غلط غلوط!
صوفیه همواره دچار کج رفتاریها و کج اندیشیهای بسیاری بوده است. فرَق مختلف تصوف دچار انواع بدعتها و انحرافات، اعتقادات و آداب و رسوم خلاف شرع و برخی رفتارهای متضاد با عقل و اندیشه شدهاند. برخی به مسامحه، برخی با بیتوجهی و برخی از روی عمد، تصوف را عرفان میدانند؛ اما لازم است توجه داشته باشند که عرفان اصیل و واقعی، انسان را به سمت خدا محوری سوق میدهد و در صرات مستقیم است، در حالیکه عرفانهای کاذب به سمت خود محوری و قطب محوری حرکت نموده و با هدف برجستهسازی رهبر فرقه فعالیت میکنند. رهبری که به ادعای ایشان جایگاه و منزلت امام زمان را دارد و قطب عالم امکان خوانده میشود! به عقیدهی صوفیه نظام دنیا بر اولیاء استوار است و بزرگترین اولیا قطب یا غوث نامیده میشوند. قطب بزرگترین صوفیه وقت و حاکم بر اولیای خداست و هر وقت اراده کند چشم بر هم زدنی همهی اولیا از اطراف و اکناف دنیا گرد او جمع میشوند.
محیی الدین عربی واضع این اصطلاح در توضیح آن مینویسد: « خداوند به وسیلهی او به خلقش نظر میکند و مورد رحمتشان قرار میدهد؛ بنابر این او انسان حادث ازلی و ظهور دائم ابدی و کلمهی جدا کننده جامع است. عالم به وجود او کامل شد؛ لذا نسبت او به عالم مانند نگین انگشتری است به انگشتر که محل نقش نام صاحب انگشتر بوده و نشانهای است که پادشاه، خزائن و گنجینههایش را بدان مهر میکند، بدین جهت خداوند او را خلیفه نامیده است. زیرا حق تعالی به واسطه انسان کامل، حافظ و نگهدارندهی خلقش است. همانطور که به واسطهی مهر، خزائن و گنجینهها حفظ و نگهداری میشود.»[1]
اینان قطب خود را معصوم انگاشته، رها از قید و بند تکالیف شرعی میدانند و پیروی بیچون و چرا از آنان را واجب میشمارند. گویی اقوال و افعال آنان حجتی از سوی خداوند بر ابناء بشر است! در مسلک ایشان جناب قطب، نائب امام زمان است و از طرف امام زمان (ارواحنا فداه) مامور است تا از ایشان بیعت بگیرد. ایشان همچنین معتقدند وقتی در محضر باریتعالی هستی و نماز میگزاری باید به صورت قطب نگاه کنی یا چهره او را در ذهن تجسم کنی!!
قطب تراشی جریانی است که در همه فرقههای صوفیه رواج دارد و علت آن قابل درک است، زیرا بدون قطب و سلسله اقطاب فرقه دوام و قوامی پیدا نمیکند. اما نکته جالب و یا سوال اینجا است که حال که میبایست با قطب و سلسله اقطاب و رساندن آنها به امام معصوم و پیامبر، مردم تشنه حقیقت و مشتاق رسیدن به کمال را فریب دهید، چرا در انتخاب اقطاب دقت و وسواس به خرج نمیدهید؟!
بله؛ فراموش کردم! به عقیدهی ایشان، قطب هر دورانی با اشاره غیبیه خداوند به قطب سابق برگزیده میشود و رأی و سلیقه فرد در آن تأثیرگذار نیست .
حال چرا این اشاره غیبیه متوجه شخصی میشود که کمترین بهرهای از سواد دینی و مذهبی ندارد؟! بندگان و فقرا قرار است امورات دنیا و آخرتشان را به دست کسی بسپارند که از روخوانی چند سطر قرآن نیز عاجز و ناتوان است؟! در پاسخگویی به پیش پا افتاده ترین سوالات شرعی و فقهی درمانده است و تنها هنرش دادن اوراد و اذکار دستساز به خلایق و سرگرم کردنشان است! کاش حداقل این اشاره غیبیه، حرام کسی میشد که اندک سواد قرآنی و فهم دینی داشت تا این چنین دستمایهی خنده و مضحکهی عوام نشود و موجبات شادی و خنده کودکان را فراهم نیاورد.
سید علیرضا جذبی قطب فرقهی دراویش گنابادیه، گوی سبقت را در غلط خوانی قرآن از نورعلی تابنده ربوده است. توجیه دراویش در مورد غلط خوانی تابنده این بود که چشم وی ضعیف است و آیه را ندیده است. با اینکه این توجیه با ادعای انسان کامل بودن در تضاد است و از قطب انتظار میرود کلام خدا را از بر باشد(چنانکه در مورد تابنده ادعای قرآن ناطق داشتند!) اما در مورد جذبی ادعای ضعف چشم پذیرفته نیست. لحن قرآن خوانی او به گونهای ایست که گویی در اکابر و مکتبخانه، طفلی که تازه سواد خواندن آموخته قرآن میخواند و این رسوایی دیگری در حق مدعیان دروغین و کاذب عرفان است!
پینوشت:
[1]. ترجمه فصوص الحکم، خواجوی محمد، تهران، مولی، 1386ص 9 و 11
افزودن نظر جدید