خلافت
وهابیون در سخنی بی اساس مدعی شده اند، اگر امیرالمومنین (ع) خود را خلیفه بعد از پیامبر (ص) می دانستند، چگونه به این مقام خود احتجاج نکرده است؟! با بررسی منابع معتبر اهل سنت، نمونه هایی شاخص از احتجاجات حضرت به خلافتشان وجود دارد که به عنوان نمونه بخاری و مسلم در کتاب خود احتجاج حضرت در مقابل خلیفه اول اهل سنت را بیان کردهاند.
حیدرعلی قلمداران یکی از عناصر شاخص جریان قرآن بسندگی معاصر شیعی در ایران است که به دیدگاه های وهابیت متمایل شده و به نقد افکار و عقاید شیعه می پردازد و بسیاری از اعتقادات شیعه را انکار کرده است.
واقعه غدیر خم و انتخاب امیرالمؤمنین (ع) به عنوان خلیفه از سوی خدای رحمان، مهمترین مسئله ای است که علمای شیعه و اهل سنت در منابع روایی و تاریخی خود به بررسی آن پرداخته اند؛ نکته قابل تأمل در خطبه غدیرکلمه ولی است که بر اساس اقراری که پیامبر (ص) گرفت که از خود اشخاص به آنان برتر است، مشخص می شود به معنای سرپرست بوده و معنای دوست برای آن امری محال است.
در منابع اهل سنت آمده است كه بسياری از صحابه اعم از مهاجران و انصار، خلافت را حق حضرت علی (ع) می دانستند و خلافت خلیفه اول را قبول نداشتند و شماری از آنها برای اعتراض، در خانه علی (ع) جمع شده بودند.
از آیاتی که دلالت بر خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین (ع) دارد، آیه 3 سوره مائده است؛ وهابیون ادعا می کنند این آیه شریفه در روز عرفه نازل شده است. ترمذی نیز می نویسد پیامبر (ص) در عرفه حدیث ثقلین را بیان کردند؛ ابوداود به تکبیرهای بیجا که نشان از بر هم زدن سخنان پیامبر (ص) داشته، اشاره میکند. حال سؤال اینجاست که پیامبر (ص) چه چیزی را میخواستند بیان کنند؟!
در مقابل کسانی که منکر واقعه غدیر هستند باید گفت که حادثه غدیرخم فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمانی واقع شده باشد، بلکه روز تعیین سرنوشت همه انسانها است. مخفی کردن واقعه ای مانند واقعه غدیرخم، که روایات آن قطعاً در زمره متواترات است، محال است.
بعد از شهادت پیامبر (ص) امام علی (ع) همچون کعبهای بود که مردم باید حول امامت ایشان میچرخیدند، اما بر اساس قانون الهی و مصلحت اسلام، حضرت سکوت اختیار کردند. عدهای حرمت این کعبه را نگه نداشته و به ساحت آن جسارت کردند، اما کسانی که مدافعان این حرم مقدس الهی بودند، گرد او را گرفته و حج خود را ادا کردند.
در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفت های خیره کننده غرب و تهاجم همه جانبه استعمار به کشورهای اسلامی، جریان هایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی و برخی غیردینی بودند. یکی از این جریانها که با شعار اتحاد امت اسلامی و بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت، جریان قرآنیون شیعه است.
وهابیون با ادعای واهی معتقدند دموکراسی در ابتدای اسلام و توسط خلیفه دوم اهل سنت به جهانیان معرفی شد. آنان معتقدند در جریان انتخاب خلیفه سوم اهل سنت، شش نفر در انتخاب او سهیم بودند و با رأی گیری، یک نفر از میان آن جمع شش نفره انتخاب شد؛ در پاسخ به این ادعا باید گفت، خلیفه دوم اهل سنت با زور شمشیر و ایجاد رعب و وحشت، آن نفری را که مدنظرش بود به خلافت رساند.
مفتیان وهابی از شیعیان می پرسند اگر امیرالمؤمنین (ع) خلیفه است، چرا در شورای شش نفره ای که توسط خلیفه دوم اهل سنت تشکیل شد، کاندید شدند؟! در پاسخ باید گفت که حضور حضرت در این شورا، فرصت مغتنمی بود تا به الهی نبودن سنت خلفای قبلی اشاره داشته باشند؛ همچنین امت خوابیده در غفلت را بیدار و به سمت فرمان پیامبر (ص) هشیار و آگاه سازند.
مفتیان وهابی ادعا می کنند، شیعیان معتقدند که امیرالمؤمنین (ع) خلیفه الهی است، اما اگر حضرت، خلیفه است، چرا در شورای شش نفره ای که توسط خلیفه دوم اهل سنت تشکیل داده شد حضور داشتند و کاندید خلافت شدند؟! در پاسخ به این ادعا باید گفت، حضور حضرت در شورا به اختیار ایشان نبوده و با اجبار بوده است و می توان گفت، شاید حضور حضرت به جهت اثبات تناقض گویی در عمل و گفتار عمر بن خطاب بوده است.
شیخ مفید می نویسد: «اتفاق نظر همه دانشمندان و همه محققان شیعه و عقیده حق این است که امیرالمؤمنین علی (ع) هرگز با خلیفه دوم بیعت نکرد.»
حضرت علی (ع) بارها خلافت و امامت خویش پس از رسول اکرم (ص) را به خداوند منتسب کرده و آن را تکلیف و حق انحصاری خود دانسته است. اینگونه نبوده است که همیشه استناد به بیعت مردم کرده باشند.
حیدرعلی قلمداران مدعی است که هیچگونه نصی از اهل فضل و صالحین در بحث امامت اهل بیت (ع) وجود ندارد؛ اما نه تنها اهل فضل، بلکه شخص پیامبر (ص) بارها به امامت و خلافت اهل بیت (ع) تصریح داشتند.