اجبار امیرالمؤمنین (ع) به حضور در شورای شش نفره (قسمت دوم)
ابن مردویه در کتاب مناقب امام علی بن ابی طالب (ع) از بیان حضرت در شورای شش نفره یاد می کند و می نویسد: «به خدا سوگند! آنچنان بر حقانیت خود در شورا استدلال می کنم که نه عرب، نه عجم، نه مشرک و نه هم پیمان نتواند یک فضیلت از آن فضایل را انکار کند.»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ يكی از شبهاتی كه از جانب مفتیان وهابی مطرح شده آن است كه، اگر اميرالمؤمنين (عليهالسلام) خود را خليفه و جانشين رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) می دانست و دیگران را در امر خلافت با خود برابر نمی دانست، چرا و به چه دلیل در شورای شش نفره که به دستور عمر بن خطاب تشکیل شده بود، شرکت کردند؟! در حقیقت، اصل سخن وهابیون آن است که کسی که خود را خلیفه میداند و این امر را از جانب خداوند میپندارد، چه دلیلی دارد که باز دوباره خود را برای خلافت کاندیدا کند؟ آیا تحصیل حاصل، امری عقلایی به حساب میآید؟!
آنان در ادامه این شبهه میگویند، تنها شیعیان هستند که معتقد به ادعای خلافت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستند و این در حالی است که حتی خود حضرت نیز چنین ادعایی نکرده است و حضور ایشان در جلسه شورای شش نفره که به دستور خلیفه دوم اهل سنت تشکیل شده است، دلیلی بر رد تمام ادعاهای شیعیان است.
در پاسخ به این شبهه چند نکته بیان می شود:
در ابتدا می گوییم: حضور امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در شورای شش نفره ای که به دستور خلیفه دوم اهل سنت تشکیل شد، چند دلیل دارد که باید دلایل آن مورد بررسی قرار گیرد. در این یادداشت دو دلیل ديگر آن بررسی میشود.
دلیل اول؛
بعد از اجبار از سوی عمر بن خطاب برای حضور امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در شورای شش نفره، یکی دیگر از دلایلی که حضرت (علیهالسلام) در آن شورا حضور یافتند، اثبات کج روی و بیراهه رفتن خلفای قبلی اهل سنت بود. اگر در تاریخ آن رویداد شوم، ملاحظهای هر چند سطحی شود، مقابله حضرت با سنت و سیره ابوبکر و عمر مشخص میگردد.
تاریخ پژوهان اهل سنت یکی از شروط پذیرش خلافت از سوی اعضای شورای شش نفره را پیروی از سیره خلفای قبلی دانستهاند.
ابن عبری با شرح اتفاقاتی که در شورای شش نفره افتاد، یکی از شروط پذیرش خلافت را پیروی از سنت خلفای اول و دوم اهل سنت دانسته و در این باره می نویسد: «بعد از دفن خلیفه دوم اهل سنت، عبدالرحمن بن عوف به حضور امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آمد و به ایشان عرض کرد: آیا براساس کتاب خدا و سنت پیامبرش و سنت دو خلیفه قبلی عمل میکنی تا با تو بیعت کنیم؟! امیرمؤمنان (علیهالسلام) در پاسخ فرمودند: اما کتاب خدا و سنت پیامبرش را پذیرفتم. اما بر سیره و سنت شیخین عمل نمیکنم و بر اساس رأی و اجتهاد خود عمل خواهم کرد. پس عبدالرحمن به جانب عثمان رفت و به او گفت: آیا با تو بر اساس کتاب خدا و سنت فرستادهاش و سنت شیخین بیعت کنیم؟! عثمان در پاسخ گفت: من میپذیرم. پس ابوعبیده و آنان که در آن مجلس بودند با او بیعت کردند و راضی به خلافت او شدند.»[1]
طبق این گزارش تاریخی، بدعت تبعیت از خلفای قبلی با آن سیره و سنتی که از آنان در تاریخ به ثبت رسیده مورد پذیرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نبوده و حضرت در مقابل آن موضع گیری کردند. این گزارش تاریخی، خود دلیلی محکم بر عدم تأیید سیره خلفای قبلی بوده و به معنای آن است که حضرت در تمام اموری که اختصاص به خلفای گذشته داشته، به هیچ وجه رضایتی نداشتهاند و سیره و سنت آنان را الهی و طبق سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نمیدانستند. بنابراین حضرت با حضور در شورا، به غیر الهی بودن سنت خلفای اهل سنت توجه داشتهاند و شاید بتوان گفت حضور حضرت دلیلی بر آن بوده تا به آیندگان تفهیم کنند که سیره خلفای اهل سنت بر خلاف و در تضاد با سیره و سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بوده است.
دلیل دوم؛
بعد از شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و حادثه غصب خلافت و اتفاقات تلخ دیگری که افتاد، پیروان مکتب سقیفه با تغییر در سیاست رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، اهل بیت رسالت را به حاشیه کشاندند و با جعل روایات و ساخت احادیث دروغین، فضایل اهل بیت (علیهمالسلام) را پوشاندند و هدف اصلی آنان پوشاندن و پنهان کردن و یا مساوی جلوه دادن فضایل اهل بیت (علیهمالسلام) با دیگران بود.
اما بعد از سالها که از آن اتفاقات شوم گذشته بود، برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرصتی به غنیمت آمد تا ایشان با بیان فضایل خود و یادآوری آن همه ویژگیها، جامعه را متوجه دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و امر قرآن کریم در تبعیت از اهل بیت (علیهمالسلام) به عنوان برگزیدگان و وارثان الهی پیامبر رحمت (صلیاللهعلیهوآله) کنند. لذا میتوان گفت هر چند به اجبار، حضرت در شورای شش نفره حضور داشتند، اما با استفاده از این موقعیت، به بیان فضایل خود و مقایسه آن با فضایل دیگر اعضای شورا که با جعل عنوان، برترینهای امت اسلامی شناخته میشدند پرداختند.
ابن مردویه در کتاب مناقب امام علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) از زبان حضرت می نویسد: «به خدا سوگند! آنچنان بر حقانیت خود در شورا استدلال میکنم که نه عرب، نه عجم، نه مشرک و نه هم پیمان نتواند یک فضیلت، از آن فضایل من را انکار کند.»[2]
بنابراین یکی از دلایل حضور حضرت در این شورا را می توان یادآوری وصیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نسبت به اطاعت از اهل بیت (علیهمالسلام) و هدایت مسلمانان به اصل اسلام ناب محمدی دانست. نتیجه سخنان حضرت آن انقلابی بود که در بین مسلمانان اتفاق افتاد و مردم با شوق به سوی حضرت آمدند و مشتاقانه با ایشان، بدون آنکه شورایی باشد و یا دسیسهها چیده شود و یا تحریفها صورت گیرد، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به خلافت انتخاب شدند.
پینوشت:
[1]. ابن عبری، تاريخ مختصر الدول، ج1، ص103، دار الشرق، بيروت، چاپ سوم، 1992 م. «فلما دفن عمر جاء ابو عبيدة ... فبايعه ابوعبيدة والجماعة ورضوا به.»
[2]. ابن مردویه اصفهانی، مناقب علی بن أبی طالب (ع)، ص127، ح161، دارالحدیث، الطبعه الثانیه، ایران/ قم، 1424هـ ق. «وأیم الله، لو أشاء ... أن یردّ خصلة منها» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
محمدجواد مهریار
افزودن نظر جدید