآورده نشد.
دراویش گنابادی با شروع انتخابات سال 88، همراه و هم سو و بهصورت کاملاً هماهنگ با حزب نهضت آزادی، تمام قد از اصلاح طلبان و سران فتنه اعلام حمایت کردند. نورعلی تابنده در آن انتخابات در ازای دریافت مبلغی از مهدی کروبی از ایشان اعلام حمایت کرد و برای ایشان ستاد انتخاباتی مستقلی تشکیل شد. ایشان در انتخابات سال 92 نیز به صورت غیرعلنی از کاندید مورد حمایت جبهه اصلاح طلبان حمایت کردند.
دراویش گنابادی در دوران پهلوی آزادی عمل بسیار زیادی داشتند و به خاطر همراهی و خوشخدمتی بزرگان خانقاه بیدخت به دربار و شخص شاه، از حمایت جدی و کامل رژیم پهلوی برخوردار بودند. تصرف موقوفات و ثبت و ضبط زمین های مردم به نفع خود و همچنین ضربوشتم و قتلهای دوران نورعلیشاه ثانی از جمله مهمترین اقداماتی است که بزرگان خانقاه بیدخت با حمایت و همکاری رژیم پهلوی انجام دادند.
فرقههای صوفیه بالاترین مقامات را برای اقطاب خویش متصور هستند و همواره در سخنان خود، شأن و جایگاه امام را برای ایشان قائل هستند. اما برخی از این اقطاب، در اعمال و رفتار خود هیچ شباهتی به ائمه اطهار (علیهم السلام) ندارند تا بتوان آنان را به ائمه (علیهم السلام) تشبیه و یا حتی مقایسه کرد. از امیر عارف گرفته که همواره مردم را کتک میزده و آنان را خر میخوانده تا امثال صفی علیشاه و صلاحی که بی ادبی را در حق دیگران تمام کردند.
متصوفه از آنجا که خود را صاحبان امر طریقت دانسته و علما را صاحبان و مبلغان شریعت، از همین رو چونکه شریعت را همچون پوستهای برای مغز دین فرض کردهاند، لذا فقها را علمای ظاهر یا قشری، نام گذاردهاند. لذا ادعا میکنند که در امر شریعت که ظاهر و پوسته دین است هیچ دخالتی ندارند و آن را به علما و فقها میسپارند. این درحالی است که نورعلی تابنده معیارهایی را برای انتخاب مرجع تقلید مشخص کرده و در انتخاب آن دخالت میکند.
ملا سلطان گنابادی از اقطاب فرقه دراویش گنابادی در هنگام بحث از ولایت، امامت را به ولایت معنوی و خلافت را به ریاست ظاهری تعبیر کرده و بهصورت واضح، خلافت را حق امام علی (علیه السلام) نمیداند و در ابتدا میگوید که خلافت با پیامبر (صلی الله علیه و اله) ختم شد و سپس میگوید خلافت، فقط از خلفای ثلاثه برمیآید. این درحالی است که حضرت، خود بارها برای به دست آوردن حق خود تلاش کرد.
صلاحی در واکنش به دیدار پاپ و آیتالله سیستانی در ابتدا ادعا کرد که از همان شروع مبارزات، انقلابیون و نظام جمهوری اسلامی به دنبال تخریب مرجعیت و کنار گذاشتن علما و حتی حذف برخی از مراجع برای به قدرت رساندن هرکسی بودند. صلاحی در توهین آشکار بهنظام جمهوری اسلامی ایران و شهید حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله ادعا میکند که این نظام، با کمک این افراد در خارج از کشور به دنبال تخریب و مبتذل کردن مرجعیت در خارج از ایران بودند.