تابنده: چرا از شاهان قاجار تجلیل نمیشود؟
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب- قاجار به مدت ۱۳۷ سال بر ایران حکومت کردند. بنیانگذار این سلسله آقامحمدخان قاجار است . این قبیله، یکی از قبایل ترک قزلباش بود که از ارتش صفوی محسوب میشدند .
قاجار پادشاهی استبدادی بود که در آن پادشاه رئیس دولت محسوب میشد و اختیارات خود را با توجه به خواست و میل خود اعمال میکرد. بر همین اساس، فقدان امنیت سیاسی، اجتماعی، فردی، عدم تحرک اجتماعی، انحصارطلبی، فساد، تجاوز به حقوق فردی از سوی مأموران حکومتی و ضعیف شدن مالکیت خصوصی، از ویژگیهای حکومت قاجار در ایران بود. قاجار با توجه به تغییرات سیاست بینالملل، تحت نفوذ استعمار هم بود که این عامل باعث از بین رفتن بیشتر منافع ملی میشد. عملکرد شاهان قاجار و بیکفایتی ایشان تبعات سنگینی را بر کشور تحمیل کرد.
حملهی پادشاه قاجار به گرجستان و قفقاز و برخورد غیر ملی فاتحان و اسارت و قتل و غارت آن سامان، مردم گرجستان را از هر گونه حس ملی و وابستگی از ایران دور ساخت بهگونهای که در هجوم مجدد روسها به گرجستان در سال 1218 ه ق( 1802 م)، الکساندر، تزار روسها به منظور توجیه عمل توسعهطلبانهی خود و جلوگیری از صف آرایی اروپاییها بر سر همکیشان غربی خود منت هم میگذارد و اشغال گرجستان را با احساسات بشر دوستانه برابر میداند .[1]
در استانهای داخلی نیز جنگهای شاه قاجار سبب بحرانهای معنوی بزرگی همچون سربرآوردن فرقههای قدیمی و ایجاد فرقههای جدید شد. فرقههایی همچون بابیه که مشکلات بزرگی همچون قتل امیرکبیر را در پیداشت .
عدم مشروعیت و مقبولیت ملی مدل حکمرانی آقامحمدخان و جانشینانش، دفاع ملی ایرانیان را در مقابل بیگانگان خدشهدار کرد. در تهاجم انگلیسیها در جریان جنگهای هرات و حملات روسها، عنصر تهاجمی ذاتی ایرانیها و قومیتهای مسلح میان دفاع از حکمران غیر مسئول و قوای بیگانه دچار تضاد و تزلزل جدی میشد و همین امر باعث موفقیت بیگانگان در ورود به خاک کشور میشد و دولتمردان را وادار به عقد معاهدات ویرانگر میکرد.
حذف و یا عدم تحمل عنصر دیوانسالاری ایرانی در جای جای حکمرانی این سلسله هویداست. حذف فیزیکی حاج ابراهیم کلانتر، قتل قائم مقام، امیرکبیر و حذف سیاسی سایر رجال آشنا به هویت و جایگاه شایسته مردم ایران که امیدهایی برای نجات مردم و حتی هدایت خود حکمرانان بودند را باید از نمونههای بارز این شیوهی حکمرانی غیر بومی و غیر ملی قاجار به شمار آورد .
در عهد قاجار و پس از آن در دوره پهلوی بر اساس برخی قراردادها و عهدنامهها یا امتیازهای سنگین، بخشی از خاک ایران یا سرمایهای از جیب مردم ایران از دست رفت و دولتهای وقت و پادشاهان زمان به اندک پولی کشورفروشی کردند. البته برخی از این اقدامات با صدای اعتراض مردم به رهبری روحانیون زمان، نافرجام ماند ولی برخی دیگر موجب غارت اموال ملی شدند . در دورهی قاجار، سیر تحولات و معادلات بینالمللی شتاب بیشتری نسبت به قبل پیدا کرد و حضور غربیها که از دورهی صفویه شروع شده بود، در دوره شاهان قجر به واسطهی ضعفهای داخلی پررنگتر شد.
استبداد شاهی و نابسامانی اقتصادی از یک سو و رونق صنعت و تجارت و پیشرفت علم در غرب از سوی دیگر، کشور ما را در شرایط ضعیفی به لحاظ سیاسی قرار داده بود. سیاستمداران سوداگر غرب با اطلاع کافی از این ضعف، با رغبت کامل از انعقاد قراردادهای اقتصادی، سیاسی و تجاری با ایران استفاده میکردند و در مفاد قراردادهای مذکور مطامع خود را میگنجاندند. در نتیجهی انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمانچای، بخشهایی از نواحی شمالی ایران جدا شد . معاهدات پاریس و فینکنشتاین و ...نیز ضربات مهلک دیگری بر پیکرهی ایران عزیزمان وارد کرد .
علاوه بر قراردادهای سیاسی، معاهدات اقتصادی نیز یکی از عوامل مهم تضعیف اقتدار ملی در دورهی قاجار بود. شاهان قاجار بویژه ناصرالدینشاه تمایل زیادی برای مسافرت به کشورهای غربی داشتند و مسافرتهای پیدرپی به این کشورها، ناصرالدین شاه را بر آن داشت تا با ایجاد تحولاتی در نظام سیاسی و اقتصادی کشور، دگرگونیهایی را در جامعه زمان خود ایجاد کند. ازجمله این تحولات، اعطای امتیازات گوناگون اقتصادی به سرمایهداران خارجی و همچنین استقراض و دریافت وامهای متعدد برای وارد کردن مظاهر سرمایهداری و تمدنی مدرن مانند راهآهن، تلگراف و... بود.
قراردادهای ننگینی همچون رویتر ، دارسی ، خوشتاریا ، انحصار توتون و تنباکوی ایران به تالبوت ، قرارداد لاتاری ، تأسیس بانک شاهی و امتیاز کشتیرانی در رود کارون ، استخراج معادن ، امتیاز راه آهن جلفا به قزوین و ...
لحظهای تأمل در کارنامهی شاهان بیلیاقت و وابستهی قاجار با آن شیوهی حکومت داری و معاهدات ننگین و تکه تکه شدن کشور عزیزمان کافیست تا آه سرد افسوس از نهاد هر آزادهی وطن دوستی برخیزد و خون داغ غیرت در رگهایش به جوش آید ، حال سوال اینجاست که چرا دراویش از این دوران پر از سیاهی به نیکی یاد میکنند؟! دلیل ارادت این جماعت به دودمان قاجار چیست ؟! پاسخ، توجه ویژه ای است که شاهان قاجار به فرقههای درویشی داشتند و خاطرهی خوشی که در حافظهی تاریخی ایشان از جان گرفتن و جنبش تازهی فرقه هایشان مانده است .
در این دوره به تدریج برخی از رجال و شاهزادگان قاجار به صوفیان و مسلک تصوف توجه کردند. بعنوان مثال محمد شاه قاجار تحت تأثیر القائات صدر اعظم درویشش میرزای آغاسی، شروع به حمایت از دراویش بویژه فرقه نعمت اللهیه کرد .[2] شوق و اشتیاق بزرگان و مشایخی صوفی به ایفای نقش در سیاست سبب شد تا مناصب بالای حکومتی را در دربار قاجار به دست آورند .[3]
همچنین باعنایت حکومت قاجار مزار برخی صوفیان مانند مشتاق علیشاه که در کرمان به اتهام الحاد کشته شده بود، دارای قبه و بارگاه گردید. در تهران، شیراز و شهرهای دیگر کانونهایی برای صوفیان به وجود آمد. محمد حسن اصفهانی مشهور به صفی علیشاه در تهران و میرزا احمد خوشنویس اردبیلی در شیراز مراکزی برای تجمع صوفیان به وجود آوردند.[4]
پینوشت:
[1]. گرانتوسکی و دیگران ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، انتشارات پویا ، ۱۳۰۹ ، ص ۳۱۶ و ۳۱۷
[2]. مقاله بررسی مناسبات صوفیان با نهاد سلطنت در دوره های صفویه و قاجاریه ، مطلبی مسعود، سپهر سیاست ، شماره ۱۸ ، ۱۳۹۷ ، ص ۱۱۷
[3]. رویکرد طریقت نعمت اللهیه به ساختارهای سیاسی مذهبی دوره محمد شاه قاجار ، مرادی محمدمهدی ، صص ۹۹ و ۱۰۰
[4]. خانقاه در ایران، کیایی محسن ، ص ۲۶۹ و ۲۷۰
افزودن نظر جدید